ایران و سوریه؛ وفاداری و حمایت دیگر به آن شکلی که میشناختیم وجود ندارد
وزیر سابق خارجه گفت: «جهان از قطبها خارج شده و این به معنای آن نیست که کشورهای قدرتمند دیگر وجود ندارند یا رقابت در حوزه قدرت نیست. بلکه این دوگانه وفاداری و حمایت دیگر به آن شکلی که میشناختیم وجود ندارد و این را عربها فهمیدهاند».
به گزارش تازهنیوز، روزنامه هممیهن نوشت: بیانیه سیوسومین کنفرانس سران عرب با همراهی رئیسجمهور سوریه در بحرین، که به سیاق گذشته به موضوع ادعای امارات در خصوص جزایر سهگانه ایرانی پرداخته بود، موضوع سوریه و کیفیت روابط آن با جمهوری اسلامی ایران را باردیگر به فضای افکار عمومی کشور کشاند.
جمهوری عربی سوریه سالهاست که بهعنوان همپیمان و متحد تنها کشور شیعه خاورمیانه شناخته میشود. سوریه دومین کشوری بود که بهطور رسمی نظام جمهوری اسـلامی را بـه رسمیت شناخت. ایـن کشـور در طـی جنگ تحمیلی جزء دولتهای عربـی حـامی ایـران بـه شـمار مـیآمـد و دلیـل آن نیـز اختلافنظرهای شدید حافظ اسد با صدامحسین بر سر رهبری حزب بعث بود؛ درست مانند معمر قذافی، رهبر لیبی که در رهبری جهان عرب با دیکتاتور عراق اختلاف داشت و همین امر نیز او را به سمت ایران سوق داده بود.
- خیانت پشت خیانت؛ سوریه هم با روسیه و چین همصدا شد!
- خیانت بزرگ بشار اسد به جمهوری اسلامی ایران/ امضای سوریه پای بیانیه ضد ایرانی دردناک بود
هرچند حافظ اسد، رئیسجمهور فقید سوریه نیز رابطه خوبی با تهران داشت اما استحکام روابط دو کشـور در دوره بشـار اسـد باعـث تقویت جریان مقاومت با عضویت ایران، سوریه، حزبالله لبنان و گـروههـای فلسـطینی شد.
در جنگ ۲۰۰۶ اسرائیل و لبنان، ائتلاف استراتژیک ایران، سوریه و حزبالله بـه نحـو شایسـتهای رویـاروی رژیـم صهیونیسـتی ایستاد. با آغاز خیزشهای سال ۲۰۱۱، تهران از آنچه در پایتختهای عربی میگذشت و از آن با عنوان «بهار عربی» نام برده میشد، با عنوان «بیداری اسلامی» استقبال کرد. این در حالی است که پیوستن سوریه به این روند بههیچعنوان برای جمهوری اسلامی ایران خوشایند نبود و این امر فصل جدیدی را در روابط تهران و دمشق گشود.
جدیدترین تحول در روابط دو کشور اما عدم حضور بشار اسد در مراسم ادای احترام به سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور فقید ایران است، درحالیکه در مراسم مشابه در خصوص حافظ اسد، سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ایران حضور داشت و این موضوع به پیش از تحولات پس از ۲۰۱۱ و حضور ایران در این کشور بازمیگردد.
رئیسجمهور سوریه در تماس تلفنی با محمد مخبر، رئیس قوه مجریه گفته است که «بسیار مشتاق بودم در این روزها در کنار ملت ایران باشم و به دیدار رهبری معظم انقلاب اسلامی برسم و مراتب تعزیت خود را شخصاً اعلام کنم لذا در اولین فرصت برای عرض تسلیت و تحکیم پیوندهای سیاسی دو کشور به ایران سفر خواهم کرد».
سوریه و خاندان اسد
بشار اسد، رئیسجمهور فعلی سوریه فرزند سوم حافظ اسد، افسر ارتش سوریه و عضو حزب بعث بود که در سال ۱۹۷۱ با کودتا به ریاستجمهوری رسید. خانواده اسد به اقلیت علوی سوریه تعلق داشتند؛ فرقهای شیعه که بهطور سنتی حدود ۱۰ درصد از جمعیت سوریه را تشکیل میدهد و از دهه ۱۹۶۰ نقش مسلط در سیاست سوریه ایفا کرده است.
