برای اولین بار منتشر شد: من اکبر هاشمی رفسنجانی هستم
محسن هاشمیرفسنجانی متن زندگینامه خودنوشت پدرش را که حاوی نکاتی مهم و تعابیری کم سابقه از زبان خود آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در خصوص عملکردش در ادوار مختلف و تاریخ انقلاب اسلامی است، را برای اولین بار منتشر کرد.
به گزارش تازهنیوز و به نقل از هفت صبح، محسن هاشمیرفسنجانی در متنی زندگینامه پدرش، اکبر هاشمی رفسنجانی را برای اولین بار منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
بسم الله الرحمن رحیم
من، اکبر هاشمی بهرمانی، مشهور به رفسنجانی عضو خانواده ای مرکب از ۹ فرزند با پدری آشنا به معارف و مؤدب به آداب دینی و مادری فرزند شهید در روستای کوچکی به نام بهرمان در جلگه نوق رفسنجان متولد و رشد کردم.
معاش خانواده از کشاورزی در ملکی که ۱۲% از آب و زمین روستا خلاصه می شد، تأمین میگردید و تحصیل در روستا تا سطح کلاس شش آن زمان اما در مکتب خانه تا سن ۱۴ سالگی از روستا بیرون نرفتم و قبل از بلوغ برای ادامهی تحصیل در سال ۱۳۲۷ شمسی با تشویق پدر به قم رفتم.
در منزل آیات اخوان مرعشی که از علمای قم بودند به خاطر خویشاوندی مستقر شدم و تحصیل علوم دینی را از جامع المقدمات که متن ابتدایی تحصیل بود شروع نمودم .
در اثر تربیت در خانواده و سپس در فضای حوزه علمیه قم و بهره مندی از سرپرستی آیتین اخوان مرعشی، هدفم علوم دینی و خدمت به مردم و کشور بود.
آن زمان هفت سالی از شهریور ۲۰ میگذشت و دورات خفقان رضاخان برای نسل ما به فراموشی سپرده میشد و جریانهای سیاسی در کشور شکل گرفته بود. در قم جبهه ملی و فدائیان اسلام و تودهایها فعال بودند و تبلیغات انتخابات فضارا پر کرده بود. شاه جوان محمد رضا، هنوز بعد از عزل و تبعید پدرش به خاطر حضور موثر کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم، قدرت ادامه خفقان رضاخان را نداشت.
پس از رحلت مرجع عام التقلید آیتالله اصفهانی و استقبال از آیتالله بروجردی در قم، حوزهی علمیه به سرعت رشد میکرد و آیتالله بروجردی قدرت همراه تقدیس روز افزوه داشته و در سراسر کشور مساجد و حسینیه ها و مراسم دینی با نشاط زیادی که پس از نجات از دوره خفقان رضاشاهی تحمل کرده بودند فعال شده و رو به توسعه بودند.
سه سال با این شرایط مناسب یک سره به تحصیل پرداختم و در حاشیه با جریانهای سیاسی و علمی آشنا شدم. جامع المقدمات سیوطی ملا عبدالله در منطق و مغنی و معالم اصول فرهنگی جز معالم در ادبیات است و معالم هم در اصول و به شرح لمعه و قوانین و فقه اصول فقه که وارد شدم، احساس کردم از مقدمات به متن رسیدهام و ضمنا گاهی خود به جدیدالورودها درس می دادم، تابستان و زمستان و تعطیلی و .. فرقی نمیکرد.
جبهه ملی به حکومت رسید آیتالله کاشانی که از زندان و تبعید انگلیس رها شدند، با محبوبیت زیاد توده مردم اسلامی را با جبهه اسلامی همراه کرده ک فدائیان اسلام که روح شهامت و شجاعت را به جوانان هدیه کرده بودند هم راه صاف کن بودند و حوزه را هم متمایل به سیاست کرده بودند البته آیتالله بروجردی که اولویت را تقویت حوزه و جبران کمبود آموزشهای دینی عصر پهلوی میدیدند، موافق اقدام سیاسی در حوزه نبودند.
پس از سه سالی تحصیل مداوم تابستان به بهرمان برگشتم و مردم را روشنتر از گذشته یافتم قسم وعظ و خطابه را آغاز کردم. دریافتم که سفرهای تبلیغی طلاب، هم مردم را میسازد و هم خود آنان را در متن جامعه میبرد و در مراجعت روی حوزه اثر می گذارد.
در این مدت با آیتالله خمینی که منزلشان روبه روی مسکن ما بود به خوبی آشنا شدم و روح جدیدی در کالبد خود احساس کردم. آیات اخوان مرعشی به نجف و من به حجره مدارس نقل مکان کردم. احساس شد که جامعه نیاز به نشریات عمیق دینی و اجتماعی دارد و لازم است شبهههای زیادی که به جوانان تزریق میشود پاک شود. با همکاری شهید باهنر و… انتشارات مکتب تشییع را تأسیس و اداره کردیم که برای خودمان و خواننده هایمان سازنده و از درس های خارج امام خیلی آموختم.
دولت مصدق در اثر تفرقه ارکانش و رفتار نامناسب با آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام، پشتوانه مردمی را از دست داد و در ۲۸ مرداد سال ۱۳۲۸ سقوط کرد و دربار با کمک غرب سلطه خود را بسط داد و به سیاست سرکوب روی آورد و پس از رحلت آیتالله بروجردی به فکر تضعیف حوزه قم و ملوک الطویفی کردن مرجعیت افتاد که نتیجه ی آن قیام امام خمینی و جذب مردم سراسر کشور و طلوع گروه جدیدی از شاگردان ایشان و آغازی بر نهضت روحانیون شد که خود من و جمعی از دوستان صمیمی ام در این حرکت نقش اساسی داشتیم و تا امروز ادامه دادم.
