یک اقتصاددان: دیدگاههای مسعود پزشکیان به شکلگیری دولت دانش و دولت توسعهبخش نزدیکتر است
یک اقتصاددان میگوید: نامزدهایی که هر دستاوردی را در گذشته نفی میکنند، درک درستی از توسعه و ضرورتهای توسعه ندارند. یا متوجه مفاهیم نیستند یا قصد دارند افکار عمومی را فریب دهند. انتخاب الفاظ بدون توجه به معانی بسیار خطرناک است.
به گزارش تازهنیوز روزنامه تعادل نوشت: یکی از موضوعات مهم در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» عجم اوغلو، نسبتی است که جوامع با بحث توسعه پیدا میکنند. عجم اوغلو معتقد است برای ترسیم فاصله کشورها و دولتها با توسعه لازم نیست به شاخصهای اقتصادی و اعداد و ارقام پیچیده توجه شود، کافی است نحوه برخورد این جوامع با معلمان و استادان دانشگاهیشان بررسی شود. یا سری به ایستگاههای مترو، مهدکودکها، پارکها، کتابخانهها و… زد تا نسبت دوری و نزدیکی جوامع با توسعه مشخص شود.
در روزهایی که گفتمانهای مختلف در کشورمان در قالب رقابتهای انتخاباتی تلاش میکنند خود را در تیررس توجه افکار عمومی قرار دهند، حتما مهم است که نسبت هر کدام از این گفتمانها با بحث توسعه مشخص شود. کمال اطهاری اقتصاددان و پژوهشگر توسعه، بدون شک یکی از چهرههایی است که میتواند در تخمین فاصله هر کدام از نامزدهای انتخابات با بحث توسعه کمکهای قابل توجهی به افکار عمومی ایران کند.
اطهاری در گفتوگویی ضمن بازخوانی الگوهای رشد به برنامه چهارم توسعه در ایران اشاره میکند. برنامهای که در زمان دولت اصلاحات تهیه شد و به گفته اطهاری اجماع نخبگانی در آن شکل گرفت. این برنامه اما با لجبازی کودکانه احمدینژاد کنار گذاشته شد تا مسیر توسعه در کشورمان به تعویق افتد. اطهاری در عین حال معتقد است که دولت آینده باید برنامه هفتم توسعه را با ایجاد اجماع نخبگانی و شکلدهی به سرمایه اجتماعی اجرایی کند. از این منظر او گفتمان اصلاحات و مسعود پزشکیان را در نزدیکترین فاصله با شکلدهی به اجماع نخبگانی و ایجاد سرمایه اجتماعی قلمداد میکند. دولتی که تلاش خواهد کرد با شایستهسالاری و تخصصگرایی بستر لازم برای توسعه پایدار را فراهم سازد.
بخش هایی از گفت و گوی اطهری را در ادامه می خوانید:
- حیاتیترین موضوع در شرایط فعلی جامعه ایران برای خروج از بحرانهای اقتصادی، اجماعی، زیست محیطی و شکلگیری یک وفاق سیاسی در درون حوزه سیاسی و جامعه، امر «توسعه» است. در واقع باید توسعهاندیشی را جایگزین شعارهای توخالی کرد که از سال ۸۴ به این سو در کشور ایجاد شده است.
- دامنه وسیعی از بحرانهای کشور شامل کاهش ثروت ملی، از دست رفتن سرمایههای ثابت، کاهش بهرهوری، فساد نظاممند و… ناشی از آن است که توسعهاندیشی جای خود را در دولت به انحصارطلبی و قدرتطلبی داده است. وقتی توسعهاندیشی در جامعه مدنی وجود نداشته باشد، دولتها هم از آن تبعیت نمیکنند.بنابراین توسعهاندیشی باید جایگزین همه ناهنجاریهای رفتاری و سیاسی شود.
- هدف توسعهاندیشی، برپایی اقتصاد و جامعه مبتنی بر دانش است. اقتصاد دانش، اقتصادی است که دانش در آن نقش پیشران توسعه را بازی میکند. قبلا در دوران صنعتی، سرمایه، نقش پیشران توسعه را داشت، امروز اما«دانش» حتی جای «سرمایه»را هم گرفته است.
