۵ شخصیت معروف که در صداوسیما به خاک سپرده شدند!

پنج آدم محبوب که صداوسیما ادامه زندگی را از آنان دریغ کرد را بشناسید!

به گزارش تازه‌نیوز، سکانسی در سریال «لیسانسه‌ها» هست که حبیب (هوتن شکیبا) با همان تیپ خزِ معرف حضورش، کت و شلوار قهوه‌ای به تن، پاهای بدون کفش را روی میز لوازم التحریر فروشی گذاشته، جور ناجوری فرو رفته در صندلی و دارد شرحِ به خیال خودش «بدبخت» شدن دخترانی که موفق(!) به ازدواج با او نشده‌اند را برای مسعود (امیرحسین رستمی) می‌دهد. تهش هم با اعتماد به نفس عجیب از مسعود می‌پرسد «اون بدبخت شد یا من… اون ضرر کرد یا من…؟!»!

یکی از ده‌ها کاراکتر جذابی که در امواج سیاست‌گذاری‌های سلیقه‌ای و اغلب ضدمخاطب تلویزیون محو شد تا با پایان پخش «فوق لیسانسه ها» در پاییز سال ۱۳۹۸، به دست بایگانی سپرده شود. کاراکترهایی که حالا در غیبت اجباری‌شان و خلاً برنامه‌های پربیننده و درست درمان، باید جمله حبیب را به عاریت گرفت و خیلی جدی پرسید:«تلویزیون بدبخت شد یا اونا؟!». مطلبی که در ادامه می‌خوانید به کوشش «سینمانوین» گردآوری شده و بدون ترتیبی خاص، صرفاً مروری گزیده بر همین کاراکترهای رها شده بانمک است. با ما همراه باشید.

حبیب / لیسانسه‌ها

سابقه آشنایی ما با حبیب نقوی با آن ابروهای به هم پیوسته و خنده‌هایی که به تناسب موقعیت، چندش بودند یا بامزه، برمی‌گردد به سال  زمانی که سریال «لیسانسه ها» به کارگردانی سروش صحت راهی شبکه سه شد. سال پس از آن هم با فصل دوم این سریال و دو سال بعد با «فوق لیسانسه‌ها» به عنوان تکمیل‌کننده سه گانه‌ای کمدی در همین لباس دیده شد تا در نهایت با بی مهری تلویزیون نسبت به صحت، عمر آن هم تمام شود. حبیب البته یک بار هم پارسال، افتخاری در سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره» دیده شد.

کاراکتری خارق العاده که میشود در وصف مهملات ذهنی او ساعت ها طنز نوش و از خودباوری مضحکش، سوژه خنده ساخت! شوخی‌های لوس را سبکسرانه، سماحت، روحیات نامتعادل، وقاحت و استایل نامناسب مشخصه‌های رفتاری «حبیب» بودند. شکیبا با بازی رها و خلاقانه‌اش و کمک متنهای خوب سریال، از «حبیب» کاراکتری با پتانسیل بالای کمدی ساخت.

خانم شیرزاد / ساختمان پزشکان

«واقعاً…؟!»بله شاید ندانید اما نقشی که قرار بود به بهنوش بختیاری برسد با مداخله دست تقدیر، نصیب شقایق دهقان شد تا یکی از شیرین‌ترین شخصیت‌های کمدی زن پا به دنیای سریال‌ها بگذارد. خانم شیرزاد در سریال «ساختمان پزشکان»، نمادی از آدمهای خنگ با آی کیوی اندک و حضور ذهن پایین بود.

از بد روزگار هم منشی مطب روانشناسی متشخص و البته بی جربزه به نام دکتر نیما افشار و همزمان دکتر هومن ملک‌زاده، پزشک جراح پلاستیک (بیژن بنفشه‌خواه) شده بود تا طنز در ماجرا مضاعف شود. جالب آنکه در عین سهل‌انگاری‌ها و خراب کاری‌های عجیبش، با منشیان آدم‌های بانفود، رفاقت عجیبی داشت تا در مواقع اضطرار، مفید واقع شود! دهقان با وجود محدودیت‌های تلویزیون، در قامت خانم شیرزاد بسیار شیرین و طنازانه عمل کرد و تا مدتها سمبل افراد کم‌هوش بود و چه بسا همچنان باشد!

