اعترافات هولناک قاتل سریالی/ قاتل قصد ازدواج دوم داشت! +عکس
دو زندانی سابقهدار که به اتهام قتل دو مرد در شهرستان قروه کردستان از سوی پلیس دستگیر شده بودند به ۴ قتل سریالی در استان تهران اعتراف کردند.
به گزارش تازهنیوز، سوم مرداد امسال مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و مدعی شد که دو مرد مسلح شبانه به خانه ویلاییاش در شهرستان قروه رفته و پس از به قتل رساندن دو نفر از دوستانش او را نیز با شلیک دو گلوله زخمی کردهاند.
مرد زخمی در تشریح حادثه به پلیس گفت: یکی از مردان مسلح علی نام دارد، او سالها قبل در مزرعه من برای برداشت سیب زمینی کار میکرد. او با مرد دیگری به مزرعهام آمدند و من و دو نفر از دوستانم را گروگان گرفتند و درخواست دو میلیارد تومان کردند اما وقتی تسلیم خواستهاش نشدم هر سه نفر ما را به گلوله بستند و به تصور اینکه من هم مردهام فرار کردند.
با مشخصاتی که مرد زخمی در اختیار تیم تحقیق قرار داد، علی و همدستش حمید سه روز بعد در یکی از شهرستانهای همدان بازداشت شدند.
به نقل از رکنا، این در حالی بود که بررسیهای تیم جنایی نشان میداد که علی سابقهدار بوده و به اتهام مشارکت در قتل عمد در زندان بوده اما اسفند سال گذشته آزاد شده است. همدست او به نام حمید نیز چندین بار به اتهام جرایم مختلف بازداشت شده است. در ادامه تحقیقات متهمان به چهار قتل دیگر در استان تهران نیز اعتراف کردند. بازپرس محمد مهدی براعه از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران دستور تحقیقات در رابطه با این جنایت را صادر کرد و بررسیها در رابطه با قتلهای دیگر او در استان تهران ادامه دارد.
- قتل زن وسواسی به دست شوهر؛ از وقتی کرونا آمد پروین بدتر شده بود!
- قتل هولناک پسر جوان جلوی چشم دختر عاشق پیشه
گفتوگو با متهم اصلی
سردار علی ولیپور گودرزی – رئیس پلیس آگاهی تهران گفت: هر دو متهم از سوی اداره آگاهی استان کردستان به تهران منتقل شدند تا درباره قتلهای سریالی که در استان تهران مرتکب شدهاند تحت بازجویی قرارگیرند. علی متولد ۱۳۶۸، ساکن یکی از شهرستانهای همدان است که سال ۹۳ به اتهام مشارکت در قتل بازداشت شده بود و بعد از آزادی از زندان و در کمتر از چند ماه جنایات سریالی شان را رقم زدند. او با خونسردی کامل ماجرای جنایت های خود و همدستش را تشریح کرد.
چرا زندان بودی؟
سال ۹۳ به اتهام قتل بازداشت شدم. برادرم دختری را دوست داشت اما او با دوست برادرم به نام امیر قرار ازدواج گذاشت و به خاطر این خیانت من و برادرم، امیر را کشتیم. برادرم سال ۹۵ اعدام شد و من به حبس محکوم شدم اما تخفیف در حبس گرفتم و اسفند پارسال آزاد شدم.
چرا بعد از آزادی مرتکب قتلهای سریالی شدی؟
در زندان پسری به نام حمید با برادرم دوست شده بود. او به اتهام قاچاق مشروب مشروبات الکلی بازداشت شده بود. بعد از آزادی از زندان بازهم خلاف کرد و جرم کلاهبرداری هم در پروندهاش داشت.اما نمیدانم چه شد که بعد از آزادی همدان را رها کرد و رفت تهران و در بازار کار و کاسبی برای خودش راه انداخت. من هم بعد از آزادی با او تماس گرفتم.
پیشنهاد قتلها و سرقتها را حمید داد؟
بله، میگفت از همسر اولم بچه دار نشدم میخواهم دوباره زن بگیرم و نیاز به پول دارم، گفت تو هم تازه از زندان آمده ای و دستت خالی است، در تهران پولدار زیاد است و در خانه هایشان پول، طلا و دلار زیادی دارند.
من هم که بیکار بودم چون عاشق دختر عمویم بودم برای زندگیام پول نیاز داشتم به همین خاطر وسوسه شدم.
نقشه تان چه بود؟
حمید گفت دو تا اسلحه بگیریم. دو تا کلت کمری گرفت و نزدیک ۲۵ میلیون تومان دادیم. میگفت میرویم داخل خانههای بالای شهر و دلار و طلا سرقت میکنیم و از هر سرقت ۵۰۰ تا یک میلیارد تومان گیرمان میآید.
