مذاکرات مخفی ایران و اروپا؛ از «اسلو» تا «ابوظبی»، توافقی جدید در پیش است!
مذاکرات بیسروصدای علی باقری با همتایان خود از تروئیکای اروپایی که از«اسلو» آغاز شد و در هفته های اخیر در «ابوظبی» ادامه پیدا کرد، از تلاش برای رسیدن به چارچوب یک توافق جدید حکایت میکند.
به گزارش تازهنیوز، روی کارآمدن سید ابراهیم رئیسی و خارج شدن اختیارات دستگاه عریض و طویل اجرایی از دست حسن روحانی و دیپلماتهایش، فرصتی طلایی بود تا اردوگاه منتقدان برجام، عزم جزم کند که مذاکرات احیای این توافق را بنا به تفسیر دلخواه خود به جریان بیندازد. تیم جدید دولت سیزدهم با تمسک به شیوه های آزموده شده، ماههای نخست را به ترسیم چهره رابین هودی از خود گذراند و ابایی نداشت که برای حفظ این تصویر، برجام را که پیشتر برای برندسازی خود به ستیز با آن احتیاج داشت، از دم تیغ بگذراند. چه مواضع پیشین علی باقری، معاون وقت مسئول پیشین پرونده مذاکرات هسته ای در نقد برجام سبب شده بود بسیاری از ناظران حضور او در پیشانی هیات مذاکرات در دولت سیزدهم را نوعی عدم علاقه ایران به احیای این توافق قلمداد کنند.
اما وقتی این واقعیت معلوم شد که رئیسی برای چرخاندن اقتصاد کشور حساب ویژه ای روی رفع تحریم ها باز کرده، باقری ناگزیر به پذیرش واقعیات صحنه و تلاش برای احیای برجام شد. با گذر دو سال از گفت وگوهای پرفراز و فرود و قرار گرفتن چندین ماهه این روند، در نقطه بن بست که جزئیات آن هدف این گزارش نیست، پرونده مذاکرات هسته ای در هفته های اخیر برای نخستین بار در مسیر تازه ای به جریان افتاده است. اگرچه این گفت وگوها در نمای نخست تنها تکراری از روند گذشته به نظر می رسد که تغییری بر معادلات جاری حاکم بر برجام نمیگذارد اما برخلاف این تصور، طرح برخی جزئیات و همزمانی آن با رویدادهای جاری سبب میشود که گفت گوهای جدید میان ایران و ایالات متحده را صرفاً تکراری از آنچه که طی بیش از دو سال عمر دولت سیزدهم گذشته است، ندانیم.
- توافقی که کشته شد؛ گزینههای خطرناک به جای برجام! +عکس
- ضرر بزرگ نبود سیاستمدار آمریکایی به ایران/ دولت بایدن به برجام بازنمیگردد؟
تلافی جویی ایران در پی ناکامی برجام
پس از فرصت سوزی های دولت رئیسی بویژه در دو مقطع سرنوشت ساز برای رسیدن به توافق در اسفند 1400 و شهریور 1401، پیگیری سیاست تلافی جویانه ایران که در واکنش به محقق نشدن منافع برجامی اش در دستور کار قرار گرفته بود، درمیانه های تابستان 1401 به آغاز عملیات غنی سازی بدون مرز انجامید؛ اقدامی که گرچه در بطن خود به مثابه اهرم فشاری برای به حرکت درآوردن موتور مذاکرات به شمار می رفت اما آنچه در صحنه عمل رخ داد، با تصور تصمیم گیرندگان سیاست خارجی کشور تفاوت فاحشی داشت. چه آنکه ناامیدی«جو بایدن» از ۱۸ماه مذاکره نافرجام باعث شده بود موضوع اغلب نشستهای استراتژیست های آمریکایی حول محور کند کردن برنامه هستهای ایران و ایجاد اختلال در روند همکاری نظامی تهران و مسکو و موضوع ناآرامیها بچرخد و عملا راهبرد مذاکراتی آمریکا را برای احیای برجام به حاشیه براند. خاصه آنکه «جو بایدن» با بحران های بزرگ تری همچون جنگ اوکراین و رقابت رو به تزاید دولتش با «پکن» رو به رو شده بود و قصد نداشت در واکنشی عجولانه به پیشرفت برنامه هسته ای ایران، امتیازات را دودستی تقدیم آن نماید و گرفتاری بزرگ تری برای خود با فرو رفتن به اعماق جنگ با جمهوریخواهان درست کند.
در این سوی ماجرا اما سیر نزولی برجام شتاب گرفته بود و همزمان پیشرفت برنامه های هسته ای ایران، غنای ذخایر اورانیومش را تا 60 درصد افزایش داده بود و همه این ها در حالی بود که راهبرد مذاکراتی کشورهمچنان ذیل دو اصل تغییرناپذیر «رفع همه تحریم های برجامی و فرابرجامی» و «تضمین خواهی» قرار داشت. دیپلماتهای ایرانی به طور مداوم برخی از خواسته های ثابت خود را با تغییر عبارات و جملات در مقاطع مختلف زمانی مطرح کرده تا از آن به عنوان اهرم فشاری برای پذیرش توافق، مطابق با شرایط مد نظر استفاده کنند. اما خب آنطور که انتظار می رفت تحقق تضمین برای احیای برجام، آن هم برای آمریکا خواسته بی معنایی بود و معتقد بود نمیتواند تصمیمی را که در موقعیت فعلی بر اساس منافع و امنیت خود میگیرد، به عنوان یک اصل ثابت به دوره های دیگر تسری دهد. پیگیری این رویکرد، برجام را به یک فاز خاموشی بدون بازگشت هدایت کرد.
سیاست کاهش فشار
نتیجه پیشروی فعالیت های هسته ای ایران و رسیدن درجه غنی سازی به 60 درصد و شدت گرفتن توامان تحریم ها از سوی واشنگتن، هرچه که بود اما عقب نشینی هیچ یک از طرفین نبود. ارزیابیهای ارائهشده از سوی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا نشان داد که برنامه هسته ای ایران در حال حاضر چنان پیشرفت کرده که زمان نقطه گریزهسته ای که در چارچوب برجام یک سال اعلام شده بود، به چند هفته تقلیل یافته است؛ مدت زمانی که به ایران این امکان را می دهد تا ظرف چند هفته سوخت کافی برای ساخت یک بمب هسته ای را فراهم کند. با این وجود، گزارش های اعلامی همچنان یادآور شدند که غرب هنوز زمان کافی خواهد داشت چرا که هنوز به مدرکی دست نیافته اند که دال بر ساخت بمب اتم از سوی ایران باشد. به نظر می رسد این اعلان خطر در کنار ترجیح «بایدن» برای دور نگه داشتن موضوع ایران از مسائل چالشی در دور جدید رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری، او را به صرافت مذاکره دوباره انداخته است. از طرف دیگر ایران هم که مخاطرات متوقف کردن تعهدات هسته ای و افزایش غنی سازی را به جان خریده بود به امید اینکه وضعیت برجام را به روز اول بازگرداند، با نتیجه ای بیشتر از گذاشته شدن تحریم روی تحریم و بازار پرنوسان ارز و تورم افسارگسیخته رو به رو نشد تا به رغم شعارهای نمایشی همچون شکست سیاست تحریمها، چاره کار را در تغییر الگوی مذاکراتی اش این بار با عینک واقع گرایی ببیند.
توافق بر سر تفاهم شفاهی
مذاکراتی که باقری و «برت مکگرک»، فرستاده کاخ سفید در ماههای فوریه، مارس و مه در «مسقط»، پایتخت عمان با وساطت مقامهای عمانی و دور از چشم رسانه ها از سر گذرانده اند، نشان می دهد در نهایت مسئولان ایرانی و آمریکایی صلاح را در آن دیده اند که برای کاهش بحران، الگوی جدیدی از مذاکرات را با هدف دستیابی به یک «تفاهم شفاهی» دنبال کنند؛ یعنی شکلی از توافق نانوشته که طرف ها با هم انجام می دهند و می کوشند ملاحظات طرف مقابل را درنظر بگیرند.
از آثار فوری و اولیه این شکل از مذاکره، توافق غیر مکتوبی بود که روزنامه «نیویورک تایمز» به نقل از منابع دیپلماتیک آمریکایی به آن اشاره و اعلام کرد که بر مبنای آن، ایران پذیرفته از پیشرفت در برنامه هستهای خود پرهیز کند تا در مقابل بخشی از پولهای بلوکه شدهاش در کشورهای مختلف آزاد شود. به این ترتیب، تبادل شماری از زندانیان دو کشور، کمک آمریکا به تسهیل آزاد شدن میلیاردها دلار از اموال مسدود شده ایران در بانک های خارجی و قبول اینکه واشنگتن به دنبال تصویب قطعنامههای جدید در سازمان ملل یا آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران نباشد از جمله تفاهمات اولیه این مذاکرات بود.
