مساله یمن نباید معیار تنظیم روابط ایران و امارات باشد
مهمترین عنصر یک راهحل دیپلماتیک برای یمن، تاکید بر خروج نیروهای خارجی است.
به گزارش تازهنیوز، روزنامه اعتماد نوشت: هفته گذشته پهپادهای متعلق به انصارالله یمن موفق شده بودند در واکنش به بمبارانهای بیوقفه و کشتار غیرنظامیان از سوی نیروهای ائتلاف به رهبری ریاض، خود را به ابوظبی برسانند و با تهدید خاک امارات، این پیغام را به گوش رهبران عربستان و امارات برسانند که آنها پس از سالها تحمل تحریم و جنگ همچنان حاضر به تسلیم شدن در برابر اشغالگران نیستند. افزایش تنشها میان امارات و نیروهای انصارالله یمن باعث شد گمانهزنیهایی درباره تاثیر این تحولات بر روابط رو به بهبود ایران و امارات صورت گیرد.
در گفتوگو با صباح زنگنه، نماینده اسبق ایران در سازمان همکاریهای اسلامی به بررسی این مساله پرداخته ایم.
امارات در سال ۲۰۱۹ نیروهای خود را از یمن خارج کرد و از آن زمان به نظر میرسید سطح تنشها میان انصارالله یمن و ابوظبی تا حدی کاهش یافته است اما بار دیگر با بمباران یمن از سوی نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان و پاسخ یمن به این حملات با حمله به ابوظبی، به نظر میرسد شرایط تغییر کرده و تنشها میان حوثیها و امارات رو به افزایش است. علت این افزایش تنشها چیست؟
اوضاع منطقه در حال نوسان است و واقعیت این است که گاهی کشورها تصمیمهایی را اتخاذ میکنند و با به نمایش گذاشتن این تصمیمها به عنوان سیاست اعلامی خود میکوشند تصویری را که میخواهند از سیاست خارجی خود به جهان عرضه کنند. این تغییر در سیاست اعلامی میتواند یک تاکتیک باشد و لزوما به تغییر در سیاست اعمالی ختم نشود. امارات همواره تلاش داشت در جنوب یمن حضور فعال داشته باشد و با بهکارگیری قبایل محلی و استفاده از آنها رقبای خود را در یمن تضعیف کرده و از سوی دیگر مسیر امنی را برای رفتوآمد اماراتیها و لولههای نفت امارات به وجود آورد. نمیتوان انتظار داشت این سیاست کلی با صدور یک بیانیه یا جابهجایی نیروها دستخوش تغییراتی جدی شود. اینگونه به نظر میرسد که امارات تاکتیکی را اتخاذ کرده بود و قصد داشت با تحرکات دیپلماتیک خود را از صحنه درگیریها در یمن کنار بکشد و قبایل مورد حمایت خود را در این صحنه جایگزین کند. تغییر تاکتیک امارات، این تصور را در یمنیها ایجاد کرده بود که ممکن است این کشور قصد تغییر سیاست داشته باشد اما گذشت زمان نشان داد که هدف امارات نه تنها تغییر تاکتیک نبود، بلکه ابوظبی تصمیم داشت با تجهیز بیشتر قبایل مورد حمایت خود در یمن و حمایت همهجانبه نظامی از آنها، مواضع خود را در جنوب یمن تحکیم کند. زمانی انصارالله نیت اصلی امارات را دریافت که تعدادی از نیروهای یمنی آسیب دیده بودند و برخی مناطق که در اختیار نیروهای مردمی یمن قرار گرفته بود، مجددا از سوی نیروهای تحت حمایت و همکار امارات باز پس گرفته شد. پس از آن، کمیتههای مردمی یمن دو اقدام را در دستور کار خود قرار داد؛ آنها از یکسو درصدد مقابله با این نیروهای همکار امارات در خاک یمن برآمدند و از سوی دیگر، از طریق عملیات پهپادی در اطراف فرودگاه ابوظبی، هشداری جدی به امارات دادند که این کشور باید در خصوص سیاست خود در قبال یمن تجدید نظری جدی انجام دهد.
