منتظر پیامبر یا کتاب جدید برای از بین بردن رسوم غلط نمانیم؛ باید کاری کرد
فاطمه کریمخان، روزنامهنگار، یادداشتی درباره قتل فجیع اخیر در اهواز نوشت.
به گزارش تازه نیوز، فاطمه کریمخان در انصاف نیوز نوشت: نه، فرار نکن، به قول کاوه گلستان، من میخواهم تصویری به تو نشان بدهم که امنیت تو را خدشهدار کند، و این تصویر مردی است که ایستاده است وسط گذر، یک دستش مشتی موی سیاه سر از گردن بریده شدهی دختر نوجوانی را در دست دارد، و دست دیگرش دشنه است، ایستاده است وسط گذر، سند غیرتش را به مردم نشان میدهد.
تصویر آشناست؟ بله، در فیلمهای گلادیاتوری و بازیهای کامپوتری از این تصاویر زیاد دیده میشود، مرد پیروزی سر بریده شدهای را در دست دارد، آنجا البته خون آبیست، و سر مجسمه است، اینجا وسط گذر در اهواز جانمان است، سر واقعیست، و خون سرخ است.
نوجوانی که به قتل رسیده، « مونا حیدری» هنوز به سن قانونی رای دادن، گرفتن گواهینامه رانندگی، و افتتاح حساب بانکی نرسیده بود، اما از نظر کسانی که این تراژدی را رقم زدند آن قدر بزرگ شده بود که به عقد « پسر عمو» در بیاوردندش، و وقتی فرار کرد و برش گرداندند، از نظر شوهر و برادر شوهرش آن قدر بزرگ شده بود که بمیرد تا سر بریدهاش سند «افتخار» و نشانهی «غیرت» مردان خانواده باشد.
قاتل و برادرش بعد از این که یکی روی پای دختر نشسته و دیگری سرش را بریده، سر و تن را در جایی دور از هم رها کرده و فراری شدند، جایی دوری نرفتهاند البته، هر دو بازداشت شدند و دادستانی اهواز می گوید «برخورد می کنیم»، از بعد از انتشار فیلم «هل من مبارز» کردن قاتل در خیابان، حرفها در مورد این که چرا این قتل رخ داده و برخورد با آن چطور خواهد بود بالا گرفته است، خیلیها میگویند «این سنت عشیره است» و «کسی نمیتواند از قانون عشیره بالاتر باشد»، سنت عشیره است که نوجوانی را به زور به زنی پسر عمو بدهند و اگر گفت نمیخواهم، بکشندش چون حق ندارد نخواهد! میگویند «قانون هم کاری نمیتواند بکند»، با اشاره به این که در صورت رضایت «ولی دم» به هر حال قاتل مجازاتی بیش از مجازات بابت جنبهی عمومی جرم دریافت نخواهد کرد میگویند حتی اگر بخواهند برخوردی بکنند و از تبعات نترسند، باز هم سه تا ده سال حبس نصیب قاتل میشود، دیگرانی هم هستند که با استناد به این که قاتل با چاقو در گذر ایستاده حرف از بغی و افساد فی الارض و سلب امنیت جامعه میزنند و درخواست اشد مجازات و اعدام دارند، اینکه علاوه بر قتل چه عنوان مجرمانهای به قاتل و همدستش نسبت داده شود و چطور مجازات شوند، تصمیمیست که قاضی و دادستان خواهند گرفت. اما اینکه ما، تماشاچیان این وحشت، چطور در مورد این قتل و ابعادش قضاوت کنیم نه در اختیار دستگاه قضایی و سیستم فرهنگی که اصرار دارد در برابر «زن کشی» و «کودک همسری» اقدام موثری انجام ندهد و در برابر «قانون عشیره» دست پایین را بگیرد و سکوت کند، بلکه صرفا در اختیار خود ماست.
