شمخانی میخواهد جای رئیسی را پر کند؟
سوال اصلی از شمخانی این است: روحانی دستکم دو بار و بار دوم به مراتب بیشتر از دور اول، توانست رای آری میلیونهای ایرانی را بابت سیاستها و رویکردهای خود دریافت کند. شما نماینده چه کسی و نماینده کجا بودید که سیاستگذاری میکردید یا مقابل سیاستگذاری رئیس جمهور منتخب مردم ایستادگی میکردید؟
رویداد۲۴ نوشت: «پرونده هستهای، روابط ایران و عربستان و حتی جایگاه ایران در نظم جدید جهان؛ من مسئول همه این پروندههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران من هستم.» برای کسانی که مصاحبه علی شمخانی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی با رسانه منسوب به او یعنی «نورنیوز» را ندیدهاند و میخواهند بدانند شمخانی در این مصاحبه چه گفت، همین جمله کافی است.
«دریابان» به صورت غیرمستقیم اما عملاً مستقیم، خود را مسئول و سیاستگذار همه مسائل و پروندههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد. اگر اینطور است، که حداقل «دریابان» نشان داده این طور است، دیگر چه نیازی به وزارت امور خارجه، شورای عالی امنیت ملی یا شورای راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؟ چرا عراقچی بابت چیزی که در اختیارش نیست و فقط یک مجری است، چرا باید به نمایندگان جبهه پایداری جوابگو باشد؟ چرا مسئولیت چیزی که سیاستگذاریاش با شمخانی است، با خود شمخانی نباشد؟
مساله فقط این نیست که با حضور دریابان علی شمخانی (دستکم آنطور که خود گفت) دیگر وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی و شورای راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بلاموضوع شدهاند و دیگر هیچ نقشی در سیاستگذاری ندارند. مساله این است که «دریابان» مسئولیت شکست یا پیامدهای سیاستهای خود را هم نمیپذیرد. در این گفتوگو میبینیم که اگر جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی یا پرونده هستهای دستاوردی داشته، محصول مدیریت او و گروه است و شکستها، مربوط به دیگران.
یک مثال تناقض مسئولیت و پاسخگویی را نشان میدهد. علی شمخانی به عنوان دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی در این مصاحبه میپذیرد که اگر او نویسنده قانون اقدام راهبردی نبوده است، دستکم حامی جدی و پشتیبان او بوده است. حتی مهدی محمدی مشاور محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی هم گفته است که طراح این قانون شمخانی و معاون او، حسینی تاش بودهاند.
شمخانی گفته که هدف این قانون رفع تحریمها و مقابله با خروج ترامپ از برجام بوده است. او رویکرد خود را به مراتب بهتر از رویکرد روحانی و ظریف معرفی کرده و گفته آن راه اشتباه بوده و راه من درست بوده است. اما وقتی راه شمخانی به هیچ جا نرسیده است، هیچ تحریمی رفع نشده، هیچ گره هستهای باز نشده و اساسا هیچ تحولی رخ نداده، کدام افتخار؟ کدام دستاورد؟ کدام تحول در برنامه هستهای ایران؟ دستکم مسئولیت این مساله را هم نمیپذیرد.
البته او در مساله هستهای ایران و ناکامی در استیفای حقوق ملت ایران پس از خروج ترامپ از برجام، یک عامل مهم و اصلی برای شکستها معرفی میکند؛ حسن روحانی، محمدجواد ظریف و سیدعباس عراقچی. لابد منظور او عراقچیای نیست که حالا وزیر امور خارجه است. منظور او آن عراقچی است که معاون سیاسی وزیر امورخارجه در دوره وزارت ظریف بود. به این ترتیب، بار دیگر میتوان خلاصه جدیدی از این مصاحبه دریابان شمخانی با رسانه اختصاصیاش یعنی «نورنیوز» ارائه داد: من چهره اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هستم، اما مسئول شکستها و ناکامیها دیگران هستند.
سوال اصلی از شمخانی این است: روحانی دستکم دو بار و بار دوم به مراتب بیشتر از دور اول، توانست رای آری میلیونهای ایرانی را بابت سیاستها و رویکردهای خود دریافت کند. شما نماینده چه کسی و نماینده کجا بودید که سیاستگذاری میکردید یا مقابل سیاستگذاری رئیس جمهور منتخب مردم ایستادگی میکردید؟
آقای شمخانی، آنچه شما گفتید تازگی ندارد. در پرونده هستهای یا مسائل سیاست خارجی دیگر، همیشه تفاوت دیدگاه وجود دارد. همیشه افراد مسئول یا تاثیرگذار بر سیاستهای جمهوری اسلامی ایران یک نظر ندارند و دیدگاههای متفاوتی دارند. راه حل این مسائل و تعیین اینکه به نظر چه کسی عمل شود، در جمهوری اسلامی ایران مراجعه به نظر و رای مردم است.
