۱۰ فیلمی که شانس بالایی در اسکار ۲۰۲۱ دارند

لیستی از فیلم‌های منتخب سال 2020 که توجه های بسیار را به خود جلب کرده است و در مراسم اعطای جوایز اسکار حتما اسامی آنها را خواهیم شنید.

به گزارش تازه‌نیوز و به نقل از عصرایران، سال 2020 به دلیل شیوع ویروس کرونا یکی از عجیب و غریب‌ترین سالهای زندگی ما بود که همیشه آنرا به یاد خواهیم داشت ولی یک وجه دیگر آن زمان هایی بود که در خانه ماندیم و فیلم دیدیم و سعی کردیم وقت بگذرانیم. این روند همچنان ادامه دارد و حال بعد از گذشتن سال 2020 بهترین فیلم‌هایی که در این سال ارائه شده است را مروری دوباره می‌کنیم تا اگر فرصتی دست داد آنها را ببینیم. (قابل ذکر است که در این لیست فیلم‌های ابر قهرمانی، مارول و بلاک باسترها لحاظ نشده است)

این 10 فیلم قطعا در اسکار شانس بالایی خواهند داشت. نامزدهای نهایی اسکار ۲۰۲۱ روز ۱۵ مارس (۲۵ اسفند) اعلام می شود و مراسم پایانی نود و سومین دوره جوایز سینمایی اسکار نیز ۲۵ آوریل ۲۰۲۱ (۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ ) برگزار خواهد شد.

1 – هرگز، به‌ندرت، گاهی، همیشه / Never Rarely Sometimes Always

فیلم سینمایی «هرگز به ندرت گاهی همیشه» درام آمریکایی-انگلیسی محصول سال ۲۰۲۰ است که توسط الیزا هیتمن نوشته و کارگردانی شده است. این فیلم در ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۰ در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش جهانی درآمد و در هفتادمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین، جایزه‌ٔ خرس نقره‌ای را به‌دست آورد.

فیلم درام «هرگز به ندرت گاهی همیشه» (Never Rarely Sometimes Always) یکی از بهترین فیلم‌های سال۲۰۲۰ است. الیزا هیتمن، نویسنده و کارگردان فیلم با اثر جدید خود در ژانر درام با موضوع واکاوی شخصیت دو دختر جوان به سینما برگشته است. این فیلم، گریزی است به زندگی دختران نوجوان و خطراتی که آن‌ها را در جامعۀ آمریکا تهدید می‌کند؛ بازی درخشان دو هنرپیشۀ جوان و با‌استعداد فیلم و موضوع ویژۀ آن، بی‌شک، آنرا اثری متمایز از سینمای آمریکا می کند.

در فیلم از ابتدا تا انتها خشم شخصیت اصلی جوانش نسبت به سرخوردگی در جامعه مدرن به تصویر کشیده شده است. اجرای این نقش برای سیدنی فلانیگان اولین تجربه‌ جدی محسوب می‌شود که بیشتر به یک معجزه می‌ماند. او محتاط است و زیاد صمیمی نمی‌شود و این موضوع حتی در پاسخ‌های او به سوالات کلینیک پزشکی که باید از بین گزینه‌های عنوان فیلم یکی را انتخاب کند هم دیده می‌شود.

2 – صدای متال/ sound of metal

فیلم صدای متال درامی درباره از دست دادن و اندوه است؛ اینکه وقتی زندگی ما به‌طور غیرقابل کنترلی دچار تغییر می‌شود، ما چه کاری با خودمان می‌کنیم.

این فیلم روایت روبن (با بازی ریز احمد) را دنبال می‌کند که یک درامر سبک پانک-متال دوره‌گرد محسوب می‌شود، او در طی یک شب پر از هیجان که آدرنالین زیادی را در بدن خودش ایجاد می‌کند، کم کم متوجه می‌شود که دارد شنوایی خود را از دست می‌دهد. زمانی‌که یک متخصص به او می‌گوید که وضعیت او به‌سرعت بدتر خواهد شد، او تصور می‌کند که حرفه موسیقی و همچنین زندگی او دیگر به پایان رسیده است. و این چارچوب اصلی یک درام سنگین اجتماعی را شکل می دهد.

