برای رهایی از ترس مردن چه کنیم؟
هیچکس نمیتواند از مرگ فرار کند. ناگزیر بودن مرگ، افراد زیادی را دچار اضطراب شدید میکند اما خبر خوب این است که برعکس خود مرگ، افکار و رفتارهای ناشی از اضطراب مرگ، قابل کنترل هستند.
به گزارش تازه نیوز، برای همه ما پیش آمده که بخواهیم مرگ را کنترل کنیم. مثلا وقتی میشنویم کسی در تصادف کشته شده، میگوییم «سرعتش زیاد بوده؟ کمربند ایمنی نبسته بوده؟ خوابآلود بوده؟ داشته با موبایلش صحبت میکرده؟» با پرسیدن این سوالها میخواهیم ببینیم اشتباه او چه بوده تا خودمان مرتکب آن اشتباه نشویم؛ در حقیقت با اشتباه نکردن میخواهیم حس کنیم نسبت به مرگ آسیبپذیر نیستیم. این احساس آسیبپذیری که در مقابل مرگ داریم باعث به وجود آمدن ترسی بزرگ در ما میشود؛ ترس از اینکه امروز، روز آخرمان باشد.
اضطراب مرگ، نوعی وسواس محسوب میشود. فرد دچار این نوع وسواس، مرتب به مرگ خود یا عزیزانش فکر میکند و نمیتواند رفتارهای وسواسگونهاش را که در راستای ایجاد مصونیت از مرگ است کنترل کند. برای رهایی از اضطراب مرگ، لازم است انسانها روندی را که در ادامه شرح داده شده طی کنند.
رو به رو شدن با ترسها
معمولا در جواب این که چگونه با اضطراب مرگ مواجه شویم گفته میشود «از زندگی لذت ببر، در لحظه زندگی کن و ریسک پذیر باش.» اولین قدم آرام کردن اضطراب، مواجه شدن با ترسهاست. گاهی اوقات ریسک کردن باعث میشود مغز نسبت به مرگ احساس امنیت کند.
منظور از ریسک کردن، انجام دادن کارهایی که واقعا خطرناکاند نیست. منظور این نیست که بپری جلوی ماشین؛ منظور انجام دادن کارهایی است که برای لذت بردن از زندگی ضروری هستند اما ممکن است مردم از روی ترس انجامشان ندهند؛ کارهایی مثل سوار هواپیما شدن، سینما رفتن، رفتن به جاهای شلوغ و غیره.
رد شدن از اضطراب مرگ
مردی بود که از تنیس بازی کردن میترسید. حتی پایش را هم در زمین تنیس نمیگذاشت؛ چون که یکی از دوستانش موقع تنیس بازی کردن دچار حمله قلبی شده بود و فوت کرده بود. این مرد فکر میکرد که تنیس بازی نکردن مساوی است با مصونیت از مرگ.
در حقیقت، او با تنیس بازی نکردن داشت به مغزش القا میکرد که تنیس کشنده است و اگر از تنیس اجتناب کند، مرگ او را تهدید نخواهد کرد. این چرخه، اضطراب مرگ را بیش از پیش میکند. این فرد برای مقابله با اضطراب مرگ باید تنیس بازی میکرد. دوست فوت شدهاش انگیزه او شد. بهترین راه گرامیداشت دوستش این بود که ورزش مورد علاقه او را بازی کند.
این فرد تنها زمانی که دوباره تنیس بازی کردن را شروع کرد احساس کرد که به زندگی برگشته است. این احساس زنده بودن، در نهایت باعث شد اضطرابش تا حد زیادی پایین بیاید. این فرد برای روحیه دادن به خودش مدام تکرار میکرد که «طول زندگی مهم نیست؛ عرض آن مهم است.»
منبع: سلامت
بیشتر بخوانید: