کلکسیونی از جرایم در پرونده سارقی که از۷سالگی دزدی را شروع کرد

سارق حرفه‌ای گفت: درهفت‌سالگی تراش یکی ازهمکلاسی‌هایم رادزدیدم. کسی نفهمید و خوشم آمد و هرچی می‌خواستم را بر‌می‌داشتم و مخفی می‌کردم.

به گزارش تازه‌نیوز، کلکسیونی از جرایم را در پرونده خود دارد از سرقت خودرو و لوازم آن تا دعوا و زورگیری‌. سال‌ها زندان هم تنبیهش نکرد و او همچنان جرایمش را تکرار کرد و این‌بار به اتهام موبایل‌قاپی دستگیر شد. جام جم در حاشیه جلسه دادگاه با او گفت‌و‌گو کرده است که در ادامه می‌خوانید.

*چند سالته‌؟

۴۰ سال.

*مجردی‌؟

بله‌.

*چند مورد سابقه داری؟

خودم هم نمی‌دانم اما زیاد است.

*اولین‌بار کی سرقت کردی؟

درهفت‌سالگی تراش یکی ازهمکلاسی‌هایم رادزدیدم. کسی نفهمید و خوشم آمد و هرچی می‌خواستم را بر‌می‌داشتم و مخفی می‌کردم.

*اولین‌بار کی سیگار کشیدی؟

۱۰ سالگی.

*کی موادمخدر را امتحان کردی؟

۱۴ساله بودم. اول سرقت را شروع کردم وبعد سراغ موادرفتم.حس می‌کردم بایدبا پدرم لجبازی کنم وهرکاری اومی‌گفت، برعکسش را انجام می‌دادم. خیلی شب‌ها به خانه نمی‌آمدم و درپارک می‌خوابیدم. اگررابطه‌ام با پدرم خوب بود شاید هیچ‌وقت سراغ خلاف نمی‌رفتم. او درسنی که من به موضوعات حساس بودم، به جای این‌که پشت وحامی من باشد لجبازی می‌کرد.همین رفتار،من رااز او دور کرد و سراغ دوستانی رفتم که سرانجامش همین شد.من خیلی رفیق‌باز بودم وهمه‌چیز را دررفاقت می‌دیدم وهمیشه به‌دلیل همین اخلاق ضربه خوردم.

*چند بار دستگیری و زندان باعث نشد از خلاف دست بکشی‌؟

آخرین بار باعث شد دو سال سرقت نکنم. زندان خاصیتی دارد که با این‌که افراد زیادی اطرافت هستند اما باز حس تنهایی و غربت می‌کنی‌. غروب‌های جمعه زندان واقعا غروب جمعه است.آنهایی که آزادهستند ودرباره غروب جمعه‌ها حرف می‌زنند، سوسول‌بازی در‌می‌آورند. وقتی آزاد شدم، سعی کردم لجبازی با پدرم را کنار بگذارم و پیش او بنایی کنم.پولش کم بود اما شب‌ها راحت سر روی بالشت می‌گذاشتم و نمی‌ترسیدم ماموران بالای سرم بیایند ودستگیرم کنند.پول دزدی شایدراحت به‌دست بیایداما بی‌برکت و پراسترس است. همیشه ترس دستگیری همراهت است؛ مخصوصا که سابقه‌دار باشی‌. خیلی راحت شناسایی می‌شوی‌. الان شهر پر از دوربین بوده و شناسایی هویت‌ آدم‌ها راحت است.

*پس چرا مجددا شروع کردی‌؟

دوستی با یک زن.

*سارق بود؟

نه اما پول‌پرست بود. هر روز از من پول می‌گرفت و می‌رفت آرایشگاه‌. یک‌بار تزریق ژل، یک‌بار بوتاکس، یک‌بار رنگ مو و یک‌بار لباس‌. من را عابربانک می‌دید و هروقت پول لازم داشت سراغم می‌آمد. آن‌قدر هزینه‌هایش بالا رفت که با بنایی نمی‌توانستم به او پول بدهم. به همین علت دوباره سمت سرقت برگشتم.

*می‌خواستید ازدواج کنید‌؟

نه. خانواده‌ام مخالف بودند. مطلقه بود و بچه داشت‌.

*پس چرا با او بودی؟

گرفتارش شده بودم. دخترهای دیگر برایم می‌مردند اما من گرفتار او شده بودم‌. موبایل‌دزدی می‌کردم و با پولش هزینه او را می‌دادم. باور کنید هیچی از پول دزدی نمی‌فهمیدم و فقط هزینه‌های این زن را می‌دادم. او هم فهمیده بود و هر بار بهانه‌ای برای تیغ زدن من پیدا می‌کرد.

*چطور سرقت می‌کردی؟

با موتور در خیابان پرسه می‌زدم و اگر کسی را تنها می‌دیدم سمتش می‌رفتم و با تهدید چاقو می‌خواستم گوشی‌اش را به من بدهد. چون قیافه‌ام خفن است، مقاومت نمی‌کردند و راحت گوشی را تحویل من می‌دادند.

*تنها بودی؟

نه‌.گاهی با یکی ازدوستانم سرقت می‌کردیم که فراری است ومن بایدجورش رابکشم. وقتی دو نفری می‌رفتیم، گاهی او راکب بود و گاهی من‌.

*هر گوشی را چقدر می‌فروختی؟

اگر آیفون بود پنج میلیون تومان و اگر اندروید بود دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان.

*چطور دستگیر شدی؟

برای این‌که بتوانم با آن زن تمام کنم با دختری دوست شده بودم که قمار‌باز بود. این‌بار پول‌هایم را به او می‌دادم تا قمار کند. گاهی می‌برد و گاهی می‌باخت. یک روز بعد از سرقت چند گوشی سراغ او رفتم تا پیش مالخر برویم که ماموران به ما شک کردند و دستگیر شدم. با پیدا شدن اموال دزدی دوباره گرفتار شدم.

*اگر مالباخته مقاومت می‌کرد با چاقو می‌زدی؟

نه‌. هیچ‌وقت کسی را نزدم. مردم فهمیده‌اند برای حفظ جان‌شان باید راحت از مال‌شان بگذرند. همین کار ما را راحت کرده. قیافه خفن و چاقو را که می‌دیدند، راحت تسلیم می‌شدند.

*این بار آزاد شوی چقدر پاک می‌مانی؟

این بار سمت هیچ دختری نمی‌روم تا دوباره خلاف را شروع نکنم.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.