این یک فیلم معمولی در مورد یک مرد معلول نیست که بر ناشنوایی خود غلبه می‌کند، این یک اثر گاهاً کلیشه‌ای هوس انگیز و دردناک است. این اثر درباره مرد ناشنوایی است که باید بداند چگونه می‌خواهد با زندگی کند و سختش کنار بیاید. و هر مرحله از این سفر، زیبا و وحشتناک و البته بسیار واقعی است. فیلم دریس ماردر با ضرورت و البته مهربانی خیلی زیاد، نشان می‌دهد که یک سری از اتفاقات گذشته چقدر می‌تواند فریبنده باشد و ما را در خودش غرق کند.

3 – سرزمین آواره‌ها / Nomadland

فیلم‌ها این قدرت را دارند که ما را با افراد و داستان‌هایی آشنا کنند که در غیر این صورت ممکن است خودمان با آنها روبرو شویم. حالا فیلم سرزمین آواره‌ها یا عشایر مصداق بارز همین جمله است. فیلم سرزمین آواره‌ها ما را به جامعه عشایر عمدتاً ناشناخته‌ای منتقل می‌کند، افرادی که روزهای زندگی خود را در طول سال از یک مکان به مکان دیگر در کاروانها، تریلرها و خودروهای ون کوچک سپری می‌کنند.

چنین افرادی مشاغل موقت را انتخاب می‌کنند، به صورت گروهی به مکانهای خالی در وسط ناکجا آباد سفر می‌کنند و فقط تا حد ممکن در جاده زندگی می‌کنند. حالا این فیلم درام، شخصیت فرن (فرانسیس مک دورماند) را معرفی می‌کند که پس از درگذشت همسرش و فروپاشی اقتصادی کارخانه گچ آمریکا که در منطقه امپایر، نوادا بوده، زندگی خود را به عنوان یک آواره آغاز کرده است.

کارگردان Chloé Zhao در این اثر زندگی جدید شخصیت فرن را کاوش می‌کند، آن‌هم بدون اینکه ماجراهای زندگی قدیمی او را پشت سر بگذارد. ژائو به عنوان کارگردان یک ستاره سینما را برای کار پیدا کرده است: Frances McDormand، که شاید به طور منحصر به فردی با سبک ملایم او هم‌خوانی دارد.

شاید همین همدلی عمیق نیروی نهفته سرزمین آواره‌ها را متحرک می‌کند، که تا حد زیادی از کلیشه‌های زننده داستانهای فقر آلود هالیوودی جلوگیری می‌کند. جدای از این، تقریباً هر فریم از این فیلم یک اثر هنری است. همانطور که دوربین در منظره‌های زیبا خودنمایی می‌کند، ژائو به ما اجازه می‌دهد از شخصیت‌هایی که در این گوشه کوچک جهان ساکن هستند بازدید غیرعادی داشته باشیم. فیلم سرزمین آواره‌ها در روح ناآرام خود به نوعی آرامش دست می‌یابد، که خود این موضوع سبک خاص این اثر دراماتیک را بزرگتر جلوه می‌دهد.

4 – یک راند دیگر / Another Round
در این درام دانمارکی بار دیگر کارگردان توماس وینتربرگ با مدس میکلسن متحد می‌شود تا نگاهی دیگر به نحوه رفتار با خودمان و نحوه برخورد با دیگران داشته باشد، اما این بار کمی تنش نیز وجود دارد.

در ساده‌ترین شکل، می‌توان گفت یک راند دیگر حکایت چهار دوست و استاد دبیرستانی را روایت می‌کند که با بحران میان‌سالی دست و پنجه نرم می‌کنند و طبق نظریه‌ روانپزشکی به نام اسکادرود، تصمیم می‌گیرند تا با مصرف الکل به مقدار مشخص(0.05)، غلظت الکل در خون خود را به حدی برسانند تا در زندگی آرامش و توازن بیشتری داشته باشند.

