فرار از مهمانی شیطانی زن جوان در باغ ویلای اجارهای
زنی که با دعوت دسوتش به یک مهمانی شیطانی دعوت شده بود بعد از فرار از آنجا ماجرا را برای پلیس بازگو کرد.
به گزارش تازهنیوز، از نقشه شوم دوستم هیچ اطلاعی نداشتم و تصور میکردم او برای تفریح و خوشگذرانی در کنار یکدیگر مرا به باغ ویلای اجاره ای دعوت کرده است اما وقتی مردان غریبه را درآن جا دیدم تازه فهمیدم که …
به نقل ازخراسان، زن ۳۷ ساله درحالی که مدعی بود عذاب وجدان رهایش نمی کند و قصد دارد دختر نوجوانی را از سقوط در گرداب تباهی نجات دهد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: چندسال قبل به خاطر اختلافات شدید خانوادگی از همسرم طلاق گرفتم و دریک منزل اجاره ای به تنهایی زندگی می کردم فقط گاهی دخترم که با پدرش زندگی می کند به دیدارم می آمد. در همین روزها بود که از طریق فضای مجازی در یکی از تورهای تفریحی وسرگرمی عضو شدم تا از واقعیت تلخ شکست در زندگی مشترک فرارکنم! درهمین گیر ودار بود که یکی از بچه های گروه پیشنهاد کرد با پرداخت مبلغی ناچیز یک باغ و یلا برای آخر هفته اجاره کنیم و درکنار یکدیگر خوش بگذرانیم ولی«ترانه»به من تاکید کردکه یک دورهمی مجردی است و من هم باید حضور داشته باشم چرا که برایم سورپرایز دارد!من هم که نمی دانستم «ترانه» چه نقشه شومی طراحی کرده است بلافاصله پیشنهاد او را پذیرفتم و مبلغ مذکور را برای اجاره باغ ویلا پرداختم!
آخر هفته بود که به سوی یکی از باغ ویلاهای بولوار شاهنامه در منطقه فردوسی مشهد حرکت کردیم. باغی زیبا و با امکانات کامل مقابل دیدگانم قرار گرفت اما وقتی دختر۱۵ ساله «ترانه» را دیدم خیلی تعجب کردم و از او پرسیدم مگر نگفتی این دورهمی فقط مجردی است؟!پس چرا دخترت راآوردی؟ ولی او با خونسردی پاسخ داد:«هستی» باید شیوه های خوشگذرانی و تفریح رابیاموزد! طولی نکشید که با تماس تلفنی «ترانه»۳مرد غریبه نیز از راه رسیدند که او مدعی بود ۲نفر ازآنان اتباع خارجی هستند! ولی آن ها به خوبی فارسی صحبت می کردند!آرام آرام رنگ از رخسارم پرید و احساس می کردم «ترانه»قصد دارد مرا به سوی رفتارهای غیر اخلاقی سوق دهد.مردی که از هم گروه های فضای مجازی بود آن ۲مرد خارجی را از اتباع یکی از کشورهای عرب زبان معرفی کرد. با وجود این نگاه آنان به گونه ای هوس آلود بود که دیگر تردیدی نداشتم در دام خلافکاری های «ترانه» افتاده ام اما هنوز معمای حضور «هستی» برایم حل نشده بود که «ترانه» به سویم آمد وگفت: یکی از این مهمانان گروه تفریحی عاشقت شده است!با شنیدن این جمله سرو صدا به راه انداختم وبه او گفتم:«ترانه»این بازی ها را تمام کن!…
ولی به خاطر «هستی» خیلی ناراحت بودم چرا که او مجبور بود صحنه های شرم آوری را تحمل کند که با رقص و موزیک شروع شده بود. به همین خاطر «هستی»را برداشتم و ازآن جا بیرون زدم.حالا احساس گناه و عذاب وجدان درحالی رهایم نمی کرد که «هستی» هم التماس می کرد تا او را به خانه خودشان نبرم! به ناچار «هستی» رابه خانه خودم بردم ولی«ترانه»با من تماس گرفت و مدعی شد به اتهام آدم ربایی از من شکایت می کند! این بود که به کلانتری آمدم تا این ماجرای وحشتناک را گزارش بدهم! اما ای کاش …