- اقتصاد دانش، اقتصادی است که در آن جایگاه اصلی را صنایع با تکنولوژی متوسط رو به بالا پیدا کرده و سهم خدمات مولد به بالای ۵۰رصد تولید ناخالص داخلی میرسد. جامعه دانش، جامعهای است که در آن دانایی، توانایی فردی و اجتماعی ایجاد میکند و ساماندهی برنامهها بر اساس تحقق این دو هدف صورت میگیرد. برای تحقق هدف اول یعنی اقتصاد دانش، باید بخشهای مختلف اقتصادی بتوانند در زنجیره جهانی ارزش شرکت کنند.
- در حال حاضر ایران تنها با نفت و مس در زنجیره جهانی ارزش حضور دارد. به این دلیل است که به راحتی تحریم شده و مهمتر از آن تحریمها اثرگذار میشوند. فرد و دولتی هم که قصد دارد فارغ از شعارها، وضعیت را بهبود بخشد باید جهتدهی و تنوع بخشی به اقتصاد دانش را در دستور کار قرار دهد. دانش و فناوری در حوزههای مختلف از جمله بخش کشاوزی باید حضور داشته و حلول کند.
- یعنی کشاورزی ایران باید هوشمند شود. به عبارت روشنتر، در بخش کشاورزی، باید تکنولوژیهای مدرنی به کار گرفته شود. فیلمی میدیدم که به جای اینکه در زمینهای کشاورزی از سم استفاده شود که مشکلات و بیماریهای بسیاری را ایجاد میکند از فناوری لیزر برای سوزاندن آفات و علفهای هرز استفاده میشد.
- بهرهوری کشاورزی در ایران کمتر از یک بیستم کشوری مانند امریکاست و بهرهبرداری از زمینهای کشاورزی در ایران زمین را بهشدت آلوده میکند. پس هوشمندسازی اقتصاد دانشبنیان فقط این نیست که مثلا صادرات خودروی پیشرفته داشته باشیم و از بند ارابههای مرگ فعلی خارج شویم. (که البته این خروجی را هم خواهد داشت) بلکه این است که محیط زیست، صنعت، بهرهوری، صادرات و… ایران نجات پیدا کند و این روند بدون اقتصاد دانشبنیان محقق نمیشود. اتفاقا این اقتصاد است که ایران را از تحریمها نجات میدهد و تحریمها را میشکند.
- اخیرا نامزدهای جناح راست مدام شعار میدهند و از روی دست هم مینویسند که باید رابطه خارجیمان را سامان دهیم! این دوستان تا حالا کجا بودند! اما چنانچه نامزدها برنامهای برای اقتصاد دانش نداشته باشند، حتی اگر رابطه خارجی را سامان دهند، ایران به یک کشور وابسته مثل پاکستان تبدیل میشود. برخی از صحبتها در مناظرات واقعا ابتدایی است. شرط ایجاد اقتصاد دانشمحور، ایجاد جامعه دانشمحور است.
- شعار جامعه دانشمحور، زگهواره تا گور دانش بجوی است. این در حالی است که سیاستگذاران و تصمیمسازان متوجه این ضرورت نیستند و به دست خود ظرفیتهای کشور در حوزه دانش و انتقال دانایی را در مسیر اتلاف قرار میدهند، نمونهاش ماجرای اخراج استادان و معرکهای است که اخیرا درباره محمد فاضلی در میزگرد صدا و سیما رخ داده است. به استاد دانشگاه ایران تهمت میزنند و دروغ میگویند، بعد که تلاش میکند از خود دفاع کند، میکروفنش را خاموش میکنند!
- تشکیل دانشگاهها با استادان فرمایشی و اخراج استادان اشتباه محض و ضد توسعه است. دانش باید تا محلات ایران رسوخ کند و برای این کار به استادان دلسوز و وطنپرست و دانا نیاز است. این در حالی است که برخی شهرداریها تلاش میکنند سرای محلهها را یا از بین ببرند و یا خصوصیسازی کنند و به جای آنها مسجد بسازند.
- ساخت مسجد ایرادی ندارد اما چرا باید ساخت مسجد به قیمت از دست رفتن نهادهای دانش باشد. مگر غیر از این است که اساس دین، دانایی و علم است. این در حالی است که دولتهای کارآمد، باید مراکز توسعه محلهای شکل دهند. باید مراکز نوآوری در محلات و شهرها ایجاد شود. یعنی شهرداریها باید بوم سامانههای نوآوری را در محلات تشکیل دهند.