حافظ اسد در ۱۰ ژوئن ۲۰۰۰ درگذشت؛ ساعاتی پس از مرگ وی، مجلس ملی، اصلاحیه قانون اساسی را تصویب کرد که حداقل سن رئیسجمهور را از۴۰ به ۳۴ سال، یعنی سن بشار اسد در آن زمان، کاهش داد. در ۱۸ ژوئن اسد بهعنوان دبیرکل حزب حاکم بعث منصوب شد و دو روز بعد کنگره حزب او را بهعنوان نامزد خود برای ریاستجمهوری معرفی کرد و در۱۰ ژوئیه، وی بدون مخالفت، برای یک دوره هفتساله انتخاب شد.
بشار، موضع تند پدرش را در درگیری چنددههای سوریه با اسرائیل حفظ کرد و همچنان خواستار بازگرداندن بلندیهای جولان و حمایت از گروههای شبهنظامی فلسطینی و لبنانی بود.
روابط سوریه با ایالات متحده نیز پس از محکوم کردن حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ از سوی اسد، بدتر شد. در سال ۲۰۰۷، بشار اسد بار دیگر در انتخاباتی که مخالفان آن را نمایشی میخواندند، برای بار دوم به ریاستجمهوری رسید.
مارس ۲۰۱۱ اما آغاز چالشهای داخلی بشار اسد بود که انزوای منطقهای و بینالمللی را برای او به همراه داشت. در این شرایط بود که عربستان سعودی، ترکیه و قطر شروع به تسلیح نیروهای مخالف حکومت دمشق کردند و این ابتدای حضور مستشاری ایران و نیروهای حزبالله لبنان در سوریه بود.
سوریه و جزایر سهگانه
بسیاری از تحلیلگران، ازسرگیری روابط عربستان با سوریه و آغاز روند بازگشت این کشور به اتحادیه عرب را از جمله شروط تهران در توافق با ریاض و پذیرش این شرط را پیروزی ایران در برابر سعودیها میدانند چراکه عربستان در طول جنگ داخلی در سوریه، از هیچ کمکی به مخالفان بشار اسد برای دستیابی به سقوط دمشق کوتاهی نکرد و سقوط حکومت اسد عملاً به موضوعی حیثیتی در جبهه کشورهای عربی خاورمیانه بدل شده بود اما در نهایت رئیسجمهور سوریه در اردیبهشت ۱۴۰۲، پس از ۱۲ سال در نشست اتحادیه عرب در جده عربستان شرکت کرد.
دومین حضور بشار اسد در نشست این اتحادیه در اردیبهشتماه سال جاری اما حاشیههایی را در افکار عمومی و رسانههای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرد. این نخستین بار نیست که اقدامی از سوی سران دمشق، موجب شده است تا ابهاماتی در خصوص کیفیت روابط دو کشور در ایران مطرح شود چراکه شاید افکار عمومی دستاوردی را برای آن میزان هزینههای مادی و تلفات انسانی جمهوری اسلامی ایران در سوریه متصور نیست و هنوز میپرسد ایران در سوریه چه میکرد؛ پیش از پاسخ به این سوال اما نخست باید به این موضوع پرداخت که آیا سوریه در موضوع جزایر سهگانه جانب تهران را گرفته و موضعی خلاف مواضع کشورهای عرب و حاشیه خلیجفارس دارد.
در سال ۱۹۹۲ (مرداد ۱۳۷۱) که مصادف با دومین سالگرد اشغال کویت بود، امارات متحده عربی ادعاهای ارضی خود نسبت به جزایر ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را از سر گرفت. جزایر مذکور تا سال ۱۸۸۷ میلادی متعلق به ایران بود اما در این سال بریتانیا آنها را به اشغال خود درآورد، با خروج این کشور از خلیجفارس در سال ۱۹۷۱، حاکمیت ایران بر این جزایر اعاده گشت.
۲۱ سال از آن تاریخ گذشت و در طی این مدت، امارات هرگز به صورت جدی خواستار بازگشت این جزایر نشد تا اینکه بهانهای در آوریل ۱۹۹۲ فراهم شد و در این تاریخ، مقامات ایرانی از ورود اماراتیها به این جزایر جلوگیری کردند، جنجال بزرگی علیه ایران راه افتاد و رسانههای عربی و اروپایی و آمریکایی دست به حملات شدیدی زدند.
رادیو قاهره تا جایی پیش رفت که اقدام ایران را با حمله به کویت از سوی عراق برابر دانست و تهدید کرد که با ایران همانگونه رفتار شود که با عراق رفتار شده است. با شروع تنش، سوریه از یکسو درصدد میانجیگری میان ایران و امارات برآمد و از سوی دیگر تلاش کرد تا روابط ایران و مصر را بهبود ببخشد زیرا مصر در میان کشورهای منطقه بیش از سایرین بر گسترش و تعمیق تنش میان ایران و امارات در مورد جزایر سهگانه تلاش میکرد.
