نویسنده «کوه‌مرگی»: در جنگ قبل از انسان، انسانیت می‌میرد/ رمانی برای صلح، که از یک کینه شروع شد!

حسین عباس‌زاده می‌گوید ایده رمان کوه‌مرگی از جایی شکل گرفت که یک عراقی مهمان او شد؛ کسی که در جنگ ایران و عراق سرباز صدام بوده است…

تازه‌نیوز/ زهرا خنداندل؛ حسین عباس‌زاده از آن دست انسان‌هایی است که صحبت کردن با او راحت است. یک نویسنده خوش‌فکر که می‌توان به راحتی از تجاربش در نوشتن بهره برد. به بهانه چاپ رمان جدید عباس‌زاذه به نام «کوه‌مرگی» با او به صحبت از نویسندگی و بالا و پایین‌های دنیای نویسندگان نشستیم.

از چه زمانی نوشتن را شروع کردید و چطور متوجه استعدادتان شدید؟
سال ۱۳۸۴ داستان رو به صورت جدی شروع کردم. البته علاقه به نویسندگی مثل همه هنرمندان در من هم از کودکی بود. زمانی که من به صورت جدی نویسندگی را شروع کردم در مشهد انجمن‌های ادبی و داستان‌نویسی مثل الان نبود و اگر هم بود خیلی تعدادشان کم بود و فرد باید به استعداد خودش اتکا می‌کرد. کلاس داستان‌نویسی که کسی باشد برای آموزش به خاطر ندارم در زمان ما بوده باشد. من هم نه کلاسی رفتم و نه استادی داشتم، اما داستان و رمان زیاد می‌خواندم و شروع کردم به نوشتن. کتاب‌های داستان‌نویسی را خواندم و تجربیاتی شکل گرفت و کم‌کم با دوستانی که مثل خودم علاقه‌مند بودند آشنا شدیم و جلسات نقد و بررسی گذاشتیم و از اینجا دیگر کار ما شکل گرفت. به شخصه معتقد به استعداد در نوشتن نیستم، هرکسی که زیاد کتاب بخواند و زیاد تمرین نوشتن کند درنهایت می‌تواند بنویسد.

تا به حال چند رمان و داستان نوشته‌اید که چاپ شده‌اند؟
من تا الان ۴ کتاب تالیفی دارم؛ ۳ کتاب اولم مجموعه داستان هستند که به ترتیب «پشت آن تپه»، «لبخند پشت پنجره»، «خوش به حال هیچکس» و آخرین کتاب هم که به تازگی به چاپ رسیده، رمان «کوه‌ مرگی» است.

نوشتن و خلق کردن چه احساسی برای شما دارد؟
خلق کردن احساس بسیار لذت‌بخشی است. داستان و کلا هنر یعنی آفریدن و هرکسی که چیزی را خلق می‌کند و می‌آفریند لذت زیادی از کارش می‌برد. احساس مفید بودن کلا احساس به وجود آوردن چیزی حس بسیار خوشایندی است. خود نوشتن چون احساس میکنم نوعی خلق کردن هست برای من بسیار خوشایند و لذت‌بخش است. برای یک نویسنده هر اتفاقی که در زندگی‌ خودش یا اطرافیانش می‌افتد علاوه بر احساساتی که دارد به عنوان یک انسان یک نگاه داستانی هم به آن موضوع دارد که بقیه افراد معمولا این نوع نگاه را ندارند. و این شخصیت‌ها و این موقعیت‌ها همیشه در ذهن یک نویسنده ته‌نشین می‌شود و در زمان مشخص در قسمتی از یک داستان جاری و روایت می‌شود.