اما در پی تلاش چراغ خاموش ایران و آمریکا در مسیر تفاهم نانوشته، اروپاییها هم جرئت پیدا کرده اند که مذاکرات مستقل خود را تحت تاثیر ملاحظات امنیتی شان پیرامون همکاری پهپادی ایران و روسیه به جریان بیندازد. تروئیکای اروپایی از یک برنامه جامع برای اجرای توافق جدید با ایران سخن می گویند که علاوه بر پرونده فعالیتهای هستهای، کنترل مناسبات نظامی و دفاعی تهران – مسکو و رسیدن به راهکاری قبل از پایان تحریمهای تسلیحاتی ایران در مهرماه سال جاری، ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ را نیز شامل شود. این مهم نشان می دهد مذاکرات ایران و آمریکا که به نظر می رسد در سراشیبی قرار گرفته، با دست اندازهایی جدی مواجه است؛ دست اندازهایی که محصول تفاسیر مختلف از همکاری پهپادی ایران و روسیه بوده و البته مانورهای رسانه ای گروه های مخالف توافق هم با دست آویز قرار دادن این موضوع، بر تعدد آن افزوده است. به این ترتیب مدل مذاکراتی جدید ایران و آمریکا که اصولا برای ساده سازی راه رسیدن به توافق پی گرفته شده است، می تواند از مانور منفی اروپا بر سر پرونده پهپادها بی تاثیر نماند. چه آنکه به اعتقاد آنها در صورت بالا گرفتن بحران، جبر جغرافیایی که می تواند خاک کشورهای اروپایی را در تیررس پرنده های بدون سرنشین ایرانی و موشک هایی با برد بیش از 2000 کیلومتر قرار دهد، دامن آمریکا را نخواهد گرفت. از این رو بر خلاف اروپایی ها، ترجیح نخست مقام های واشنگتن در مذاکرات، همچنان رفع ملاحظات امنیتی شان پیرامون فعالیت های هسته ای ایران است؛ امری که نشان می دهد چرا تروئیکای اروپایی برای حل چالش های ویژه خود با ایران حول موضوع پهپادی و موشکی، گفت وگوهای جداگانه ای را کلید زده اند و شکل تازه ای از توافق را دنبال می کنند.
ایران چه کند؟
تردیدی وجود ندارد که ازسرگیری تلاش های پنهان برای رسیدن به تفاهم نانوشته، زیر سایه این واقعیت ممکن شده که دیپلماتهای دولت رئیسی پس از دست و پنجه نرم کردن با مناسباتی که منطق آن نه بر قانون و تعهد که بر منطق «قدرت» تکیه دارد، دریافته اند امکان تحقق وعده های محیر العقول وجود ندارد و رفتارهای هیجانی که پیشتر ایران را با سخت ترین تحریم تاریخ خود روبه رو کرده بود، دیگر قابل تکرار نیست.
بحران اقتصادی ایران، نیاز به تنفس را حیاتی کرده بنابراین مابه ازای افزودن برغنای اورانیوم باید به دست آوردن امتیازات ملموس برای کشور باشد نه خساراتی که بار هزینه های آن به دوش مردم سوار می شود. نمی توان گفت وگوهای جاری میان تهران و واشنگتن را نشانه ای برای رسیدن به یک توافق اساسی یک شبه دانست اما می توان گفت که فرونشاندن تنشها و به وجود آوردن زمان و فضایی برای پیگیری دیپلماسی این امکان را فراهم می کند تا دو طرف ذیل تفاهم بر سر یک «نقشه راه» گزینه «اقدام در برابر اقدام» را به آزمون بگذارند. این در حالی است که «واشنگتن» خط قرمز خود را بر عدم عبور سطح غنی سازی ایران به بیش از 60 درصد گذاشته و می خواهد این روند در وضعیتی خاص، مهار شود و متقابلا ایران هم اهداف اقتصادی خود را فهرست کرده و خواسته های حیاتی خود رابه ترتیب اولویت این لیست روی میز می گذارد.
این راهکار در میانمدت «برجام» را همچنان مسکوت می گذارد اما ایران را در ملزم کردن طرفهای اروپایی به پیروی از بندهایی که کمتر از 4 ماه دیگر حکم به لغو تحریمهای موشکی می دهد، در موقعیت برتر نگه می دارد. از سوی دیگربه موازات پیشروی ایران و آمریکا در دستیابی و اجرای مورد به مورد تفاهم «گام به گام»، امکان رجوع به «مکانیسم ماشه» از سوی غرب کم و کمتر خواهد شد؛ امری که به نظر می رسد زیر سایه تلاش تهران برای رفع دغدغه های امنیتی اروپا پیرامون همکاری پهپادی با روسیه ممکن خواهد شد.
هرچند نباید از واقعیت ریسک های احتمالی چنین مذاکراتی غافل شد. چه احتمال می رود هر لحظه با وقوع تحولی تازه در شرایط داخلی و خارجی هر یک از طرف ها، توازن قدرت شکل گرفته، با فروپاشی رو به رو شود و ادامه اجرای تفاهم را ناممکن سازد اما آنچه مسلم است اینکه نیاز حیاتی ایران و آمریکا به تفاهمی برای کاستن از دامنه های بحران، مذاکره با نسخه توافق نانوشته را ضروری کرده است؛ نسخه ای که برای تداوم آن نمی توان ضمانتی جز تلاش برای حفظ دیپلماسی حداقلی شکل گرفته و تطبیق با شرایط سیال برای آن متصور بود.