حسرتی که به دل ترامپ ماند

انتخابات آمریکا امسال با حاشیه‌های ریز و درشت پیرامونش برگزار شد و همچنان نتایج آن محل چالش است. صحنه سیاسی در این کشور شاهد این است که ۲ رئیس‌جمهور مدعی پیروزی هستند و تصویری نامتحد و واقعی را از ایالات‌متحده خلق کرده‌اند. هفته‌های آتی نشان خواهد داد جنجال انتخاباتی در این کشور تا چه حد و در چه مسیری پیش خواهد رفت.

به گزارش تازه نیوز، حمیدرضا مقدم‌فر در ادامه سرمقاله امروز روزنامه «وطن امروز» نوشت: انتخابات آمریکا ۴ سال پیش نیز به گونه‌ای دیگر دنیا را به خود متوجه کرد. دونالد ترامپ، کاندیدای حزب جمهوری‌خواه که خود را تاجرمسلک معرفی می‌کرد، بر مسند قدرت نشست. او شعار معروف خود «اول آمریکا» (America First)‌ را در کمپین انتخاباتی‌اش اعلام کرده بود. عده‌ای از دوستان نگران آمریکا معنای واقعی شعار ترامپ را «فقط آمریکا» (America Only)‌ تفسیر کردند و این آغاز نگرانی آنها از شروع دورانی جدید در روابط ترانس آتلانتیک بود.

کاری به این نداریم که آیا ترامپ واقعا دیوانه بود یا از «تئوری مرد دیوانه»‌ (‌Madman Theory) برای پیشبرد اهداف خود بهره جست. او به هر ترتیب شمشیر داموکلس را شفاف‌تر از اسلاف خود بالای سر جهان برد تا با کسب امتیازهای متعدد «هنر معامله‌گری» خودش را در عرصه سیاست نشان دهد و به پیشینیانش بگوید که چگونه می‌توان همان اهداف راهبردی را صریح‌تر و شفاف‌تر پیگیری کرد! ترامپ معتقد بود در مقایسه با اسلاف خود، مهارت بهتری در رسیدن به قراردادها و توافق‌های بهتر و بیشتر به نفع آمریکا دارد. او قبل از ورود به عرصه سیاست به عنوان رئیس‌جمهور، کتابی را نوشته و عنوان آن را «ترامپ؛ هنر معامله‌گری» (Trump: The Art of the Deal)‌ انتخاب کرده بود.

۳ سال پیش بود که یکی از رسانه‌های آمریکایی گزارشی را منتشر کرد مبنی بر اینکه ترامپ در جلسه‌ای که در دفتر کارش برای رایزنی درباره توافق تجاری سئول – واشنگتن برگزار شده بود، به یکی از مشاوران ارشدش دستور داده بود برای امتیازگیری از طرف‌های مذاکره، او را فردی «دیوانه» و «غیرقابل پیش‌بینی» معرفی کنند.

رئیس‌جمهور آمریکا سعی می‌کرد با القای دیوانگی و غیرقابل پیش‌بینی بودنش و از مسیر تئوری «بازی بزدل»‌ (Game of Chicken)، خواسته‌های خود را از مسیر زورگویی مضاعف بر دیگران تحمیل کند. او با تهدید جنگ تعرفه‌ای و اقتصادی به مصاف چین، اروپا و همسایگانش اعم از کانادا و مکزیک رفت و البته دست خالی هم برنگشت. او با همین حربه از کشورهای عربی منطقه از جمله عربستان میلیاردها دلار «دوشید» و حتی گفت اگر آمریکا ۲ هفته نباشد، آن کشورهای عربی به زبان «فارسی» سخن خواهند گفت!

راهبرد ترامپ این بود که در توافق‌ها هم سفت و سخت می‌ایستاد تا امتیاز بگیرد و هم پس از تحصیل حاصل، طرف مقابل را تحقیر نیز می‌کرد. شیوه دست‌دادن ترامپ با مقامات و برخی رهبران جهان که برای مدتی سوژه رسانه‌ها شده بود، به روشنی خصلت زورگویی و تمامیت‌طلبی رئیس‌جمهور آمریکا را نشان می‌داد. او با همین شیوه یا به عبارت عامیانه «دست‌فرمان»، کشورهای بسیاری را وادار به عقب‌نشینی کرد. هرگز آن تصویر ترامپ در اجلاس گروه ۷ در کانادا فراموش نمی‌شود که رهبران کشورهای دیگر به صورت ایستاده دور ترامپ بودند و رئیس‌جمهور آمریکا نشسته و با گاردی بسته به حرف آنها گوش می‌داد.