پس از تحولات اخیر، امارات در تلاش است تا اتحادیه عرب و ایالات متحده را راضی کند که حوثیها به عنوان «گروه تروریستی» شناخته شوند. به نظر شما آیا مجموعه اتفاقات اخیر باعث نشده تا احتمال بازگشت صلح به یمن و یافتن راهحلی سیاسی برای مساله یمن تضعیف شود؟
راهحلهای سیاسی و مسالمتآمیز عناصر روشنی دارند. به محض اینکه نیروهای غیریمنی از این کشور خارج شوند، یمنیها به راحتی میتوانند از طریق گفتوگوهای یمنی – یمنی نظام سیاسی مدنظر خود را پیاده کنند و به اجرا بگذارند. راهحلهای مسالمتآمیز بدون داشتن یک طرح اجرایی روی زمین به جایی نخواهند رسید و مشکل طولانی شدن جنگ یمن نیز همین است که طرفهای خارجی ادعا میکنند در تلاش برای یافتن راهحلی مسالمتآمیز هستند اما همزمان تلاش دارند حضور خود را در میدان حفظ کنند و با تجهیز پول و تجهیزات به قبایل مورد حمایت خود میکوشند تا اثرگذاری و نفوذشان را از دست ندهند. به عقیده من، مهمترین عنصر یک راهحل دیپلماتیک برای مساله یمن، تاکید بر خروج نیروهای خارجی از این کشور است.
این تحولات در شرایطی اتفاق افتاد که تهران و امارات درصدد بازسازی روابط خود پس از یک دوره تنش سیاسی بودند. سفر مشاور امنیت ملی امارات به تهران، دعوت ابوظبی از رییسجمهور ایران برای سفر به امارات و گفتوگوهای دو کشور در سطح وزرا از جمله نشانههای این بازسازی روابط بود. آیا مساله یمن میتواند روابط ایران و امارات را تحتتاثیر قرار دهد؟
جمهوری اسلامی ایران همواره اعلام کرده است که در موضوع یمن، بر راهحلهای یمنی تاکید دارد و تصمیمگیری در این حوزه را بر عهده مردم یمن میداند. بنابراین اگر امارات در تلاش برای بهبود روابط خود با ایران است و مشاور امنیت ملی خود را به تهران میفرستد تا این مهم را عملی کند، باید نگاهی مستقل به این مساله داشت. البته طبیعی است کشورها زمانی که در یک صحنه نظیر صحنه یمن شکست میخورند، شکست خود را به عوامل بیرونی نسبت دهند اما بارها ایران اعلام کرده که مردم یمن را حاکم بر سرنوشت خود آنها میداند. به همین دلیل مخلوط کردن دو مساله بهبود روابط تهران و امارات و اوضاع بحرانی یمن، اقدام درستی نیست. یمن بیش از ۷ سال است که نوسانهای زیادی را تجربه میکند؛ این نوسانها چه قبل از تسلط انصارالله بر صنعا و چه بعد از آن نیز دیده میشد و فکر میکنم نوسانات در مساله یمن، نباید معیار تنظیم روابط ایران و امارات باشد.
آیا میتوان درحالیکه امارات علیه متحدان منطقهای ایران اقدام میکند، سیاست این کشور را در راستای ترمیم روابط با تهران صادقانه دانست؟
هیچوقت در سیاست، نه ما نه کشورهای دیگر دنبال صداقت نمیگردیم، بلکه منافع را در نظر میگیریم. حتما امارات تشخیص داده که اگر روابط خود را با تهران عادی کند، منافع آنها بهتر تامین میشود. امارات برای صادرات نفت، حضور موثر در تحولات خلیج فارس، رشد تجارت بینالمللی خود و دسترسی یافتن به بازار کشورهای آسیای میانه و ترکیه بهترین راه را تعامل با ایران میبیند. یعنی منافع امارات ایجاب میکند از طریق برقراری روابط سیاسی منطقی و مبتنی بر احترام متقابل با ایران، این مسیر را حفظ کند. باید اینگونه به این مساله نگاه کرد.
کارشناسان یکی از نتایج تحولات اخیر را نمایش آسیبپذیری امنیتی امارات عنوان میکنند. به رخ کشیدن این آسیبپذیری از سوی حوثیها چه تاثیری در معادلات منطقهای خواهد داشت؟
در حقیقت، اقدام انصارالله یمن علیه ابوظبی نشان داد که امنیت در منطقه خاورمیانه یک بافت غیرقابل تجزیه است. یعنی نمیتوان انتظار داشت در بخشی از این منطقه ۱۰۰ درصد برقرار باشد و در همسایگی این بخش، ناامنی شدید وجود داشته باشد. نمیتوان در یکجا شاهد معاملات و مبادلات تجاری گسترده باشیم و در همسایگی آنجا، یک کشور شدیدترین محاصره اقتصادی را تجربه کند. درسی که این حادثه برای امارات و سایر کشورها داشت، همین است که امنیت در کل منطقه یک واحد تجزیهناپذیر است. اگر آنها این درس را واقعا فراگیرند، خیلی مسائل تغییر میکند.
