چرا فروپاشی روسیه و سقوط پوتین محقق نشد؟
تحلیلگرانِ غربی امیدوار بودند فروپاشیِ روسیه را به چشم ببینند اما پوتین با خویشباوریِ خاص خود و بهسانِ پهلوانی که از نبردی تنبهتن با رقیبی قَدَر، سربلند بیرون آمده، سال نو را جشن گرفت…
به گزارش تازهنیوز، الجزیره نوشت: اخیلی از تحلیلگرانِ غربی امیدوار بودند فروپاشیِ سیاسی و اقتصادیِ روسیه را به چشم ببینند. این آرزو محقق نشد. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهورِ روسیه با خویشباوریِ خاص خود و بهسانِ پهلوانی که از نبردی تنبهتن با رقیبی قَدَر، سربلند بیرون آمده، سال نو را جشن گرفت و همین چند هفته پیش بود که در مراسم اعطایِ مدال به کهنهسربازانِ روسیِ جنگِ اوکراین، اعلام کرد دوباره در انتخابات شرکت میکند. پوتین چنان خاطرجمع وارد کارزار شده، گویی میداند بازی همیشه به نفع او تمام میشود.
روشن است که هماورد او اوکراین نیست. روسیه خود را درگیر نبردی حماسی با تشکیلاتِ نظامی غرب کرده است. اوکراین هم در این میانه، بی پروا خود را به آب و آتش زده تا نبردگاهِ شرق و غرب و خوراکِ توپِ ابرقدرتها باشد. این همان روایتی است که حکمرانِ روسیه عمیقاً دل در گرو آن دارد و پیروزمندانه برای ملتش واگویه میکند. همین داستان، بهانهای شد برای توجیهِ شکستهای نظامیِ روسیه در سال ۲۰۲۲، ناکامی در سرکوبِ مقاومت اوکراین و از دست دادن ِسرزمینهای اشغالی.
- در جلسهای که شهید سلیمانی با پوتین درباره داعش داشت، او را توجیه کرد در جبهه مقاومت قرار بگیرد
- پوتین به آمریکا پیام داد که ایران متحد ما نیست؛ تنها برگ برندهای برای معاملات مسکو است!
در سال ۲۰۲۳، روسیه هیچ دستاوردِ چشمگیری از نبردِ دو کشور نداشت؛ اما بر مسندِ قدرت ماند و بازی را به حریف تقدیم نکرد. هرچند حملۀ متقابلِ اوکراین، قابل انتظار بود؛ اما بهنحوی فاجعهبار، مسیر استراتژیک را نپیمود و با شکست مواجه شد. این شکست طبعاً موجبِ وجدِ کرملین شد.
خیلیها امیدوار بودند با فروپاشی اقتصاد روسیه، جانکندنِ رژیم پوتین را به چشم ببینند؛ اما خیال خام بود و تحقق نیافت. اقتصاد با هزینههای نظامی بیسابقه، شتاب گرفت، تولید ناخالص ملی (GDP)، سریعتر از متوسط جهانی رشد کرد، افزایش دستمزدها بیسابقه شد و درصد افرادی که زیر خط فقر بودند، پایین آمد. از زمان فروپاشیِ اتحاد جماهیر شوروی چنین وضعیتی رخ نداده بود. شاید این روندِ شتابان، نتیجۀ عکس داشته باشد، اما نه به این زودی و احتمالاً فاجعهبار هم نیست.
رژیم سیاسی نیز پابرجاتر از همیشه است. جنگ به پوتین این فرصت را داده تا میدان سیاسی را از شر هر مخالفی بروبد. شورش مسلحانۀ واگنرها، ت بوتابِ زیادی در محافل جنگطلبِ غربی پدید آورد، اما معلوم شد چنین رخدادی محلی از اعراب ندارد. ظاهراً این جنگ، پوتین را از پا درنیاورده و بعید به نظر میرسد از قدرت او بکاهد. اگر جنگ پایان نیابد، همهچیز در ابهام فرو میرود. خیلیها کماکان بر طبل جنگ میکوبند و فکر میکنند راهحل نظامی و ارعاب از گسترشِ درگیری، چارهساز است.
