روایت قتل دختر اهوازی از زبان پدرش/ باند خرید و فروش دختران در اهواز! +تصاویر
اهمیت موضوع قتل غزل حیدرنوا، دختر اهوازی، شنیدن صحبتهای خانواده او را ضرورت بخشیده؛ پدر مقتول جزئیات جدیدی از این حادثه را بازگو کرد.
به گزارش تازهنیوز، حادثه قتل زنی ۱۷ ساله در اهواز به دست همسرش و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفتوگو با خانواده قاتل ابعاد تازهای از ماجرا بیان شد.
- صحبتهای مادر قاتل را اینجا بخوانید.
به نقل از فارس، با توجه به اینکه زمان زیادی از حادثه کشته شدن غزل حیدرنوا نمیگذرد، اما کاربران فضای مجازی احتمالات و دلایل مختلفی را برای این حادثه تلخ مطرح کردند که در ادامه در مصاحبه با پدر وی ابعاد تازهای از این ماجرا آشکار میشود.
بعد از این حادثه اسم مقتول از سوی برخی رسانهها به عنوان مونا مطرح شد. این درحالی است که به گفته خانواده وی و بررسی مدارک هویتی، این نام صحیح نیست و مقتول «غزل» نام دارد.
غزل با اجبار ازدواج نکرد
گفته میشود غزل به اجبار ازدواج کرده و به این دلیل بارها هم از همسرش تقاضای طلاق میکند و وقتی از مخالفت همسرش با طلاقش ناامید میشود به مرد غریبه پناه میآورد؛ آیا چنین ادعایی صحت دارد؟
هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقاً شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود. دعوای زن و شوهری بین آنها پیش میآمد و گاهی به خانه ما به حالت قهر میآمد اما در حد دو سه روز بود و بعد سر خانه و زندگیاش برمیگشت. شما میدانید این دعواها بین زن و شوهر طبیعی است و تاکنون غزل تقاضایی برای طلاق نکرده بود.
چه کسی واسطه آشتی آنها میشد؟
بزرگان خانواده و فامیل
چرا در سن کم با ازدواج دخترت موافقت کردید؟
درسته سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که میخواستیم غزل را به عقد سجاد دربیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت.
همسر غزل چگونه آدمی بود؟
به محل کارش در بازار بروید، اطرافیانش بهتر میتوانند نظر بدهند اما پسری بود که هم روزانه سرکار میرفت و هم گاه تا شب در بازار بود علاوه بر این اهل باشگاه و ورزش هم بود؛ اهل سیگار و دود و دم هم نبود.
شب ناپدیدشدن غزل و پراید ناشناس
از شبی که غزل خانه را ترک کرد بگویید و اینکه چرا قبل از اینکه از کشور خارج شود کاری نکردید؟
شبی که غزل خانه همسرش را ترک میکند از سر خیابان سوار پرایدی میشود که ظاهراً این پراید او را تا ترمینال شهرستانها واقع در سه راه خرمشهر رسانده و غزل پولی را هم پرداخت نکرده یعنی هزینه پراید از قبل پرداخت شده است. بابت این قضیه هم من و هم پدر سجاد تا دو ماه پیگیر بودیم و شکایت هم کردیم که چرا این پراید در آن ساعت شب توسط دوربینها در اتوبان و یا ۶۰متری شناسایی نشده است! چرا وسط شهر، ساعت ۱۱ شب هیچوقت این پراید شناسایی نشد مگر ما در دهات هستیم که شرایط شناسایی این پراید وجود نداشت؟ دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است.
غزل اسیر باند خرید و فروش دختران
ماجرای بازگرداند غزل از ترکیه چه بود؟
ما روز پنج شنبه از ترکیه به تهران رسیدیم اما وقتی رسیدیم حراست فرودگاه به ما گیر داد که چرا غزل پاسپورت ندارد در حالی که پلیس اینترپل برگهای جهت خروج غزل از کشور ترکیه داده بود با این حال مجبور شدیم برای بازجویی در دادگاه در تهران معطل شویم.
پس از تایید ورود قانونی غزل به ایران از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعهشب به اهواز رسیدیم. همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مامور که مورد اعتماد ما بود بدهیم و به خانه برگردیم اما من مخالفتم کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه میبرم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم.
غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران که در اهواز است را دستگیر کنند.
غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم.
همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را میگیرد و آن اتفاق میافتد و غزل کشته میشود.
- در همین ارتباط: ببینید: نمایی متفاوت از دختر کشته شده اهوازی
در مورد سفر شما و پدر سجاد به ترکیه بگویید؟
از ابتدا تا انتهای شکایت به پلیس بینالملل را پدر سجاد انجام داد و وی قضیه فرار غزل به ترکیه را پیگیری میکرد تا اینکه زمانی که قرار بود به ترکیه برویم پدر سجاد گفت شما به عنوان پدر دختر باید همراه من بیایی چرا که ممکن است غزل را به من ندهند به همین دلیل در سفر به ترکیه وی را همراهی کردم و برای اینکه به مشکلی برخورد نکنیم مترجمی اهل ارومیه را با خودمان به ترکیه بردیم؛ ابتدا به آنکارا رفتیم و برخی از کارهای قانونی مثل ترجمه شناسنامهها و … را در سفارتخانه انجام دادیم. بعد از طریق پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم، پلیس آدرس کمپینهایی که سوریها در آن سکونت داشتند به نام کمپین مرسین و تارسوس را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ مرسین دستگیر کرد؛ البته حدود یک هفته در کمپها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل میگشتیم.
دخترم را بغل کردم و بوسیدم
از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگوید غزل به شما چه گفت؟
من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم؛ سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد، غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد. جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آنها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند! او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است.
دخترت این افراد را میشناخت؟
اینها قاچاقچی هستند و فقط پول را میشناسند و عبد جمونگ (مرد سوری) به آنها پول پرداخت کرده بود.
عبد جمونگ از ترس دولت ترکیه دخترم را عقد کرد
اگر عبد جمونگ واقعاً غزل را دوست داشت باید با این قاچاقچیها بابت سوءاستفادهای که از دختر شما کردند برخورد میکرد!
{با آهی که از نهادش بیرون آمد} خواهر من مگر این افراد به این چیزها اهمیت میدهند؟ عبد جمونگ هم از ترس دولت ترکیه و برای اینکه کسی به او گیر ندهد دخترم را عقد میکند و برایش عروسی میگیرد.
گفته میشود عبدجمونگ از شما اخادی کرده است؟
قبل از اینکه ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شد ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی میکرد، به سجاد میگفت یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند! یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد؟ من بهش گفتم این کار را بکند!
پرداخت پول به عبد جمونگ
این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود، دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما برمیگردانم، ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یک بار ۱۵۰میلیون تومان و بار دیگر ۱۶میلیون تومان برای وی واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند. وقتی هم به او گفتیم این دختر متاهل است و بچه دارد چرا زندگیاش را خراب کردی میگفت غزل من را دوست دارد اگر دوست نداشت این همه راه تا ترکیه نمیآمد.
عبد جمونگ را در ترکیه دیدید؟
خیر اما میدانیم که بازداشت شده است خواهش میکنم شما هم پیگیر مجازات عبد جمونگ در ترکیه باشید.
حال مادر غزل چطور است؟
بعد از این حادثه مادرش از شدت ناراحتی هیچ حرفی نزده و مریض است.
آیا احتمال دارد رضایت بدهید و از خون غزل بگذرید؟
من رضایت نمیدهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم.
* هدف از مصاحبه با خانواده قاتل و مقتول روشن شدن برخی از زوایای تاریک این جریان و پایان دادن به برخی شایعات و گمانهها پیرامون این حادثه تلخ است.
بیشتر در اینباره بخوانید:
بنظرم دختر شما خیلی مقصر بود،شوهر داشت باز با مردای دیگه هم بود،خب هر مزدی عصبانی میشد
لعنت بر مرد سوری. و آن قاچاقچیان دختران.شاید این دختر افسردگی داشته که خانه را ترک کرده
تورو حضرت عباس از وزارت خارجه بخاین این آدم سوری رو بیارن داخل ایران یا قصاص کنن این آدم مرتدد هستش #عبد جومونگ اعدام شود