امارات این درس را فراگرفته؟
ببینید، امارات به دنبال کشف یک هویت جدید برای خود است. اینکه چقدر طول بکشد با آزمون و خطای آنها به هویت جدید برسد، خدا میداند. عوامل زیادی در این مساله موثر است. تجربه نشان میدهد در خاورمیانه اقدامات رادیکال و افراطی نتایجی برخلاف میل افراطگراها دارد؛ نظیر کاری که صدام حسین در حمله به ایران انجام داد. او تلاش کرده بود حضور فعالی در تحولات منطقه داشته باشد، از قدرت نظامی برای تجاوز به کشور همسایه سوءاستفاده کند، به کشور دومی هم حمله کرد، به دنبال اشغال و به دنبال تغییر رژیم همسایگان بود. اما نتیجه چه شد؟ منطقه خلیجفارس به دلیل حساسیتهای گوناگون واکنش خوبی به این نوع اقدامها نخواهد داشت. امارات به همین دلیل تلاش کرده در فاصلههای نسبتا دوری از مرزهای خود دست به این اقدامات بزند؛ حالا یا به تنهایی یا زیر چتر بزرگترها. نقشآفرینی امارات در لیبی یا بخشهایی از آفریقا را باید در همین چارچوب دید اما زمانی که چنین سیاستی در یمن و در نزدیکی خاک امارات صورت میگیرد، به نظر من یک اشتباه بزرگ برای آنهاست.
به نظر من روند حرکت امارات از طریق آزمون و خطا تعیین میشود و هزینه خطاهایی نظیر جنگ یمن برای آنها و برای کل منطقه بسیار سنگین خواهد بود. این اقدامات آرامش و ثبات در منطقه را از بین میبرد و خود امارات از این عدم وجود آرامش و عدم وجود ثبات ضرر میبیند.
اخیرا امارات از رییسجمهوری ایران دعوت کرده تا به این کشور سفر کند، اما هنوز پاسخی در این باره دریافت نکرده یا اگر هم دریافت کرده این پاسخ علنی نبوده است. چرا ایران تا امروز این دعوت را نپذیرفته؟
سفری در سطح رییسجمهور و رییس یک دولت، مستلزم فراهم شدن و با ثبات بودن شرایط است. به نظر من ارزیابی شرایط از سوی ایران همچنان ادامه دارد و زمانی تهران درخواست امارات را خواهد پذیرفت که مسوولان کشور ما بتوانند به رییسجمهور اطمینان دهند با سفر خود هم میتواند به توسعه روابط کمک کند و هم این سفر تحتتاثیر نوسانات روابطه قرار نخواهد گرفت.
نظر شخص شما به عنوان یک تحلیلگر چیست؟ آیا روابط به مرحلهای رسیده که بهتر باشد سفر رییسجمهور انجام شود؟
همهچیز به مذاکرات مقدماتی میان مسوولان کشورها بستگی دارد. اگر بتوان در مذاکرات مقدماتی، چارچوبهایی مورد تایید هر دو طرف تعریف کرد، طبیعی است که سفر انجام شود اما اگر دو کشور نتوانند به چارچوبهای مشخصی دست پیدا کنند، شاید بهتر باشد در یک مقطع زمانی دیگر رییسجمهور به امارات سفر کند.
از نگاه شما روابط ایران و کشورهای منطقه تا چه اندازه تحتتاثیر سیاستهای فرامنطقهای ایران و اتفاقاتی نظیر گفتوگوهای احیای برجام است؟
باید اول توجه داشت که اتفاقاتی نظیر گفتوگوهای احیای برجام، سطح و جایگاه ایران در جامعه جهانی را نشان میدهد. ایران همزمان با ۶ کشور مهم دنیا به صورت مستقیم و غیرمستقیم در حال گفتوگو است تا با آنها درباره یک پرونده به خصوص به تفاهم برسد. طبعا این گفتوگوها و نتایج آن تبعاتی دارد که روی سایر روابط ایران و معادلات منطقهای سایه میاندازد. گفتوگوهای احیای برجام جایگاه ایران را ارتقا داده و هرچند ایران تاکید جدی بر دور نگه داشتن این گفتوگوها از روابط منطقهای خود دارد، اما این تاثیر ناگزیر است.
مشخصا حصول توافق یا شکست گفتوگوها در وین چه تاثیری روی روابط ایران و سایر کشورهای منطقه به ویژه امارات خواهد داشت؟
توافق در وین، تاثیراتی فوری و مثبت دارد. کشورهای منطقه این دستاورد را به منزله به ثمر نشستن مقاومت مردم ایران و شکسته شدن تحریمها خواهند دید و درخواهند یافت که ایران تحتتاثیر فشارها میتواند از منافع حیاتی خود حفاظت کند. شکست گفتوگوهای وین اما انعکاسی مثبت و سازنده در منطقه نخواهد داشت و البته باید توجه داشت بازیگرانی که در راستای به شکست کشاندن این گفتوگوها تلاش کردند نیز بهشدت متضرر خواهند شد.
بیشتر بخوانید: