معرفی کتاب بار هستی و آشنایی با شخصیت‌های این رمان

باری که هستی بر دوشتان می‌گذارد!

در این مطلب به معرفی کتاب بار هستی و آشنایی با شخصیت‌های این رمان فلسفی پرداخته‌ایم.

زهرا خنداندل/ تازه نیوز؛ کتاب “سبکی تحمل ناپذیر هستی ” که در ترجمه فارسی توسط دکتر پرویز همایون‌پور به “بار هستی” برگردانده شده است از آن جمله کتاب‌هایی است که انسان را وادار به تفکر می‌کند. این کتاب به شرحی از وضعیت زندگی هنرمندان و روشنفکران چکسلواکی، پس از حمله اتحاد شوروی به این کشور، می‌پردازد.

شخصیت‌های اصلی کتاب «توما» و «ترزا» هستند. توما که جراحی معروف است انتقادات فراوانی به کمونیست‌های چک دارد و این موجب می‌شود که او شغل‌اش را از دست بدهد. او آدمی لاقید است که پس از آشناییش طی یک رشته اتفاقات شش گانه با یک دختر متصدی بار شدیدا عاشق و وابسته او می‌شود و در عین حال نمی‌تواند و ضرورتی نمی‌بیند که روابط افسار گسیخته‌اش را با دیگر معشوقه‌هایش کنار بگذارد. دیگر شخصیت‌های مهم داستان «سابینا» (نقاش، معشوقه اصلی توماس )، و «فرانز» (استاد دانشگاه، معشوق سابینا ) هستند. که هرکدام از این شخصیت‌ها بنا به گذشته‌ای که داشتند زندگی را به یک صورت تصور می‌کنند و قواعد مخصوص به خودشان را برای زندگی دارند که نویسنده به خوبی در فصل « کلمه های نامفهوم» این تفاوت نگاه‌ها و طرز فکرها را به رشته تحریر در آورده است. سابینا که شخصیتش بر پایه خیانت شکل گرفته است و از هرچیزی که برای او بار تعلق و وابستگی بیاورد بیزار است، در جایی از رمان با خود به این سوال می‌رسد که:« می توان به پدر و مادر، به همسر، به عشق و به وطن خیانت کرد. اما زمانی که دیگر نه پدر و مادر، نه شوهر، نه عشقی و نه وطنی باقی بماند، به چه چیز می توان خیانت کرد؟» و ترزا، همسر توما برعکس خود او و معشوقه‌اش سابینا کاملا پایبند به زندگی مشترک و بار مسئولیت آن است. میلان کوندرا در این کتاب سعی نموده تا تفاوت سنگینی و سبکی را در زندگی انسان نشان دهد. نشان دهد که آیا می توان سبکی زندگی را دلیلی بر دلپذیر بودن آن دانست؟ و آیا سنگینی بار آزاردهنده و مخرب است؟

کوندرا از همان ابتدا با لحن خاص خود خواننده را به تعقیب شخصیت‌های داستان مجبور می‌کند تا در ادامه به پرسش بالا برساند. برای خواننده ایرانی این رمان شاید روابط آزاد و لجام گسیخته شخصیت‌ها آزار دهنده باشد و به خوبی بتوانند با ترزا همزاد پنداری کنند. برای همین بیشتر درگیر روابط شخصی بین کاراکترها و هجمه‌های عاطفی که ممکن است به آن‌ها وارد شود می‌شوند، اما در اصل داستان کوندرا سعی دارد بگوید که تشخیص راه درست از راه غلط برای انسان غیرممکن است.

به‌همین دلیل راه غلطی وجود ندارد و انسان مبرا از اشتباه است. در جایی از رمان ترزا باخود می‌اندیشد که: « یک بار حساب نیست، یک بار چون هیچ است. فقط یک بار زندگی کردن مانند هرگز زندگی نکردن است.» و وقتی به مقدمه کتاب بر می‌گردیم می‌بینیم کوندرا در توصیف قهرمانان خود می‌نویسد:« شخصیت های رمانی که نوشته‌ام امکانات خود من هستند که تحقق نیافته اند. بدین سبب تمام آنها را هم دوست دارم و هم هراسانم می کنند. آنان هر کدام از مرزی گذر کرده اند که من فقط آن را دور زده ام. آنچه مرا مجذوب می کند، مرزی است که از آن گذشته‌اند مرزی که فراسوی آن خویشتن من وجود ندارد. » رمان بارهستی تا کنون ۲۷ بار تجدید چاپ شده است که نشان دهنده علاقه‌مند بودن خوانندگان ایرانی به این اثر کوندرا است.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.