چه کسی این نان‌های معطر و روغنی را فرستاده؟

آن بسته را باز کردم، دیدم که نان‌های تافتون معطر و روغنی است که تا آن زمان از آنها ندیده و نخورده بودم. یادم آمد که از آن پیرمرد پرسیدم چه کسی اینها را فرستاده است؟

به گرارش تازه نیوز، در بحشی از کتاب “جلوه های ربانی در حالات میرزا جواد آقا تهرانی” نوشته عبدالجواد غرویان آمده:

زمانی که من در اصفهان درس می خواندم، سال سختی پیش آمد و ما طلبه ها در مدرسه با وضع نامناسبی زندگی می کردیم و گاهی از گرسنگی، ضعف شدید بر ما عارض می شد. روزی شنیدیم که در خارج شهر گوشت شتر پخش می کنند، من هم به آن سو رفتم و جمع زیادی مانند من چشمهایشان را به مقسم دوخته بودند تا این که در آخر مقدار پنج سیر از آن گوشت نصیب من شد. مسرور بودم که بی نصیب نشده ام، به طرف مدرسه راه افتادم. در مسیر راه در کنار کوچه ای دیدم یک زن ارمنی نشسته و دو دختربچه اش را در دو طرف خود خوابانیده، سر یکی را روی زانوی راست و سر دیگری را روی زانوی چپ خود گذاشته است. چشمان این دو دختر از بی حالی و بی رمقی مانند مردگان روی هم بود و آهسته آهسته نفس می کشیدند. آن زن که چشمش به من افتاد و از لباسهایم مرا فرد روحانی تشخیص داد، با حال شرمساری و ضعف بی نهایت به من ملتجی شد و با زبانی که من نمی فهمیدم اظهار حاجت کرد.

خیلی ناراحت شدم، خود را فراموش کردم و به آن زن فهماندم که این جا باشید من می آیم. به مدرسه رفتم و همان گوشت ها را سرخ کردم و برگشتم و به آن زن دادم. او قلیه ای از آن را نزدیک دهان یکی از دخترها برد و فشار داد و قطره آبی از آن گوشت بر دهان او چکید و مقداری چشم خود را باز کرد. قلیه دیگری را گرفت و در دهان دختر دیگر فشار داد، او هم چشم باز کرد. کم کمک آن تکه های گوشت را به دخترانش داد و سر به سوی آسمان گرفت و برای من دعا کرد.

از او خدا حافظی کردم و آمدم به مدرسه، در حالی که گرسنگی وجودم را فراگرفته بود، دراز کشیدم و خودم چیزی نداشتم که سد جوع کنم. ناگاه دیدم در حجره باز شد و پیرمردی نورانی که بقچه ای در دست داشت وارد شد، فرمود این بقچه از آن شماست، این را گفت و از اتاق بیرون شد. من به دنبالش روان شدم، ولی او را نیافتم. آمدم به حجره و آن بسته را باز کردم، دیدم که نان‌های تافتون معطر و روغنی است که تا آن زمان از آنها ندیده و نخورده بودم. یادم آمد که از آن پیرمرد پرسیدم چه کسی اینها را فرستاده است؟ اشاره ای کرد که مپرس، کسی که چرخ و پر به دست اوست به یادشماهاست.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.