ماه گذشته، “میشل هافمن”، فرماندۀ ارتش بلژیک گفت: “روسیه احتمالاً مولداوی و کشورهای بالتیک را هدف قرار خواهد داد”. “نیکی هیلی”، سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل و نامزد فعلی ریاستجمهوری هم ۵ ژانویه در توییتی نوشت: “روسیه قصد دارد به لهستان که یکی از عظیمترین ارتشهای ناتو را دارد، حمله کند”؛ اما افشاگریهای یکی از مذاکرهکنندگانِ اوکراینی و تعدادی از مقاماتِ خارجی دربارۀ مذاکرات صلح که مارس ۲۰۲۲ در استانبول برگزار شد، حقایق ناخوشایندی را برملا کرد.
روسیه در آغازِ جنگ، ولعِ نابودی نداشت و صرفاً میخواست دستِ اوکراین را از ناتو کوتاه کند؛ اما اکنون از همیشه خونخوارتر است. به نظر میرسد طرح اولیۀ کرملین برای تهاجم کامل به اوکراین، نسخهای بزرگتر از جنگ این کشور علیه گرجستان در سال ۲۰۰۸ باشد؛ اقدامی تنبیهی و خوفناک که بهجای تسلیمِ کامل اوکراین، بر «فنلاندسازی» تاکید دارد.
“فنلاندسازی” به این ایده اشاره دارد که اوکراین میتواند روابطش را با روسیه بر اساسِ الگوی فنلاند در خلالِ جنگ سرد پایهریزی کند. این امر، مستلزم عدم تعهد نظامی، استقلال سیاسیِ کامل از روسیه و اتحادِ سیاسی با غرب است. احتمالاً جنگ روسیه و اوکراین هم با ترتیباتی مشابه و با تحمیل هزینۀ سنگین به اوکراین، پایان خواهد یافت. از دست دادنِ روزافزونِ اراضی، زیرساختهای ویران، پهنههای پوشیده از مین و بمبهای خوشهای و تلفات انسانیِ بسیار زیاد، عواقبی هستند که دولت اوکراین ترجیح میدهد آنها را فاش نکند.
پرسشهایِ بیپاسخِ بسیاری در این بین مطرح است که در دهههای آینده به بحث و مناقشه میانجامند؛ پرسشهایی از این قبیل که آیا جنگ اجتنابناپذیر بود؟
چه چیزی پوتین را واداشت پس از یک سال دورماندن از حاشیه، فرمانِ تهاجم کامل را صادر کند؟ چه کسی ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین را تشویق کرد تا به جای تسلیم در برابر فشارِ روسیه، محکم بایستد؟ همانطور که مشوقانِ جنگ اوکراین ادعا میکنند، آیا واقعاً موجودیتِ اوکراین در خطر بود یا این بهایِ هنگفت را برای دورنمای موهومیِ عضویت در ناتو و اهداف مشکوکِ ملتسازی، مانند حذف زبان روسی و براندازیِ بناهای یادبود شاعران و قهرمانانِ کمونیست روسی پرداختهاند؟
اسپینداکترها (منظور پروپاگاندای رسانه است) تلاش خواهند کرد هرگونه ترتیباتِ صلح را به پیروزیِ فرضیِ اوکراین پیوند بزنند. با نزدیکشدن به پایانِ دومین سال از تهاجم تمام عیارِ روسیه، ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا به دلیل مخالفتهای داخلی در تلاش برای تأمین بودجه برای تقویت دفاعیِ اوکراین هستند.
در سال جدید، روسیه حملات موشکی و پهپادیِ گستردهای انجام داده و کوشیده دفاع هوایی اوکراین را از پا درآورد و امیدوار است با اتمام بودجه، کار به پایان برسد. اگر موفق شود، زیرساختهای نظامیِ اوکراین را با هواپیماهای بمبافکن به نحوی روشمند نابود میکند و فروپاشی نظامی اوکراین را سریعتر از آنچه بسیاری تصور میکردند، رقم میزند.
غرب و روسیه از بسیاری جهات به نقطۀ آغاز بازگشتهاند. بهزودی نسخۀ جدیدی از جنگِ سرد (احتمالاً پس از پایانِ جنگ خونینِ اوکراین) آغاز میشود که برای مردم اوکراین، روسیه و سراسر اروپا حزنانگیز است. چنین حزن و رنجی بیشک از آنِ مردم است، نه از آنِ دیوانهای خویشباور که میخواهد ماشه را بچکاند.