بِکش بِکش به مثابه ورزش ملی!
اینجا قرار نیست بحثها به نتیجه برسد چون بر همگان واضح و مبرهن است که حق کاملاً با ماست و طرف مقابل است که متوجه این حقیقت آشکار نمیشود!
به گزارش تازهنیوز، احسان محمدی در عصر ایران نوشت: به این جملات نگاه کنید:
– وقتی برای تدفین شجریان جمع میشدید مرغ سحر میخوندید ایراد نداشت، حالا ما رفتیم سخنرانی استاد رائفیپور ایراد داره؟
– فقط شمال رفتن ما کرونا پخش میکنه، اینکه شما مراسم مذهبی میگیرید دور هم جمع میشد کرونا بهتون احترام میذاره کاریتون نداره؟
– چطور مسابقات کشتی مشکل نداشت، جودو مشکل داره؟
– وقتی نمایندههای خودتون مجلس بودن، اونوقت اعتراض نمیکردین، الان هم حق اعتراض ندارید!
– چطور خودتون مهمون داشتید سر و صدا می کردید اون وقت فرهنگ آپارتماننشینی مهم نبود حالا مهمه؟ باید تحمل کنید چون الان نوبت ماست و …
این لجبازی و بِکش بِکش ملی نهایت ندارد. مثل چرخه انتقام است، دیگران را به بخشش دعوت میکنیم اما خودمان تا انتقام نگیریم آراممان نمیگیرد. اینجا برخلاف تصور و توهمی که از بحث عقلانی و حق به جانب بودن داریم، رسماً عقل را به تعطیلات فرستادهایم. از موضعی دفاع میکنیم که میدانیم غلط است اما نباید کوتاه بیاییم چون طرف مقابل «پر رو» میشود و حالا که ما زورمان میرسد چرا اسبمان را نتازانیم؟
اینکه مردم رفتار مقابله به مثل را از ملوکشان یاد گرفتهاند یا نه بحث مفصل و بینتیجهای است. اینجا قرار نیست بحثها به نتیجه برسد چون بر همگان واضح و مبرهن است که حق کاملاً با ماست و طرف مقابل است که متوجه این حقیقت آشکار نمیشود اما این چرخه باطل همه را سرانجام به نابودی میکشاند. اگر آدمهای عاقلی از دو طرف ماجرا با قاطعیت ورود نکنند و جلوی این بکش بکش بی حاصل را نگیرند.
۱۵ اسفند سال پیش یعنی دو هفته بعد از علنی شدن کرونا یادداشتی نوشتم با عنوان «چرا ما ایرانیها از لجبازی لذت میبریم؟» با گذشت ۹ ماه از کرونا هنوز هم، واژه به واژه حرف همان است. این که «امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم!» حتی اگر به این دیوار سنگ بزنیم و فکر کنیم پشت آن شهری است که آدمها با عقل تصمیم میگیرند نه صرفاً برای خنک شدن دل!
قصد داوری و حق با چه است را ندارم، وسط این کُشتار روزانه و خزیدن کنج خانهها و گریختن از هم مگر دل و دماغی برای قضاوت مانده؟ آدمها در دستههای صدتایی میمیرند، کسانی در به در دارو هستند، عدهای با وحشت مدام الکل به دست و صورت میزنند و کسانی هم بیتوجه به فاجعهای که دارد رخ میدهد مشغول بِکش بِکشهای کودکانه سیاسی و ورزشی و اجتماعی هستند که به بکُش بکُش ختم میشود!
«مصنفانهتر بود که هر کس تاوان نفهمی خودش را میداد» ولی کرونا به این آرزوهای منصفانه گوش نمیدهد. چنگیزوار در حال تاخت و تاز است و ما وسط این بکش بکشها که به ورزش ملی تبدیل شده نوبت زوال خود را به نظاره نشستهایم!