قتل اول را چه کسی انجام داد؟
حدود سه ماه قبل یک شب در سهراه آدران سوار یک خودرو شده و بین شهریار و آدران پیاده شدیم. یک ماشین کنار جاده پارک بود، شیشهاش دودی بود، حمید دنبال ماشین شیشه دودی میگشت. حمید در عقب خودرو را باز کرد و بعد از شلیک به راننده، به من گفت پشت فرمان بشین و حرکت کن و رسیدیم به جاده خاکی که جنازه را همانجا انداختیم. بعد سوار بر خودرو سرقتی به سمت خیابانهای بالای شهر رفتیم و قرار بر این شد مقابل خانههایی که در پارکینگ با ریموت باز میشد بایستیم و به محض اینکه خودرویی خواست وارد پارکینگ شود ما هم دنبالش وارد خانه شویم و سرقت کنیم، اما هرگز موفق به سرقت نشدیم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
آن شب نتوانستیم سرقت کنیم و همان شب ماشین مسروقه را که بنزین تمام کرده بود رها کردیم.
قتل دوم را کی انجام دادید؟
قتل دوم فردای آن شب بود. خودرو تیبایی را دربست گرفتیم با شیشههای دودی، همدستم جلو نشست و من عقب. اسلحه من خراب بود و دوتایی شلیک میکرد، حمید گفت هر جا گفتم از پشت راننده را بزن. من هم تیر را شلیک کردم و قتل دوم رقم خورد. آن شب هم جسد را در بیابانهای اطراف شهر رها کردیم و دوباره به سمت خانههای شمال شهر رفتیم. اما آن شب هم نتوانستیم سرقت کنیم.
از اینکه آدم کشته بودی ناراحت نبودی؟
حمید میگفت، زندگی آخرش مردن است و تو زندگی ات را از دست داده ای. همه چیز در زندگی پول است و اگر پول نداشته باشی هیچی نیستی و چون قرص زیاد مصرف میکردم هیچی متوجه نمیشدم.
جنایت سوم را کی انجام دادید؟
۱۵ روز بعد از آن، قتل سوم را انجام دادیم. یک ماشین مسافربر خطی سوار شدیم، به سمت تهران آمدیم اما این ماشین شیشه هایش دودی نبود به همین دلیل پیاده شدیم تا یک ماشین شیشه دودی که پراید سفید بود، آمد. از بزرگراه آزادگان سوار شدیم و این بار هر دویمان به راننده چاقو زدیم. چند ضربه من زدم و چند ضربه هم حمید زد و جسد را انداختیم داخل جوی آب. بازهم رفتیم برای سرقت ولی بازهم موفق نشدیم و خودرو را دو روز بعد رها کردیم.
قتل چهارم را هم 20 روز بعد انجام دادیم، ماشین را دربست سوار شدیم و رفتیم سمت ملارد و با گلوله راننده را کشتم و خودرو تیبا را سرقت کردیم. با همدستم آمدیم همدان و چند روزی سوار بر خودرو تیبا در شهر میچرخیدیم.
چرا به قروه رفتید؟
من قبل از اینکه به زندان بیفتم در مزرعه سیب زمینی مردی ثروتمند کار می کردم. حالم بد بود و شیشه مصرف کرده بودم. اولین مقتول داخل دستشویی بود، همدستم او را با کلاش کشت.
داخل خانه هم یک نفر بود که حمید او را گروگان گرفت. مرد ثروتمند که غلام نام داشت و من برای او کار کرده بودم ساعت ۱۱ شب آمد. حمید با تهدید اسلحه غلام را گروگان گرفت و تهدید کرد که پول و طلا به مبلغ دو میلیارد تومان بدهد.
داخل مزرعه مقدار زیادی لوازم یدکی خودرو و یک میلیارد تومان هم گوسفند بود، اما حمید فقط دنبال پول، طلا و دلار بود. غلام را از شب تا صبح گروگان گرفتیم و حتی به یکی از فامیل هایش زنگ زد و گفت پول بیار ولی پول نیاورد. برای همین حمید به من اشاره کرد و نفر دوم را کشتم که غلام بترسد و پول بدهد ولی او میگفت پول ندارد. وقتی دیدیم که به پول نمیرسیم حمید به من اشاره کرد که غلام را هم بزنم، یک تیر زدم که پیشانیاش را زخمی کرد و یک تیر هم به دستش زدم و فکر کردیم غلام مرده است.
تا کی میخواستید به این قتلها ادامه دهید؟
من خسته شده بودم، هم از آدم کشتن و هم از اینکه مدام میآمدم تهران و میرفتم همدان.
چقدر درس خواندی؟
تا سوم راهنمایی مدرسه رفتم. دوست داشتم مأمور پلیس شوم اما قاتل شدم.
از کی معتاد شدی؟
بعد از اعدام برادرم همه چیزم را از دست دادم، برادرم همه زندگیام بود. بعد از اعدام او معتاد شدم.
به خاطر قتلها عذاب وجدان نداشتی؟
مدام شیشه و قرص مصرف میکردم تا چیزی متوجه نشوم، اما با این حال بعد از هر قتل گریه میکردم. شبها نمیتوانستم بخوابم، الان حتماً باید قرص خواب بخورم؛ از قتل قروه تا الان که اصلاً نخوابیدهام.