سارق کفشهای بازیگران دوباره دستگیر شد
هنرور سابق سینما گفت: از محلهای فیلمبرداری کفشهای بازیگران و عوامل ساخت فیلم را سرقت میکردم و با فروش آن شیشه میخریدم. در جریان یکی از سرقتها در صحنه فیلمبرداری مرا گرفتند که اخراج شدم و عشقم به سینما دود شد.
به گزارش تازهنیوز، هنرور سابق سینما که به دلیل سرقت کفش بازیگران روانه زندان شده بود، پس از آزادی دست از سرقت برنداشت و آخرین بار پس از درگیری با ساکنان ساختمانی درحین سرقت دستگیر شد.
به نقل از جامجم، روزهای پایانی آبان امسال وقوع درگیری در ساختمانی در یکی از محلههای جنوب غرب تهران به پلیس ۱۱۰ گزارش شد. ماموران به آنجا رفته و مردی میانسال را که کفشهای زنانه قرمز به پا داشت، دست و پا بسته در انباری تحویل گرفتند. او کولهای همراه داشت که ساکنان آن را به ماموران تحویل دادند که پر از کفشهای سرقتی از ساکنان ساختمان بود.
ماموران در تحقیقات از اهالی ساختمان متوجه شدند سارق پس از درگیری با یکی از ساکنان، او را با چاقو مجروح کرده است. متهم برای تحقیقات به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۴ تهران منتقل شد و در اظهاراتش گفت: اعتیادم باعث شد از عشقم به بازیگری کنار بکشم و سارق شوم. زندان رفتنم هم مرا سر به راه نکرد. بعداز آزادیام دوباره سرقت کفش از ساختمانها را شروع کردم که در سرقت آخرم مالباخته میخواست کفشهایش را پس بگیرد و مانع فرارم شود که او را با چاقو زخمی کردم. بعد همسایهها سرم ریختند و بازداشت شدم. مصطفی تقیزاده، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۳۴ تهران با تایید این خبر به جامجم گفت: تحقیقات از متهم در پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
از هنروری سینما تا سرقت
شهاب مرد میانسالی است که عشق بازیگری داشت، اما اعتیادش به شیشه از او، سارق حرفهای کفش ساخت.
*پیش از این چه کاره بودی؟
عشق بازیگری داشتم، به عنوان هنرور و سیاهی لشگر در فیلمهای سینمایی و تاریخی کار میکردم. آرزویم این بود که یک روز بازیگر معروف سینما شوم اما از پنج سال قبل معتاد به شیشه شدم. اوایل از محلهای فیلمبرداری کفشهای بازیگران و عوامل ساخت فیلم را سرقت و با فروش آن شیشه میخریدم. در جریان یکی از سرقتها در صحنه فیلمبرداری مرا گرفتند که اخراج شدم و عشقم به سینما برای همیشه دود شد.
*سابقه داری؟
چهار مرتبه بابت سرقت کفش زندانی شدم. آخرین بار یک سال و نیم حبس کشیدم و شش ماه پیش آزاد شدم.
*از شیوه سرقتهایت بگو.
آخر شب یا نیمه شب مقابل ساختمانها میرفتم، با میلهای که ساخته بودم در را باز و وارد ساختمانهای بدون نگهبان و دوربین مداربسته میشدم. کفشهای سرقتی را دربازار و خیابان میفروختم. درسرقت آخرم پسرجوان وقتی از خانه بیرون آمد، کفشهایش را در دستم دید با من درگیر شد. او را با ضربههای چاقو زدم. برای اینکه راحت فرار کنم، کفشهای کهنهام را در باغچه انداختم و یک کفش قرمز از کولهام برداشتم و به پا کردم که ساکنان سر رسیدند و مرا گرفتار کردند.