آخرین اثر وینتربرگ در مقایسه با اثار قبلی او روشن‌تر است. سرعت دوچندانی ندارد و به راحتی بیینده را با جریان خود همراه می‌کند تا بتواند با ایدئولوژی مخلوقات او تعامل داشته باشد. در واقع این داستان پیچیده تر از جوانب مثبت و منفی مشروبات الکلی را توضیح می‌دهد، هم به عنوان یک انتخاب شخصی و هم به عنوان بخشی از فرهنگ نوشیدن گسترده مشروبات الکلی در دانمارک.

مدس میکلسن نیز در این درام، یکی از بهترین نمایش‌های سال را ارائه می‌دهد و به بینندگان سینمای جهان یادآوری می‌کند که او چیزی فراتر از یک شرور عالی در مدیوم آثار هالیوودی است.

5 – دادگاه شیکاگو هفت/ The Trial of the Chicago 7

آرون سورکین، داستان یک محاکمه در دهه شصت میلادی را روایت می کند. پرونده ای علیه هفت آشوب گر سیاسی که متهم به تحریک برای شورش در زمان جنبش دموکراتیک ملی در سال ۶۸ بودند؛ داستانی که حاوی مکالمات زیادی از زبان هنرپیشه‌هایی با ظاهر و لباس انقلابیون هیپی است.

ساشا بارون کوهن در نقش ابی هافمن، یحیی عبدالمتین دوم در نقش بابی سیل، ادی ردمین در نقش تام هایدن، جرمی استرانگ در نقش جرمی روبین و کلوین هریسون جونیور در نقش فرد همتون بازی می کنند. «The Trial of the Chicago 7» درسی تاریخی درباره مقاومت است که چیزی برای یاد دادن به کسانی ندارد که امروز و در برابر ابرقدرتان امروزی می جنگند.

برخی از منتقدان این فیلم را یکی از نامزدهای اسکار امسال می دانند. این فیلم همانند سایر فیلم های آرون سورکین فیلمی پر دیالوگ است. دیالوگ ها از ابتدا تا انتهای فیلم به صورت مسلسل واری به سمت بیننده شلیک می شود. این ویژگی که می توان گفت اصلی ترین ویژگی فیلم هم است، فرصت لذت بردن از سایر جنبه های فیلم را از تماشاگر سلب می کند. البته به نسبت فیلم «شبکه» دیالوگ کمی در این فیلم وجود دارد، ولی باز تماشاگر امانی از دیالوگ های فیلم ندارد.

6 – پادشاه استتن آیلند/ The King of Staten Island

از همکاری جاد اپتاو (استاد ساخت کمدی‌های امروزی) با پیت دیویدسون (بازیگر کمدی برنامه «شنبه‌شب» ان‌بی‌سی) فیلمی ساخته شده که به داستانی شخصی شبیه است.

دیویدسون در واقعه یازدهم سپتامبر، پدر آتش‌نشانش را از دست داد و تحت تاثیر آن، تا مدت‌ها در اطراف استتن آیلند با کوله‌بار غم و اندوهش دست‌وپنجه نرم می‌کرد. می‌توان گفت که او در «The King of Staten Island»، خودش را بازی می‌کند. «پادشاه استتن آیلند»، فضایی سنگین دارد و البته اپتاو می‌داند که چگونه بدون کاستن از شوخ‌طبعی، فیلم را به سمت تراژدی سوق دهد.

بیش از هر فیلم دیگر جاد اپتو، پادشاه استتن آیلند چیزهای زیادی در مورد وضعیت امروز جهان در ذهن دارد و یکی از معدود نقاط مهم فیلم همینجا است. در واقع بومِ گسترده فیلم این است که اپتو چقدر آزاد بوده تا جهان بینی خود را بیان کند. فیلمساز با این روش افکارش پیرامون جنبش Me Too، درگیری بین نسلی، وضع زندگی طبقه متوسط و حتی بهداشت روان و فرهنگ کار آمریکایی را به منظره نمایش می‌گذارد.