شیرفرهاد / شب‌های برره

مهران مدیری این سالها شخصیت و تیپ جذاب کم نساخته؛ از رامین و اردلان پشندی و بیژن جمالی گرفته تا مظفر خان زرگنده، مسعود شصت‌چی، سهراب کاشفو …؛ فرهاد برره یا همان شیر فرهاد اما یکی از طلایی‌ترین آدم‌هایی بود که به قامت مدیری نشست. شیرفرهاد پسر خان پایین‌برره یعنی سالارخان، در سریال پرحاشیه و جنجالی «شبهای برره» (۱۳۸۴)، درواقع ورژن روستایی «فرهاد برره» در «پاورچین» (۱۳۸۱) بود. ضمن اینکه این بار جواد رضویان در نقش داوود برره را هم به دلیل اختلاف نظرها در آن مقطع، کنار خود نداشت و کارش سخت شده بود.

«ها… اییییی که گفتیبی یعنی چه؟»، «ووی گولنزجگ» به عنوان ضمیر سوم شخص جمع و کلی اصوات ناهنجار و عجیب که از دهان شیرفرهاد بیرون می‌آمد، او را به یکی از منحصر به فردترین کاراکترهای تلویزیون پیش از انقلاب بدل کرد. به اضافه مقادیر زیادی یکدندگی، نافهمی و قلدری که در واقع وجوه محبوبیت او بودند! حاشیه‌های فرامتنی این سریال چنان زیاد شد که 135 قسمت پیش‌بینی شده آن به ۹۲ قسمت تقلیل یافت و به دستور مدیران وقت شبکه، در اواسط زمستان سال ۱۳۸۴ پخش آن متوقف شد.

شنبه / چارخونه

چارخونه نخستین تجربه کارگردانی سروش صحت در سال ۱۳۸۶ پخش شد و پخش تقریبا بی‌حاشیه‌ای را سپری می‌کرد تا اینکه در قسمت ۲۲ با وارد شدن شخصیت افغانستانی «شنبه» با بازی سیدجواد رضویان، ورق برگشت. هر چقدر که سریال با ورود شنبه و سپس مشخص شدن اینکه داماد خانواده قصه، یعنی حامد (رضا شفیعی‌جم) در واقع افغان و نامش «چهارشنبه» است، بار کمدی اش بیشتر شد، دردسرهایش هم رو به فزونی گذاشت!

رضویان با کوله‌باری از تجربه در نقش شنبه و لهجه افغانی، در عین مظلومیت ظاهری، جوانکی زرنگ و سودجو را جان داد که برای نفوذ به خانواده جمالی (حمید لولایی) از هیچ ترفندی فروگذار نبود. «نیرنگگ می‌کنی؟!» و «قلوه…قلوه» که در مجادله های شنبه و چهارشنبه رد و بدل می‌شد، جزو تکیه کلام‌های محبوب زمان پخش سریال بود. واکنش منفی سفارت افغانستان در ایران به این سریال آن را مصداق «تمسخر لهجه به عنوان رکن مهم هویت» خوانده بود و بازخورد منفی آن میان افغانستانی‌های مقیم ایران و نیز انتقاد وزیر جهاد کشاورزی وقت درباره اشاره بخشی از سریال به حوزه مشاغل مرغ و مرغداری، تلویزیون را بر آن داشت که از دنباله احتمالش استقبال نکند.

قُل‌مراد / باغ مظفر

رضا شفیعی‌جم درنقش «قُل مراد مظفر زرگنده» در سریال «باغ مظفر» یک شگفتی مطلق بود! پسرعموی مظفرخان (مهران مدیری) و منصورخان (محمدرضا هدایتی) آدمی بود که بویی از رسوم شهرنشینی و خانزادگی نبرده بود. مراحل آموزش آداب زندگی به او با آن دندان‌های نامرتب و یکی در میانش، علاقه غیرمنطقی‌اش به فروغ بانو (سحر جعفری‌جوزانی)، نادانی ذاتی، خنده‌های انفجاری گوشخراش به همراه کلی رفتار نامتعارف و خصوصیات ناپسند و مضحک، از قل مراد شخصیتی خنده‌دار ساخته بودند.

این سریال به کارگردانی مهران مدیری، نیمه دوم سال ۱۳۸۵ در ۴۰ قسمت از شبکه سه پخش شد. در سکانسی از این سریال «حیف نون» (نصرالله رادش) می‌گوید: «به من می‌گوید پرستار، من چنین ننگی را نمی‌پذیرم»! جمله‌ای که با اعتراض وسیع جامعه پرستاری مواجه شد و در واقع عمر این سریال را کوتاه کرد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.