به دست گرفتن سری که خون از آن جاریست، هر چند واقعیت لخت و شرمآور بخشی از جامعهی ماست، نشانی هم از اسطوره در خود دارد، مدوسا، دوشیزهی زیبایی که میخواست خورشید را ببیند نفرین شد تا به هر کس که نگاه میکند او را سنگ کند، و پرسئوس، سر زن جوان را برید تا از آن به عنوان سلاح در جنگهایش علیه دیگران استفاده کند. دختر نوجوانی در پی یک ازدواج اجباری فرار کرده و شوهر و برادر شوهرش برش گرداندهاند تا با کشتنش و نشان دادن سرش به همگان از خودشان در جنگی که بر سر غیرتشان در جریان است دفاع کنند و نظرهای بد را، کسانی که میگویند غیرت نداشتید که زنی از خانهتان فرار کرده است و چشم دیگری به او افتاده است را، کور کنند.
نوجوانی کشته شده تا مردانی از حیثیت خود در برابر «حرف دیگران» دفاع کنند، خونی به زمین ریخته شده است تا مردان خانواده اثبات کنند که به اندازهی دیگران «مرد» هستند و این مرد بودن را تنها با سلطه بر زنان خانواده، با مجبور کردن یک دختر نوجوان به ازدواجی عشیرهای، با برگرداندن و زندانی کردن و کشتنش ثابت میکنند؛ زن سلاح و ابزار مبارزه است برای مردانی که میخواهند بگویند «کمتر از مردان»، « کمتر از مردان دیگر» نیستند و ما چی؟ ما تماشاگران بی سلاح این مبارزه چی؟ ما باید از دیدن سر بریده شدهی نوجوانی در دست مردی که خودش هم قربانی رسم و جامعهپذیری غلط است سنگ شویم و لالمانی بگیریم، و مردانگی مردی که با بریدن سر یک دختر نوجوان به همه میگوید ببینید که «من کم نیستم» را بپذیریم، و بگوییم «بله، فرهنگ عشیره از قانون بالاتر است» و « کاری نمیتوان کرد».
مسلما تا وقتی منتظریم که پیامبری و کتاب جدیدی از راه برسد که رسم غلط را بر اندازد هیچ کاری نمیشود کرد، تا وقتی الگوی «مردانگی سمی» ترویج میشود، زن جزو املاک مرد تبلیغ میشود، ازدواج کودکان توجیه و تقدیس میشود، و هر تلاشی برای اصلاحات فرهنگی به «نفوذ» و پروژههای خارجی علیه امنیت ملی تعبیر میشود و کنشگران مدنی در حاشیه قرار میگیرند تا مروجان خشونت و اعدامخواهان بدون مزاحمت در همه جا از رسانههای رسمی گرفته تا شبکههای اجتماعی جولان بدهند و موج درست کنند و به آتش خشم کور بدمند، هیچ کاری نمیتوان کرد.
دختر نوجوانی به قتل رسیده است، این نه اولین زنکشی و دخترکشی در این سرزمین است نه آخرین آن خواهد بود، فرقی نمیکند قاتل پدری باشد که چون دخترش با مردی فرار کرده سر او را با داس بریده یا نوجوانی باشد که از ازدواج اجباری و عشیرهای فرار کرده و توسط شوهر و برادر شوهرش سر بریده شده است، شمال و جنوب و شرق و غرب این کشور در این باور که «زنان» مایملک مردان خانواده هستند و قتل راه ترمیم «مردانگی» کسانی است که دختری از زیر دستشان فرار کرده، فرو رفته است و شما چه نگران زنکشی باشید، چه نگران امنیت روانی جامعه باشید، چه نگران بهرهبرداری خارجی از حوادث انتظامی در کشور باشید، چه نگران مسئولیت جمعی و نهی از منکر و پل صراط باشید، چه نگران تصویر خون پاک آریایی باشید، چه فقط و فقط نگران این باشید که کسی آرامشتان را مخدوش نکند، باید کاری کنید.
غیرت اگر تعریفی داشته باشد، آن تعریف «محافظت کردن» است، ما که روی کشورمان، فرهنگمان، خانوادهمان غیرت داریم، یعنی اجازه نمیدهیم کسی نابودش کند، و این به آن معنی نیست که برای نابود نشدنش، خودمان به دست خودمان از بین میبریمش.