- جامعه دانشمحور اینگونه است. اینطور نیست که یک سری شرکتهای ظاهرا دانشبنیان تشکیل شده، صد نوع بودجه و حمایت برای آنها در نظر گرفته شود و نهایتا فایدهای هم نداشته باشند.اما برخی نامزدها و طرفدارانشان واژهها را به کار میبرند بدون اینکه متوجه باشند محتوای این واژهها چگونه است.
- یک ساختار قوام یافته در سطح محلهها، سراهای محله و مراکز توسعه محلات کتابخانههای واقعی و الکترونیکی درست کرده و در کنار آنها ابزارخانهها را ایجاد میکنند تا جوانانی که امکان حضور در دانشگاهها و مدارس پیشرفته را نداشتند، بتوانند ابزارهای لازم را امانت بگیرند و مهارتهای خود را تقویت کنند.
- به جای یک چنین راهبردهای معقولی، امروز در انتخابات نامزدها، شعار یارانه بیشتر و طلای افزونتر و زمین رایگان میدهند تا رای کسب کنند! در حالی که به راحتی میتوان تشکلهای مدنی، انجمنهای اجتماعی و خیرین را در راستای ایجاد محلات دانشمحور به کار گرفت تا جوانان آموزش ببینند و مهارت بیاموزند و برای خود شغل و کسب و کاری انجام دهند. تمام این کارها را در جهان امروز به خصوص کشورهای توسعه یافته، دولتِ دانش انجام میدهد. دولت توسعهبخش که قصد دارد هدف اقتصاد و جامعه دانشمحور را محقق کند، دولت دانش است.
- این دولت مناطق علم و رقابت را تا سطح محلات ایجاد و ترویج کشاورزی هوشمند میکند. تا پایان برنامه ششم قرار بود ۲۰۰ هزار مروج کشاورزی هوشمند تربیت شود که تا به امروز نشده است.
- در عوض مجلس اصولگرا مخالف روحانی، ۱,۵میلیارد دلار نقد از صندوق توسعه میگیرد، اما مشخص نمیشود این پول هنگفت صرف چه اموری شده است! در حالی که این پول میبایست صرف تربیت مروجین کشاورزی هوشمند میشد.
- دولت دانش، سرمایه را جذب میکند تا صنایع پیشرویی که قصد دارند زنجیره ارزش در مناطق آزاد شکل دهند، رونق پیدا کند. در ایران اما نه برنامههای هم پیوند کردن مناطق آزاد و طرحهای آمایش وجود دارد و نه برنامهای برای ایجاد یک چنین تقسیم کاری تدارک دیده شده است. دولت توسعهبخش و دولت دانش یک چنین پیوندهایی را ایجاد میکند.
- شعارهایی از این دست که من مناسبات ارتباطی ایران را بهتر میکنم که بارها در مناظرات تکرار میشود، بیاهمیت است. ساماندهی این مجموعه باید در دستور کار کسانی قرار بگیرد که کاندیدای ریاستجمهوری شدهاند. به نظرم موضوع مهم امروز در انتخابات و رایدهی، دفاع از نظام نیست، بلکه مساله این است که بدون این ساماندهیهای ضروری، جامعه دچار آزار و دشواریهای فراوانی میشود. البته ساختار غیرکارآمد به هر حال دچار از هم گسستگی میشود همانطور که شوروی یک چنین سرنوشتی را پیدا کرد.
- نامزدهای جریانی که با امر توسعه مشکل دارند به نظرم حتی به عمق و محتوای این لغت (توسعه) هم توجه نکردهاند، چه برسد به اینکه برنامه توسعه را درک کرده باشند و بخواهند برنامه توسعه بنویسند. توسعه معادل واژه develop است که معنای از نهان به درآوردن قدرتهای پنهان یک جامعه است. پیشرفت هرگز این معنا را نمیدهد، پیشرفت ممکن است به صورت سطحی رخ دهد.
- توسعه به معنای اکتشاف است. آنچه که ایران امروز به آن نیاز دارد، توسعه عمقی است. ما نیاز داریم ظرفیتهای پنهان جامعه استخراج و اکتشاف شود. واژه توسعه گویاتر است از پیشرفت و هر واژه دیگری. توسعه به معنای درونزایی است و جامع مفهوم پیشرفت است. حتی در اقتصاد مقاومتی هم گفته شده، ایران دچار مشکل برونزایی و درونگرایی شده است.