7 – متاسفیم که جا ماندی/ Sorry we missed you

ایده ی اولیه فیلم آنقدر ساده است که شاید در نظر اول مخاطب را برای تماشا ترغیب نکند اما اگر «کن لوچ‌» (Kan Loach) با تجربه پشت دوربین باشد همین ایده ی ساده می تواند دنیای جدیدی را برایمان بسازد. کارگردانی که اقشار جامعه را خوب می شناسد و بیشتر با پرداختن به قشرهای پایین جامعه و طبقه کارگر می شناسیم اش و حالا در اوج پختگی دوباره به سراغ سوژه ای رفته که در آن مهارت دارد.

مطمئنا نقطه قوت فیلم «متاسفیم جا ماندی» یا به تعبیر دیگر «متاسفیم که از دستت دادیم» پرداخت بسیار دقیق و عالی « پل لورتی» در نوشتن فیلمنامه و به همان میزان پرداخت عالی کارگردان است. پرداختی که تسلط کاملی به قشر پایین جامعه دارد. سختی ها و خوشی های آنها را درک می کند. نگاهشان را می داند و جدی و شوخی شان را می شناسد.

فیلمنامه که آنقدر خوب به نگارش درآمده است که می توان ادعا کرد، هیچ دیالوگ کم یا اضافی ندارد. معرفی اش را به بهترین نحو ممکن انجام می دهد. نه به دام شعار می افتد و نه دست به دامان اتفاقات عجیب و غریب می شود. شخصیت های کاملا رئال و زیبا می آفریند. «ریک» که مردی سخت کوش، متعهد به کار و جدی است و «اَبی»( دبی هانیوود) که زن مهربان و خوش قلب. بچه ها نیز که یکی شان وابسته به آغوش گرم خانواده است و دیگری سرکش. شخصیت هایی که با بازی بسیار خوب بازیگرانش، به خصوص «کریس هیچن» همراه بوده است.

8 – میناری / Minari

فیلم سینمایی «میناری» درامی به نویسندگی و کارگردانی لی آیزاک چانگ است که سال ۲۰۰۷ با اولین فیلم بلندش «میونیورانگابو» به بخش «نوعی نگاه» جشنواره کن راه یافت و راجر ایبرت فقید آن را شاهکاری نامید که «هر فریمش زیبا و قوی است.»

سه فیلم بعدی چانگ چندان موفق نبودند ولی «میناری» / «آب‌چکان جاوانیکا» از همان اولین نمایش جهانی‌اش در جشنواره ساندنس و کسب جوایز تماشاگران و هیأت داوران بخش آثار دراماتیک سینمای آمریکا، درخشش آغاز شد. «میناری» امتیاز میانگین ۸۷ از صد را از شانزده منتقد در «متاکریتیک» گرفته است و یکی از بهترین فیلم‌های ۲۰۲۰ است.

میناری مانند یک درام داستانی پیشگام عمل می‌کند، این خانواده کره ای-آمریکایی در تلاش برای ایجاد مزرعه خود پر از میوه و سبزیجات کره‌ای است که امیدوارند بتوانند آن را به بقالان سراسر ایالت تحویل دهند. یک میلیون داستان متفاوت برای گفتن وجود ندارد. بیشتر داستان‌ها، حتی داستان‌های شخصی، حاوی عناصر آشنایی هستند یا از منابع مشابهی ناشی می‌شوند.

میناری درامی است که یک تجربه بسیار خاص، و یک تجربه بسیار محلی را به تصویر می‌کشد و با این کار فیلمی خیره کننده از حقایق جهانی درباره کودکی، خانواده، مرگ و میر، تعلق، رویاها و امید ایجاد کرده است.

