طلاق از شوهر بلندپروازی که ورشکسته شد
زنی که درخواست طلاق داده میگوید بلندپروازیهای شوهرش زندگی آنها را نابود کرد.
به گزارش تازهنیوز و به نقل از سایت جنایی، ناصر بهتازگی ورشکسته شده است. او میگوید همسرش به خاطر این ورشکستی تصمیم به طلاق گرفته، هرچند ناهید حرف او را رد میکند. ناهید از علت جدایی از شوهرش میگوید:
*چند سال است با هم زندگی میکنید؟
من و همسرم ۱۰ سال با هم زندگی کردیم و حالا قصد داریم جدا شویم.
*همسرت میگوید تو تصمیم به طلاق گرفتهای. درست است؟
بله! من پیشنهاد طلاق دادم. راضی نمیشد اما وقتی دید مصمم هستم، قبول کرد در قبال گذشت از مهریه توافقی جدا شویم.
*چرا میخواهی از همسرت طلاق بگیری؟
ناصر همه زندگی ما را به باد داد. فقط دارایی و اموال خودش را خراب نکرد. او همه اموال من را هم به باد داد. من میخواهم زندگی آرامی داشته باشم و نمیخواهم بیشتر از این تنش تحمل کنم.
*چرا زندگیات تنش داشت؟
ناصر مرد بلندپروازی است. او میخواهد یکشبه پولدار شود و نمیخواهد زندگی آرامی داشته باشیم. ورشکستی او تقصر خودش بود.
*چرا شوهرت را مقصر میدانی؟
ناصر میخواست یکشبه پولدار شود. او دلار خرید و فروش میکرد در حالی که چیز زیادی از دلار و این کارها نمیدانست. هرکسی هر پیشنهادی میداد قبول میکرد تا بتواند یکشبه پولدار شود. تا مدتهای زیادی خرج زندگی را من میدادم.
*کجا کار میکنی؟
من کارمند یک شرکت خصوصی هستم. ناصر پولهایش را در کار دلار سرمایهگذاری میکرد و خرج خانه را هم من میدادم. فشار زندگی روی من آنقدر زیاد بود که دیگر نمیتوانستم تحمل کنم. ما 10 سال است ازدواج کردهایم و حتی شرایط طوری نبوده که به بچهدار شدن فکر کنیم.
*چطور شد که شوهرت ورشکسته شد؟
نمیدانم اصلاً این مرد پولهایش را چه کرده است. او میگوید پولهایش را کلاهبردار برده است. من ازدواج کردم که زندگی مستقل داشته باشم. ما به خاطر بدهیهای ناصر مجبور شدیم خانهای را که هر دو خریده بودیم بفروشیم و بدهکاری او را بدهیم. حالا هم نمیتوانم بیشتر از این جور ناصر را بکشم. میخواهم از او جدا شوم. مدتی با پدر و مادرم زندگی میکنم و بعد هم زندگی مستقلی برای خودم درست میکنم.
*ناصر چه میگوید؟
او به این طلاق راضی نبود. وقتی گفتم اگر موافقت کند مهریه را میبخشم قبول کرد. ناصر کلی بدهی دارد و بخشیدن مهریه لطف بزرگی بود که به او کردم.
*پدر و مادرش چه میگویند؟
آنها هم از دست ناصر عصبانی و ناراحت هستند. آنها زوجی سالمند هستند که به خاطر کارهای ناصر بهشدت تحت فشارند.