- برونزایی یعنی اینکه وابسته به تک محصول نفت است، دروننگر است برای اینکه دولت، انقباض را جستوجو میکند. توسعه برخلاف وضعیت ایران، درونزایی و بروننگری را دارد. این تعریف در اقتصاد مقاومتی درج شده و بسیار گویاست. با دولت دانش، میتوان درونزایی و بروننگری را تجربه کرد، اما برخی نامزدهای اصولگرا حتی با واژه توسعه هم مخالفند چه رسد به تحقق توسعه!
- نامزدی که میگوید من به سیاستهای کلی نظام وفادارم، حرف درستی میزند. مبنای اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانش و تحقق دولت دانش است و میتوان به آن وفادار بود. این موضوع بسیار مهمی است. نامزدهایی که متوجه به این موضوع مهم نشدهاند و هر دستاوردی را در گذشته نفی میکنند، درک درستی از توسعه و ضرورتهای توسعه ندارند.
- یا متوجه مفاهیم نیستند یا قصد دارند افکار عمومی را فریب دهند. انتخاب الفاظ بدون توجه به معانی بسیار خطرناک است. با صحبتهایی که من از سوی نامزدها در مناظرات (طی ۳ دور مناظره) شنیدهام، به نظرم دیدگاههای مسعود پزشکیان به شکلگیری دولت دانش و دولت توسعهبخش نزدیکتر است. پزشکیان را از دورهای که در آن سند ملی توانمندسازی سکونتگاههای غیررسمی در دولت سید محمد خاتمی تصویب شد، میشناسم. دورهای که من در آن با بدنه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی سر و کار داشتم در آن برهه فهمیدم که ایشان برخورد نظاممند و پیشرفتهای دارند.
- این بنیانها در این وزارتخانه علیرغم همه نوسانات باقی ماندند. بنابراین نزدیکترین فرد (نه یک الگوی جامع) به تحقق دولت دانش پزشکیان است. او اعلام کرد، برنامه هفتم را اصلاح و این سند را اجرایی میکنم. برخی از نامزدها و جریانات سیاسی به گونهای درباره تغییر صحبت میکنند انگار قصد انقلاب کردن دارند.
- در ادبیات توسعه پژوهی، واژگانی وجود دارد که توسعه را وابسته به مسیر میداند. وابسته به مسیر نه به این معناست که از گذشته تبعیت میکند، بلکه به این معناست که ظرفیتها را از نهان استخراج و اکتشاف میکند. پزشکیان با تجربهای که از تدوین برنامه چهارم دارد اگر این تجربیات را به کار بگیرد میتواند زمینهساز تحولات مثبتی شود. مانند پزشکی که ابتدا در برابر خونریزی را بگیرد و بعد به دنبال اصلاح باشد. باید اجماع کارشناسی ایجاد شود.
- در برنامه چهارم توسعه، اجماع کارشناسی در هر بخشی وجود داشت. برنامه چهارم توسعه به همت افرادی مانند زندهیاد حسین عظیمی از الگوی تدوین و تهیه بسیار سنجیدهای برخوردار بود. اجماع کارشناسی در همه بخشهای برنامه چهارم وجود داشت. من در تدوین بخش مسکن و شهرسازی برنامه چهارم حضور داشتم، این اجماع بسیار اثرگذار بود و دستاوردهای جالبی از دل آن بیرون آمد. اما رییس دولتهای نهم و دهم به صورت کودکانه اعلام کرد این برنامه را اجرا نمیکند. کسی هم معترض او نشد. بنیان مشکلات و بحرانهای کشور از همان دوران پایهگذاری شد. فساد نظاممند، کاهش بهرهوری، کاهش سرمایههای اجتماعی و مادی، نابودی محیطزیست و… از دوران احمدینژاد شکل گرفت.
- امروز باید از بضاعت جامعه استفاده کرد و الگوهای توسعه در جوامع مختلف را بررسی کرد. الگوهای چینی وکرهجنوبی هر دو از اقتصاددانهای توسعه بهره گرفتند. اقتصاددانهای توسعه چه چپ و چه حتی اقتصاددانهایی که در جناح راست هستند باید دعوت شوند و در ترسیم الگوی توسعه کمک کنند. میبایست دوباره به سمت اجماع کارشناسی در حوزههای مختلف گام برداریم. اجماع نخبگانی شرط نخست توسعه است.