در همین راستا فاروقالشرع، وزیر خارجه سوریه در سپتامبر ۱۹۹۲ (شهریور ۱۳۷۱) وارد تهران شد و پیام حافظ اسد را تسلیم مقامات جمهوری اسلامی ایران نمود. در اوایل ژانویه ۱۹۹۳ نیز، عبدالحلیم خدام، معاون رئیسجمهور سوریه در رأس یک هیئت بلندپایه و با پیامی از حافظ اسد وارد ایران شد. وی به هنگام ورودش به تهران گفت که سوریه برای ایجاد روابط دوستانه و برادرانه میان ایران و جهان عرب تلاش خواهد کرد.
در همین راستا وزیر امور خارجه سوریه مجدداً در ژوئیه ۱۹۹۳ از تهران و ابوظبی دیدار کرد. با این حال دمشق در تلاشهای میانجیگرانه خود توفیقی به دست نیاورد زیرا وزارت امور خارجه سوریه در اواخر اکتبر ۱۹۹۳ (آبان ۱۳۷۲) اعلام کرد که این کشور با ایران در مورد جزایر سهگانه اختلافنظر دارد. این کشور در چارچوب اتحادیه عرب و نیز بیانیه دمشق (۲+۶) از ادعاهای امارات متحده عربی حمایت میکرد.
در اجلاس ژوئن ۱۹۹۳، وزرای امور خارجه ۸ کشور امضاکننده پیمان دمشق در ابوظبی، حمایت خود را از ادعاهای امارات متحده عربی ابراز داشتند. موضع سوریه از آن زمان تغییری نکرده است و حال با بازگشت سوریه به آغوش اتحادیه عرب، بار دیگر این ادعاهای ارضی در خصوص جزایر تحت حاکمیت ایران در حضور سوریه، در بیانیه پایانی نشستهای این اتحادیه گنجانده میشود.
سوریه و جنگ تحمیلی ۸ ساله
موقعیت جغرافیایی ایران در محاصره کشورهای سنیمذهب و عرب، همواره این چالش را برای تهران ایجاد کرده است تا برای خروج از آنچه «انزوای ژئوپلیتیک» نامیده میشود، در جهت ایجاد اتحادهای منطقهای تلاش کند و این امر مختص به جمهوری اسلامی ایران نیست. همین امر نیز موجب شده تا در بسیاری از موارد، فضای رسانه و تبلیغات را به ادراک نادرستی از روابطمان با کشورهایی هدایت کند که در مقطعی برای نیل به هدفی مشترک که همزمان منافع تهران و آن کشور همسایه را تامین میکند، در کنار ایران قرار بگیرند. همین ادراک نادرست نیز باعث میشود تا روسیه، چین و حالا سوریه، در افکار عمومی داخل کشور، به خیانت به ایران متهم شوند.
زمانی که عراق به ایران حمله کرد، حافظ اسد با محکوم کردن این حمله گفت: «این حمله جنگی اشتباه، علیه دشمنی اشتباه و در زمان اشتباه است که میتواند کشورهای عربی را تضعیف کرده و آنها را از یکدیگر جدا کند و از هدف اصلی که اسرائیل است، منحرف کند».
روایت غالب در خصوص روابط دمشق و تهران در زمان ۸ سال جنگ عراق علیه کشورمان این است که سوریه یکی از کشورهای منبع برای تهیه تسلیحات و تجهیزات برای ایران در زمان جنگ بود. در این رابطه محسن رفیقدوست معتقد است اولین خرید تسلیحاتی ایران از بلوک شرق در زمان حافظ اسد و همراه با افسران سوری و به نام کشور سوریه صورت گرفت تا تحریم تسلیحاتی ایران دور زده شود؛ طوری که بخشی از فرودگاه بینالمللی دمشق به جمهوری اسلامی ایران اختصاص داده شده بود. همچنین سوریه در موضوعات اطلاعاتی نیز با ایران همکاری داشت، هرچند در ازای این تسلیحات و حمایت اطلاعاتی، از ایران نفت دریافت میکرد.
با این حال یک واقعیت در این میان مغفول مانده است و آن نخست نقش اختلافات سیاسی شخص حافظ اسد با صدامحسین و دیگری عربی بودن سوریه است که در نهایت این کشور را به سمت خاستگاه خود سوق میدهد. همین امر نیز موحب شد تا دمشق به تلاش امان و ملک حسین برای میانجیگری میان رهبران دو کشور چراغ سبز نشان دهد.