مگر مردم دو بار به روحانی و ظریف رای ندادند و رویکردهای او را تایید نکردند؟ پس چرا شما مقابل رای مردم و مقابل قانون اساسی ایستادگی کردید و همه تلاش خود را بهکار بستید تا سیاستها و رویکردهای دولت منتخب ملت را ملغی کنید؟ مگر قانون اساسی میثاق خون شهدا نیست؟ مگر رای مردم بالاترین میزان نیست؟ چرا رای و نظر خود را به رای و نظر مردم و ترتیبات قانون اساسی ترجیح دادید؟ مگر مردم به شما رای داده بودند؟ مردم شاید شما را میشناختند؟ اما آن آقای حسینی تاش معاون شما در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی چکاره بود و اصلاً کی هست که با شما برای نقض قانون اساسی و ایستادن مقابل رای ملت همدست شد؟
واکنش مردم، کارشناسان و سیاستمداران ایرانی درباره اظهارات جدید دریابان علی شمخانی این است: «دست پیش را میگیرد که پس نیفتد»، مثالی که به خوبی وضعیت یک فرد مسئولیتناپذیر را نشان میدهد.
از نکات جالب این مصاحبه این است که شمخانی تصریح کرده است که نه به روحانی رای داده است، نه احمدینژاد و نه رئیسی.
این که شمخانی به چه کسی رای داده یا نداده، یک مساله شخصی است. کسی به این کار ندارد که او از حق شهروندی خود یعنی رای دادن چطور استفاده کرده است. نکته این است که وقتی به کسی رای نمیدهیم، یعنی مدیریت و سیاست او را قبول نداریم. پس چطور میتوانیم با او کار کنیم؟ اگر شمخانی به رئیسی رای نداده است، چرا اصرار داشته تا همچنان صندلی خود را در دبیرخانه شورا حفظ کند تا رئیسی به شیوههای مختلف متوسل شود تا بتواند او را برکنار کند؟ درثانی اگر به روحانی رای نداده است، آن هم در هر دو بار، و او را صالح به ریاست جمهوری نمیدانسته، چه اصراری داشته که در عالیترین سطح، یعنی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، به عنوان اصلیترین سیاستگذار دولت روحانی در مهمترین پروندهها نقش آفرینی کند؟
حال آقای شمخانی باید پاسخ دهد که وقتی دولت بارها اعلام کرده بود که در دوره دوم حاضر به همکاری با شمخانی نیستند و خواهان تغییر کسی هستند که دولت و سیاستهایش را قبول ندارد، چرا خود برای این تغییر پیشگام نشدند و جای خود را به نیروی همسوتر ندادند؟
علت روشن است، شمخانی ماند تا سیاستهای خارجی کشور و دولت روحانی را قفل کند. و نتیجه همین شد که امروز ملت ایران دست به گریبان آن هستند.
باور کردنی نیست و اصلاً در هیچ کشوری و در هیچ نظام سیاسی نمونه دیگری ندارد که رئیسجمهور و دولت و زیر خارجه یک جوری بگویند و شورای تنظیمکننده این سیاستها چیز دیگری بگوید. حالا مشخص میشود که چرا پرونده هستهای فرجامی نداشت و درحالی که دولت مستقر و رئیسجمهور به دنبال حل مساله در سال ۱۳۹۹ بودند، آقای شمخانی و آقای حسینی تاش و چند دوست دیگران تشخیص دادند باید قانون اقدام راهبردی تصویب شود.
در همه سالهای پس از انقلاب، یک علت شکست سیاست خارجی و البته شکست زندگی مردم همین تناقضها و شکافها است و آقای شمخانی نشان داد که خود یکی از بانیان این شکافها و شکستها و تناقضها در جمهوری اسلامی ایران است. حالا نتیجه اختلاف ایشان و روحانی را مردم میدهند، با این تفاوت که مردم میگویند ما به روحانی رای دادیم، چرا شمخانی تصمیم گرفت؟ روحانی رئیس جمهور ما بود، چرا شمخانی سیاستگذاری کرد؟ مگر قانون اساسی عوض شده است و کسی به مردم نگفته است؟
آقای شمخانی، مسئولیت بپذیر!