- در کنار این موضوع باید یک توافق همگانی در کشور برای توسعه شکل بگیرد. مشارکت در انتخابات میتواند این مشارکت همگانی را شکل دهد. اگر توسعه به یک قرارداد اجتماعی بدل نشود، قطعا شکست میخورد. از میان گفتمانهای موجود، گفتمان مسعود پزشکیان برای ایجاد این شرایط مطلوبتر است.
- این گفتمان برای شکلدهی به یک اجتماع نخبگانی و پس از آن، تبدیل شدن به یک قرارداد اجتماعی ظرفیتهای بسیاری دارد. برای حل چالشهای اصلی ایران، تولید روستایی باید تبدیل به یک تعاونی بزرگتر شود. باید در روستاها هم پیوندی ایجاد شود و نهایتا شرکتهای بزرگتر را ایجاد کند. این روند نیاز به توافق اجتماعی و اقناع عمومی دارد. افراد و جریاناتی که شعار میدهند و برای جذب رای روستاییان به آنها مجوز حفر چاه میدهند، در واقع پول خون آنها را میدهند. چراکه هر سال یک متر چاهها کاهش پیدا کرده و زمین فرونشست میکند.
- مهمترین نیاز امروز ایران تعهد به اجرای برنامههای توسعهای است. در برنامه چهارم عدالت به عنوان یک سیاست اجتماعی که همپیوند با اقتصاد دانش محور بود، مطرح شد. اجرای برنامههای توسعهای، یک شرط اساسی برای کنار گذاشتن دوگانهسازیهاست. الگوی توسعه باید یک رابطه همافزا، بین رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی داشته باشد.
- این پیوند را یک سیاست اجتماعی ایجاد میکند که هدف نهاییاش ایجاد جامعه دانش محور است. باقی اقدامات که جهتگیریهای عدالتمحور دارد، در این راستاست. یک نمونه از این نوع سیاستها مسکن اجتماعی است که باید همپیوند با سیاست اجتماعی شود و سیاست اجتماعی باید همافزا با رشد اقتصادی کشور باشد.
- دوگانهسازیها بیشترین لطمه را به وضعیت اقتصادی کشور و مردم زد. هرگز کسی پاسخ نداد که چطور سیاستهایی از جنس مسکن مهر حدود ۷۰۰ میلیارد دلار که معادل کل درآمد نفت ایران از آغاز تا زمان احمدینژاد بود را بر باد داد. امروز هم برخی افراد از همین نوع سیاستهای پوپولیستی میزنند و انگار عبرت نگرفتهاند. معتقدم پزشکیان به این موضوعات توجه دارد.
- شخصا از او انتظار ارایه شخصیتی معجزهگر ندارم. از او شخصیتی را انتظار داریم که بتواند زمینهسازی کند. هم جامعه مدنی بتواند با تشکیل موسسات پژوهشی کار کند و هم احزاب در ارایه راهبرد فعالیت کنند. دانشگاهها در جایگاه واقعی خود قرار بگیرند و مردم امید به آینده داشته باشند. یک شرط مهم تشکیل دانشگاهها در دنیای آزاد این است که موسسات آزاد و پژوهشگرها آزادانه فعالیت کنند نه اینکه استادان دانشگاه به دلایل واهی اخراج شوند.
- وقتی استادان بیدلیل اخراج شده و افراد نازل جای آنها را بگیرند، جامعه و دولت دانش محور به دولتی بدل میشوند که خود گفته و خود میخندند. این روند درخصوص احزاب هم صادق است. احزاب در موقعیت کنونی ایران، احزاب انتخاباتی هستند. میبینید، دوره طولانی میگذرد و انتخابات از راه میرسند اما بازهم احزاب برنامهای ندارند.
- این فقدان برنامه به این واقعیت بازمیگردد که اگر استاد دانشگاه در احزاب مخالف عضویت داشته باشد از دانشگاه اخراج میشوند. من میتوانم اسم این اساتید را به تعداد زیاد نام ببرم. نه فقط محمد فاضلی که او را وادار به واکنش میکنند بلکه دامنه وسیعی از اساتید که اخراج شدند و دم برنیاوردند را میشود نام برد. نهایتا پزشکیان تنها فردی است که به یک جهتگیری با اجماع نخبگانی و احیای سرمایه اجتماعی و نهایتا تبدیل برنامه توسعه به یک قرار داد اجتماعی، نزدیکتر و شایستهتر است. بنابراین همه افراد، گروهها و جریاناتی که نگران آینده ایران هستند باید زمینه توفیق او در انتخابات را فراهم سازند.