فاروقالشرع، وزیر خارجه پیشین سوریه در کتاب خاطرات خود با عنوان «روایت گمشده» در خصوص جلسه سری ۱۱ ساعته بین اسد و صدام میگوید: «ملکحسین شخصاً در این جلسه ننشست تا جلسه پشت درهای بسته باقی بماند و جو، بین رؤسایجمهور سوریه و عراق جوی آزاد باشد. ولی خود در اتاق کناری نشست تا از نتیجه مطلع شود.
ملک حسین بهخاطر اصرار شدیدی که بر سری ماندن این دیدار داشت شخصاً از پشت در وسایل پذیرایی را به دست دو رئیسجمهور میداد ولی در هر حال آن دو نفر میدانستند حسین آنچه بینشان میگذرد را میشنود چون صداهای آن دو که از عصبانیت و پرخاشهای متقابلشان بلند میشد به اتاق کناری و گوش حسین میرسید.
ملک حسین، به شکلی بیسابقه صبوری نشان میداد. جلسه حول این محور دور میزد که پرونده اختلافات سوری-عراقی با تشکیل یک نظام سیاسی-امنیتی-اقتصادی همافزا در چارچوب اتحاد سوریه-عراق- اردن، بسته شود. در این دیدار، «میثاق قومی» سابق که در سال ۱۹۷۸ بین سوریه و عراق امضا شده بود هم مجدداً مطرح گردید.
این جلسه، یازده ساعت (طی دو نشست [و یک استراحت]) طول کشید و اسد و صدام طی آن درباره تمامی موارد اختلافی بین دو کشور و همچنین اهمیت نزدیکی مجدد دو کشور طی یک آشتیِ بدون غرض و مرض صحبت کردند. صدام اصرار داشت بهعنوان پیششرط آشتی بین دو کشور و پیششرط گسترش روابط بینشان برای رسیدن به روابط همافزا و وحدتی، سوریه بیانیهای در محکومیت ایران صادر کند.
ولی رئیسجمهور اسد با این قضیه موافق نبود چون این بیانیه بدون اینکه در عمل نتیجهای داشته باشد فقط باعث ایجاد سروصدا میشد. در عوض رئیسجمهور اسد معتقد بود که دو کشور با یکدیگر یک «اتحاد» تشکیل دهند که در آن صورت این اتحاد، پیام محکمی به ایران برای پایان دادن به جنگ خواهد بود زیرا با ایجاد اتحاد بین دو کشور، دیگر ایران فقط با عراق نمیجنگید بلکه با سوریه هم میجنگید.
رئیسجمهور اسد به فرمولی فکر میکرد که برای همه «برد» در پی داشته باشد: عراق بتواند موضع خود را با مجبور کردن ایران به پذیرش قطعنامه شورای امنیت و متوقف کردن جنگ، تقویت کند؛ سوریه بتواند از این اتحاد برای تقویت همبستگی در صفوف اعراب استفاده کند و برای اردن هم که شورای همکاری خلیجفارس در هنگام تأسیس، او را نادیده گرفته بود برد در پی داشته باشد و البته نباید فراموش کنیم که متوقف کردن جنگ و وجود روابط متوازن بین ایران و کشورهای عربی خلیج[فارس] دو موفقیت بیسابقه محسوب میشدند.
دو رئیسجمهور نتوانستند در این نکته به هیچ توافقی برسند. صدام به صدور بیانیه اصرار داشت و محکم روی آن ایستاده بود و اسد هم به اعلان اتحاد دو کشور اصرار میکرد. اما دو رئیسجمهور، (با وجود نرسیدن به توافق) به کلی در را نبسته و تا حدی آن را باز گذاشتند و توافق کردند دیدارهای سری در سطح وزرای خارجه ادامه یابد.
ملک حسین به تلاشهای خستگیناپذیرش ادامه میداد تا پل ارتباطیای بین دو کشور برقرار و نوعی اتحاد عراقی-سوری-اردنی برپا نماید و مسیر را، از دری که دو رئیسجمهور باز گذاشته بودند، در سطوح دیگر پی بگیرد».
دلایل حضور مستشاری ایران در سوریه
از دیدگاه ساختاری آنچه موجب شد تا کشورهای خاورمیانه عربی بهویژه عربستان بخواهند تا از بحران سوریه استفاده کرده و جلوی نفوذ ایران و احساس تهدید امنیت خود را که ناشی از آن است بگیرند، یکی ناشی از تلقی ایجاد هلال شیعی توسط ایران و دیگری تهدید ناشی از سرایت یا صدور انقلاب اسلامی بود که به محور مقاومت شکل داده است.