شمخانی در این مصاحبه علناً و آشکارا گفته است که مسئول مستقیم مهمترین تصمیمات کلان کشور مشخصا در حوزههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و حتی اجتماعی در کشور بوده است. برفرض که قانون اساسی به او اجازه داده تا به جای رئیس جمهور تصمیم بگیرد. آیا دستکم یک جا حاضر است مسئولیت تصمیمات خود را بپذیرد؟ اگر مسئولیت را بپذیرد، چه کسی و چگونه میتواند از او سوال کند و جواب دهد؟ به مجلس جواب میدهد یا به دادگاه؟ مردم چطور میتوانند از او سوال کنند؟
علی شمخانی درباره اعتراضات سال ۹۸ و قطعی اینترنت در آن سال، گفته است که تصمیمگیری درباره این مساله از سوی رئیس جمهور وقت، روحانی، به وزیر کشور و شورای امنیت کشور (شاک) سپرده شده بود. البته شمخانی این شهامت را داشت که بگوید من با قطع اینترنت موافق بودم، هرچند تصمیمگیر نبودم.
اما اینجا مساله مهمی روشن میشود. رئیس جمهور وقت یعنی روحانی در سال ۱۳۹۸ آنقدر به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی اعتماد نداشته که مهمترین مساله کشور یعنی اعتراضات و تصمیات آن را به آن نهاد بسپارد.
مردم میپرسند وقتی رئیس جمهور به یک مدیر عالیرتبه امنیتی و دارای تاثیرات کلان اعتماد ندارد، چرا باید آن مدیر به کار خود ادامه بدهد؟ آیا متوجه پیامدهای تلخ این موقعیت برای کشور و مردم نیست؟ چرا مردم باید تاوان این شکاف و اختلاف را بدهند؟ چرا شمخانی اصرار داشت در این مسئولیت بماند؟ آیا او میخواست سیاستهایی را پیش ببرد که به تداوم تحریمها منجر میشود و تداوم تحریمها را تضمین میکند؟ آیا میان این تصمیات و نفعبرندگان از تحریمها ارتباطاتی وجود دارد؟ پاسخ روشن نیست.
شاه سیاست خارجی ایران!
دریابان علی شمخانی در بخشی از این مصاحبه، آنجا که به سابقه مذاکرات ایران و امریکا اشاره میکند، میگوید: «در همین سفر نیویورک، ماموریت داشتند به صورت غیرمستقیم و با واسطه طرف عمانی با امریکا مذاکره کنند.»
منظور او از سفر نیویورک، سفر مسعود پزشکیان رئیس جمهوری، وزیر خارجه، رئیس دفتر رئیس جمهور و دیگران برای حضور در سازمان ملل و سخنرانی رئیس جمهوری در مجمع عمومی سازمان ملل است. وقتی دریابان شمخانی میگوید «ماموریت داشتند با امریکا مذاکره کنند» منظورش چه کسی است؟ پزشکیان ماموریت داشت یا عراقچی وزیر امورخارجه؟ آیا از طرف شمخانی ماموریت داشتند؟
این سخن و سخنهای دیگر «دریابان» نشان میدهد او حالا مالک مطلق سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. ادعای او این است. او قرار است سیاستها، مذاکرات و مناسبات را تعیین کند. مشخص نیست چرا اینطور گفته است و چرا الان به میدان آمده است؟ آیا میخواهد جای خالی رئیسی را برای تندروها پر کند؟ یا پس از چند فعالیت علی لاریجانی در سیاست خارجی و منطقه، نگران میدان گرفتن علی لاریجانی شده است؟
مسالهاش چه لاریجانی باشد یا رئیسی، روحانی یا ظریف، یک چیز روشن است: دریابان شمخانی آمده است تا بگوید من سیاستساز شناخته نشده سیاست خارجی ایران هستم و حالا وقتش رسیده است که مرا بشناسید.
ما چه کسی را باید بشناسیم؟ حسن روحانی زمانی درباره کارنامه «قانون اقدام راهبردی» گفته بود: «در قانون اقدام راهبردی خیانت شد به مردم. آقای ظریف طرحی به شورای عالی امنیت ملی آورد، تقریباً اواخر فروردین ۱۴۰۰ توافق نهایی میشد. با اکثریت قاطع آرا تصویب شد. فقط یک نفر مخالف بود. ولی خب نشد ما اجرا کنیم. بیشترین عامل همین قانون بود که جلوی ما را گرفته بود. طبق این قانون هیچ وقت برجام درست نمیشود.»
«آن یک نفر» که مخالفت طرح ظریف و احیای دوباره برجام و لغو تحریمها بود چه کسی بود؟ یعنی چه کسیتواند باشد؟ آیا ممکن است شمخانی باشد؟