9 – اولین گاو/ First Cow

فیلم جدید کلی ریچارد در سال‌های دور و در منطقه اورگان اتفاق می‌افتد. در سال‌های دهه ۱۸۲۰، مرد جوانی با بازی جان ماگارو، به دنبال آینده‌ای درخشان است. او در غرب وحشی برای پوست و خز حیوانات تله گذاری می‌کند، تا اینکه با یک مهاجر چینی (با بازی اوریون لی) آشنا می‌شود. آنها تجارتی برای تولید غذاهایی راحت و سریع را شروع می‌کنند؛ نسخه‌ای قدیمی از فست فود های امروزی! اما آنها برای رسیدن به هدف باید به گاوهای یکی از کشاورزان منطقه دسترسی پیدا کنند و ماجرا از همین‌جا شروع می‌شود. با نگاهی به سوابق کاری کارگردان، می‌توان حدس زد که در «First Cow» باید منتظر چه چیزهایی بود: شخصیت‌هایی دلپذیر، چشم‌اندازهایی زیبا و مولفه‌های فیلم‌های دهه ۱۸۲۰ در آمریکا.

این فیلم، اقتباسی از واقعیت‌های تلخ و لذت‌های کوچک زندگی است که با تصاویر زنده‌ای از صخره‌ها، جنگل و خاک آن‌ها را توصیف می‌کند. «اولین گاو» در واقع نوعی فیلم سرقت (heist movie) است که نزاع برای به‌دست‌گرفتن قدرت در بازار غذا را نشان می‌دهد. این روایت در عین بی‌رحمانه بودن، ساده و مسالمت‌آمیز است و ناگریزبودن فجایع زندگی و مرگ را روایت می‌کند

10 – دستیار/ The Assistant

جین (با بازی جولیا گارنر)، در یک کمپانی بزرگ فیلم‌سازی به‌عنوان کارمند معمولی مشغول به کار است. او وظایف پیش‌پاافتاده و کم‌اهمیتی دارد؛ هزینه‌ها را ثبت می‌کند، از برگه‌ها کپی می‌گیرد و گاهی هم هدف توفان خشم دیگران واقع می‌شود.

با این‌همه، او از شغل خود راضی است و به این مسائل اهمیتی نمی‌دهد. البته چیزهای ناخوشایند دیگری هم وجود دارند که او در ازای دریافت حق‌السکوتی متناسب آنها را هم تحمل می‌کند؛ او هرروز شاهد رفت‌وآمد زن‌هایی به دفتر آقای مدیر است و گاهی متوجه می‌شود که آنها باید برای جلسه‌ای به اتاق آقای مدیر در هتل بروند! البته همه می‌دانند که این داستان کاملا تخیلی است و هرگونه شباهت آن با مدیران واقعی در دنیای صنعت فیلم، به‌طور جدی تکذیب می‌شود! «The Assistant» در ادامه جنبش me too مانند ضربه‌ای تکان‌دهنده ازجانب کیتی گرین عمل کرده و می‌توان گفت که یکی از پربیننده‌ترین و بهترین فیلم های ۲۰۲۰ است.
کیتی گرینِ فیلمساز، در اولین تجربه خودش برای فیلم بلند داستانی، زاویه دید خوبی نسبت به این حواشی انتخاب کرده است. همین زاویه دید است که ارزش فیلمش را دربرابر نمونه مشابه و ضعیف دیگری یعنی فیلم Bombshell نشان می‌دهد. آن هم اینکه کیتی گرین، به‌جای یک پرداخت مستقیم و بیان صریح مسئله سو استفاده از زنان در محیط کار، به نشانه‌ها و فضا سازی تدریجی روی می‌آورد. انتخاب کرده است که هیچ صحنه آشکاری را نشان ندهد اما فضای مسمومِ آن محیط را، در سراسر فیلم القا کند.

برای فهم این فضا، باید به سهم زیادِ خطوط افقی و عمودی در قاب‌ها توجه کنید. باید به زوایای دوربین، قاب‌های نامتوازن، رنگ‌بندی سرد و بی روح و به‌طور کلی به تمام المان‌هایی چشم بدوزید که جِین را تحت فشار قرار می‌دهند.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.