در آن مدت دریافته بودم که عامل اصلی فلاکت و عقب ماندگی کشورهای اسلامی استبداد و استعمار است که مکمل و نگهدار یکدیگرند و مثل دو لبه قیچی، منافع مردم و کشور به نفع این دو جرثوعه شوم، قیچی می شود.
برای بیداری مردم کتاب «القضیه الفلسطینیه» اکرم زعیتر را به نام «سرگذشت فلسطین یا کارنامه ی سیاه استعمار» ترجمه کردم و یک مقدمه جانانه ای در توضیح آن نوشتم.
چون در آن هر خوانندهای نقش مخرب آن دو عامل را بالعیان می دید و در همان شرایط خفقان، خود مردم دهها بار آن را مخفیانه چاپ و منتشر کردند و خوراک بحثهای جلسات مبارزان شد.
بخاطر آن، مصائب زندان و شکنجه های غیرقابل توصیف را توسط استبداد و به فرمان استعمار، تحمل کردم و آبدیدهتر شدم. پس از آزادی، کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» را نوشتم که درست در جهت اثبات دریافتم بود و چون استبداد قاجاریه در آن افشا شده بود رژیم پهلوی مشکلی با آن نداشت و زهر آن را هم تحمل می کرد و آن هم با چاپ های بی شمار هدفم را خوب منتشر کرد و در میدان مبارزه با تبعید امام و خلاء رهبری مبارزه با جمع همفکران نگذاشتیم که مشعل مبارزه با استعمار و استبداد و راه روشن شده خاموش شود و تقریبا نیمی از وقتمان در زندانها و آوارگی گذشت و در آخرین زندان که سه سال طول کشید بهترین توفیق تمام عمرم را خداوند عطا فرمود و یادداشت تفسیر راهنما(بعد از پیروزی انقلاب)، در ۲۰ جلد منتشر شد و فرهنگ قرآن که در ۳۳ جلد منتشر شده و تفسیر موضوعی که در دست تهیه است را فراهم کردم و اکنون در لبنان و پاکستان، این آثار در حال ترجمه به زبان عربی و اردو است و چند جلد هم از آنها منتشر شده .
سه ماه مانده به پیروزی انقلاب زندانم تمام شد و وارد اقیانوس مردم مصمم به ریشه کن کردن استبداد و استعمار شدم. انقلاب در ۲۲ بهمن ماه ۵۷ پیروز شد و من در شورای انقلاب حزب جمهوری اسلامی و سپس در وزارت کشور و در سمت ریاست مجلس و فرماندهی ادامه جنگ و نهایتا جانشین فرماندهی نیروهای مسلح انجام وظیفه کردم و با تدبیر جنگ را با اصلاح قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش آن تمام کردیم و در شورای امنیت سازمان ملل صدامیان را محکوم کردیم و با حکم دریافت صد میلیارد دلار خسارت و با تدبیر اسرایمان و اسرای عراقی را آزاد کردیم و صدام به فلاکت افتاد و از گور خود ساخته خود بیرون کشیده شد و به سرداب رفت و من در سمت ریاست جمهوری، خرابی های جنگ را ترمیم کردم و زیربناهای کشور را در دوره ریاست جمهوری نسبتا ساختم.
نقش اساسی برای ادامه یافتن راه امام در حفظ جایگاه ولایت فقیه ایفا کردم
پس از رحلت امام راحل نقش اساسی در مجلس خبرگان برای ادامه یافتن راه امام در حفظ جایگاه ولایت فقیه ایفا کردم و پس از ریاست جمهوری در سمت ریاست مجمع تشخیص مصلحت و نایب اول ریاست خبرگان و چند سالی در سمت ریاست آن به خدمت ادامه دادم و با انتخاباتی سالم و آزاد جریان اصلاحطلب دولت را گرفت. متأسفانه با نمک نشناسی راه را گم کرد.
متأسفانه کم کم احساس کردم که نیروهای در کمین نشسته با انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ دولتی از جنس خود را ساختند و چهار سال بعد نیروهای خالص انقلاب تار و مار کردند و من با نوشتن یک نامه تاریخی به رهبری و سپس در آخرین خطبه های نماز جمعه که چهارصد و پنجاه یکمین خطبه نماز جمعه من بود در تاریخ ۲۶/۴/۱۳۸۸ نصایح خود را که شبیه وصیت نامه است در حالی که جمعیت میلیونی در خیابانهای تهران اجتماع با شکوهی داشت و دهها میلیون نفر از طریق رادیو و تلویزیون آن را شنیدند اثبات کردم که خواست اسلام و امام{و} راه انقلاب، حاکمیت مردم است و نه یک گروه؛ و از آن به بعد در مسئولیت ریاست مجمع به خدمت ادامه میدهم و شاهد انحرافات دلخراشی هم هستم.
و اخیرا چون دیدم … سیاستی دیگر آغاز شده، برخلاف تصمیم در انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ریاست جمهوری در آخرین لحظات نامنویسی کردم که زلزله در کشور انداخت و دنیا طلبان از ترس آراء به بهانه کهولت سن صلاحیتم را رد کردند ولی در حقیقت تثبیت کردند و با اشاره، آقای دکتر روحانی را حائز اکثریت آرا نمودم و در انتظار نتایج آن هستم اگر … بگذارند.
تابستان ۱۳۹۲»
بیشتر بخوانید: مجری خانم به دلیل مصاحبه جنجالی با نماینده مجلس ممنوع الکار شد +متن مصاحبه