در برابر، از همین منظر ساختاری، جمهوری اسلامی ایران براساس موقعیت سوریه در اتصال دادن حلقههای پراکنده محور مقاومت شامل ایران، حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین و همچنین تلقی حیاط خلوت راهبردی از این کشور در مجاورت مرزهای اسرائیل، بهعنوان دشمن راهبردی خود، وارد سوریه شد.
این امر، یعنی ورود مستشاری به سوریه را نهتنها میتوان در زمره سازه هویتی ایران در منطقه دانست که از کشورها و گروهها تلقی دوست یا دشمن دارد بلکه به لحاظ ساختاری، بقای دولت اسد در سوریه، موازنه قوا در منطقه را به نفع ایران و به ضرر قدرتهای منطقهای ترکیه، عربستان و اسرائیل نگاه میدارد.
همچنین تلقی ایران در خصوص آنچه سال ۲۰۱۱ و متعاقب بهار عربی در سوریه آغاز شد، با آنچه کشورهای مخالف رژیم سوریه و عرب در صدد القای آن هستند، متفاوت است؛ تهران معتقد است که جنگ داخلی سوریه بیش از آنکه منبع داخلی داشته باشد دارای منبعی خارجی است و مشکلات داخلی سوریه، عرصه و منبعی برای بهرهبرداری و رقابت بازیگران و قدرتهای منطقهای و بینالمللی ایجاد کرده بود.
بنابراین از دید ایران، ناآرامیهای سوریه از جنس خیزش مردمی بهار عربی با بیداری اسلامی نبود. از همین منظر نیز ایران با تلقی همسرنوشت بودن با سوریه، برای نجات حکومت این کشور از سقوط، راهی فرامرزها شد.
رهبر انقلاب در دو مقطع در خصوص حضور مستشاری ایران در سوریه و ارتباط آن با امنیت و منافع ملی بیان کردهاند که «کسی که از اینجا میرود در عراق یا در سوریه به عنوان دفاع از حریم اهلبیت در مقابل این تکفیریها میایستد، در واقع دارد از شهرهای خودش دفاع میکند» و «اگر اینها مبارزه نمیکردند، این دشمن میآمد داخل کشور، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیه استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم».
هرچند حضور نظامی و مستشاری ایران در سوریه، حکومت بشار اسد را از خطر قطعی سقوط نجات داد اما تداوم این حضور و استفاده از خاک این کشور برای نزدیکی ایران به مرزهای فلسطین اشغالی نیز برای دمشق بیهزینه نیست؛ بمباران گاه و بیگاه فرودگاه دمشق و اراضی این کشور توسط ارتش اسرائیل به بهانه بمباران نیروها و تسلیحات ایرانی، موضوعی است که نباید در بررسی روابط ایران و سوریه مغفول بماند که این کشور را به تعبیری به گروگان درگیری ایران و اسرائیل تبدیل کرده است. شرایطی که همسایه سوریه، یعنی عراق تلاش دارد خود را از آن خارج کرده و به اذعان مقامات سیاسی بغداد، شرایط مشابهی را در روابط ایران و آمریکا ایفا نکند.
جهان چندقطبی و ادراک غلط ما از روابط با سوریه
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین و استاد روابط بینالملل در یکی از سخنرانیهای اخیر خود گفت: «جهان از قطبها خارج شده و این به معنای آن نیست که کشورهای قدرتمند دیگر وجود ندارند یا رقابت در حوزه قدرت نیست. بلکه این دوگانه وفاداری و حمایت دیگر به آن شکلی که میشناختیم وجود ندارد و این را عربها فهمیدهاند».
بشار اسد ماه گذشته در مصاحبهای تاکید کرد که سوریه گاهبهگاه با واشنگتن دیدار میکند، زیرا این کشور بهدنبال گشایشهایی پس از بیش از یک دهه انزوا است.
رئیسجمهور سوریه که با وزیر خارجه آبخازیا که خود روزنامهنگار است، گفتوگو میکرد، افزود: «آمریکا در حال حاضر بهطور غیرقانونی بخشی از سرزمینهای ما را اشغال میکند… اما ما هرازگاهی با آنها ملاقات میکنیم، اگرچه این دیدارها به هیچ نتیجهای منجر نمیشود».
او در پاسخ به سوالی درباره احتمال اصلاح روابط با غرب گفت: «همیشه امید وجود دارد: حتی زمانی که میدانیم هیچ نتیجهای حاصل نخواهد شد، باید تلاش کنیم».