در طول این ۴ سال، کشورهای مختلف از آسیا گرفته تا اروپا و منطقه به دنبال راضی‌کردن رئیس‌جمهور آمریکا بودند. شاید یکی از سکانس‌های جدی در هماوردی ترامپ با کشورهای دیگر مربوط به نبرد هسته‌ای با کره‌شمالی بود که رئیس‌جمهور آمریکا از تریبون مجمع عمومی سازمان ملل متحد، تهدید تند و تیزی را علیه پیونگ‌یانگ انجام داد. کره‌شمالی هم با وجود مقاومت سرسختانه اولیه خود، به سمت مرد دیوانه رفت تا شانس خود را بیازماید؛ هر چند ماحصل فقط چند عکس یادگاری و بازگشت به خانه با دستان خالی و افسوس از گذشته بود.

البته رئیس‌جمهور آمریکا سراغ ایران هم آمد. ترامپ با خروج از برجام از سیاست خود با عنوان «فشارحداکثری» علیه ایران رونمایی کرد؛ به گمان اینکه تهران در بازه زمانی چند ماهه در قبال این فشار تسلیم شده و با کاخ سفید تماس خواهد گرفت. او با تئوری بازی بزدل، کار را به ادعای قرار گرفتن در آستانه نبرد نظامی هم کشاند تا تهران پا پس بکشد و امتیاز گزاف بدهد. شاید تقصیری هم نداشت. او بر این تصور بود که فرمول زورگویی به جهان، برای ایران هم کارساز است. اما از قضا کار برعکس شد و مقاومت فعال ایران محاسبات آمریکا را تغییر داد. زمانی که ایران پهپاد متجاوز آمریکایی را در خلیج‌فارس ساقط کرد یا وقتی پایگاه عین‌الاسد را موشک‌باران کرد، آمریکا در اجرای تئوری خود عقب نشست. بزدل باخت!

در طول چند سال گذشته، آمریکا با قلدری تمام سعی کرد علاوه بر فشار، طرف‌های ثالثی را برای مجاب‌کردن ایران به منظور مذاکره تحت شرط و شروط آمریکا و در واقع پذیرفتن همه یا بخشی از شروط دوازده‌گانه پمپئو – که در واقع معنایش مانند همیشه نه مذاکره بلکه تسلیم بود – اعزام کرد یا واسطه قرار داد. عده‌ای هم در داخل کشور از جمله اصلاح‌طلبان، چنان دستپاچه و هول‌زده، خواهان مذاکره با ترامپ شدند که گویا عدم مذاکره با ترامپ پایان دنیاست اما رهبر حکیم انقلاب بار دیگر با واقع‌بینی و عنصر شجاعت که گذر زمان صحت، دقت و عمق تدابیر معظم‌له را نشان داده، بر سیاست عدم تسلیم مبتنی بر عدم مذاکره و عدم جنگ، بر مقاومت فعال در قبال زورگویی ناپایدار آمریکا تاکید کردند.

همان‌گونه که ایشان در ماجرای برجام به درستی غیرقابل اعتماد بودن آمریکا را تبیین و پیش‌بینی کرده بودند، این بار نیز افق شکست ترامپ را بارها تشریح کرده بودند. جالب است در این کره خاکی عظیم با کشورهای ریز و درشت، این فقط ایران بود که تا آخرین لحظه ایستادگی کرد تا با شرط‌بندی روی اسب بازنده، دچار خسارت مضاعف نشود. چنانکه علامه سیدحسن نصرالله نیز اشاره کرد، ایران تنها کشوری بود که ترامپ دیوانه را در حسرت حتی یک عکس یادگاری نگه داشت.

اما همان‌هایی که آن روزها عجولانه پای خود را در کفش مذاکره با ترامپ کرده بودند، امروز با چرخشی باورنکردنی و باز هم ساده‌لوحانه ندای آشتی با بایدن را سر می‌دهند، آن هم در حالی که هنوز حتی دولت جدید در کاخ سفید مستقر نشده و نتایج انتخابات محل مناقشه است. رفتن در مسیر تجویزی این جریان‌های تسلیم‌طلب، بالطبع همان نتیجه‌ای را خواهد داشت که مذاکره فرضی با ترامپ داشت. چند سال اخیر بخوبی عدم ثبات تصمیمات و محاسبات سیاسی در آمریکا را با جابه‌جایی رؤسای‌جمهور نشان داد. هر چند ایران‌ستیزی از جمله معدود موضوعاتی است که فصل مشترک کاندیداهای مختلف در آمریکا بوده است. ترامپ با «فشار حداکثری» ‌(Maximum Pressure)‌ به استقبال ایران آمد اما سیاست او مبتنی بر همان تحریم‌های خردکننده و فلج‌کننده‌ (Crippling Sanctions)‌ ایجادشده در دوران باراک اوباما بود.

هر گونه چشم‌دوختن به آمریکا، اتلاف وقت و به گروگان‌گرفتن معیشت مردم با اهداف حزبی و جناحی در انتخابات است. در پایان به جمله‌ای که یکی دو هفته گذشته در شبکه‌های اجتماعی چرخید می‌رسیم که حل مشکلات کشور «یک جو همت می‌خواهد، نه یک جو بایدن».

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.