برای کسی که می‌خواهد نویسنده شود بگویید که آیا از طریق نوشتن می‌شود گذران زندگی کرد؟
در ایران فعلا نه شاید در آینده اتفاق بیافتد اما در حال حاضر این‌گونه نیست. اما در کشورهای غربی و اروپایی می‌شود از طریق این هنر زندگی را گذران کرد. در کشور ما به راحتی برخی از ناشران حق نشر نویسنده را نمی‌دهند و به دلیل بد بودن اوضاع نشر در کشورمان برای چاپ کردن کتاب بسیار سخت‌گیرانه عمل می‌کنند. این‌قدر که نویسنده شاید حق تالیف برایش مهم نباشد و فقط بخواهد اثرش چاپ شود. به این‌ها اضافه کنید حق کپی‌رایتی را هم که وجود ندارد. مثلا می‌بینید داستان شما با کمی تغییر تبدیل به فیلمنامه شد و هیچ‌کاری هم نمی‌توانید بکنید. شاید بعضی از نویسندگان که برند شده‌اند در کشورمان بتوانند معیشت خودرا تنها از راه نویسندگی بگذرانند اما برای اکثر نویسندگان این امکان مهیا نیست. برای همین نویسندگی معمولا شغل دوم نویسندگان ایرانی است.

در رمان جدیدتان کوه مرگی به مسئله صلح و دوستی نگاه عمیق و ریشه‌ای شده؛ این دغدغه چطور و از کجا برای شما ایجاد شد؟
حدود ۱۰،۱۲ سال پیش در مقطعی از زندگی، من علاوه بر کار اداری شیفت شب در یک هتل هم کار می‌کردم. در یکی از این شب‌ها یک مهمان عراقی به هتل ما آمد این زمانی بود که تازه مسافرت به ایران برای عراقی‌ها آسان شده بود. شبی با این آقا به صحبت نشسته بودیم که گفت من از سربازان صدام بودم و در جنگ ایران و عراق حضور داشتم. من از وقاحت و صراحت این مرد خیلی ناراحت و عصبانی شدم . چند روزی که او در هتل ما مهمان بود من در ذهنم و در تخیلاتم به شیوه‌های مختلف از او انتقام گرفتم. خیلی ناراحت بودم از این که فردی که تا چند وقت پیش با کشور من جنگیده حالا این‌طور وقیحانه دارد صحبت می‌کند. چون عموی من شهید شده بود این کینه و ناراحتی در من شدیدتر هم بود. این ماجرا در ذهن من مانده بود تا این‌که سال پیش شروع به نوشتن آن کردم. این کتاب تقدیم به صلح شده. من خودم معتقد هستم که بشر وقتی در آرامش است که خیلی از این جنگ‌ها نباشد و شرایط پایداری در کشورها حاکم باشد. خیلی بر این نکته تاکید دارم که درجنگ قبل از ازبین‌رفتن انسان، انسانیت از بین می‌رود. وظیفه ما هنرمندان است که به وسیله هنرهای مختلف در زمینه صلح بیشتر کارکنیم. و چون مفهوم صلح برای من خیلی اهمیت داشت این رمان را نوشتم. چون عمیقا باور دارم که حلقه مفقوده زندگی بشر امروز صلح است.

چطور به این روایت دقیق احساسی رسیدید آن‌هم وقتی که به خاطر سن‌تان در جنگ حضور نداشتید؟
نویسنده ابزاری دارد به نام تخیل؛ نویسنده با تخیلش می‌تواند موقعیت‌ها و شخصیت‌ها را بسازد. ما جنگ را ندیدیم اما ترکش‌های آن به زندگی‌مان رسیده است. و افرادی هستند که در جنگ حضور داشتند  با صحبت با این افراد و تخیل دوباره موقعیت ما می‌توانیم به روایت مناسبی برسیم.

آیا شخصیت‌های داستانی را از آدم‌های اطرافتان وام می‌گیرید؟
نه الزامه همه شخصیت‌ها. اما گاهی اتفاق می‌افتد که آن هم صد در صد شخصیت یک فرد نیست.

وضعیت جامعه تا چه حد ذهن یک نویسنده درام و اجتماعی را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟
یک نویسنده همیشه از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند تاثیر می‌پذیرد. قطعا در کار ماهم اوضاع سیاسی، اقتصادی اجتماعی و… بسیار تاثیرگذار است. شما حتی اگر در آثار نویسنده‌های سورئال و آن‌هایی که اجتماعی و درام نیست هم نگاه کنید، قطعا ردپای جامعه و مسائل مربوط به آن را درنوشته‌ها خواهید دید.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.