ناگفتههای مرگ نیکا شاکرمی؛ از حضور در اعتراضات بلوار کشاورز تا سقوط در حیاط!
مرگ نیکا شاکرمی دختر ۱۶سالهای که در اعتراضات اخیر تهران هم حضور داشته، ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است. وحید اشتری که در این سالها با افشاگریهای جنجالی به چهرهای رسانهای بدل شده، در رشتهتوئیتی مفصل به درگذشت پرابهام نیکا شاکرمی پرداخته است.
به گزارش تازهنیوز، مرگ نیکا شاکرمی و ابهامات ناشی از فقدان اطلاعات کافی پیرامون آن، دستاویزی برای رسانههای فارسیزبان خارجی شده تا از آب گلآلود اعتراضات اخیر کشور ماهی بگیرند.
وحید اشتری از فعالان رسانهای منسوب به جنبش عدالتخواه، مشاهدات و تحقیقات میدانیاش درباره حادثه فوت نیکا شاکرمی را در قالب رشتهتوئیتی منتشر کرده که در ادامه میخوانید.
من چون پیش از این مطالب انتقادی زیادی در مورد مهسا امینی و برخوردهایی که با سپیده رشنو شد نوشتم، وظیفه خودم دانستم چند خطی هم در مورد تحقیقاتم درباره نیکا شاکرمی بنویسم. حالا هرچقدر به زمین و زمان فحش و توهین نثار کنید فرقی نمیکند ولی ماجرای آخری هیچ ربطی به بقیه ندارد. من دارم در ایران زندگی میکنم. بی اعتمادی عجیب به دستگاهها و رسانهها بهخاطر سوابق لاپوشانیهای رایج در کشور را با پوست و گوشتم لمس میکنم. از ابتدا هم که خواستم چند خطی بنویسم برخی واکنشها و توهینها را حدس میزدم. ولی اگر به چیزی برسم اینها برایم ذرهای اهمیت ندارد. بگذریم.
درباره مرگ نیکا شاکرمی دختر ۱۶ ساله:
من تقریبا وقت گذاشتم و همه مطالب در مورد نیکا شاکرمی را خواندم. تقریبا هیچ چیزی نیست که نخوانده باشم یا ندیده باشم. بهخاطر دغدغه خودم رفتم آدرس دقیق در محله امیراکرم را هم پیدا کردم. با اهالی ساختمان و برخی همسایهها هم صحبت کردم. قصه این طفل معصوم هیچ ربطی به اعتراضات ندارد. البته اینکه نیکا مثل خیلی از هم سالانش در اعتراضات هم شرکت کرده قطعی است. همسایههایی که با کلانتری محل کیفش را اولین بار باز کردهاند میگویند در کیفش یک عینک شنا و یک حوله خیس بوده است. عینک شنا را معمولا برای جلوگیری از خوردن ساچمه به چشم و حوله را برای گاز اشک آور میبرند.
ولی من با صحبت اهل محل خیلی زود فهمیدم قصههایی که این چندوقت در مورد بازداشت چندروزه و شکنجه و تعقیب و گریز و چیزهای دیگر نوشته شد مشخصا ساخته ذهن خبرنگاران رسانههای فارسی زبان خارج از کشور است. هم همسایهها و هم کسبه محل پیدا شدن جنازه را متعلق به ۳۰ شهریور میدانند. یعنی نیکا غروب ۲۹ شهریور در اعتراضات بلوار کشاورز بوده و شب به این ساختمان نیمهکاره در لبافینژاد که فقط چند پلاک با منزل خالهاش فاصله دارد آمده است. نزدیک صبح چند ساعتی روی پشت بام بوده و تعداد زیادی سیگار کشیده است که فیلترهایش باقی است.
در این چند ساعت شروع میکند به پاک کردن اکانتها در شبکههای اجتماعی و احتمالا خاطرات و عکسها و کانتکتها و چیزهای دیگر. بعد همسایهها نزدیک صبح صدای افتادن یک جسم سنگین در حیاطخلوت را میشنوند. ساعتهای متفاوتی را ذکر میکنند که خیلی دقیق نیست. بین ۴ تا ۵ونیم صبح. همسایه طبقه زیر همکف که اولین نفر جنازه را دیده میگوید بهخاطر بالاتر بودن باغچه از داخل خانه پشت باغچه را نمیتواند ببیند. حدود ساعت ۱ ظهر که برای گربههای حیاط غذا میآورد متوجه جنازه میشود و به سایر همسایهها و پلیس فورا زنگ میزند. اهالی محل و کسبهها هم آمدن پلیس و بردن جنازه را متعلق به ظهر ۳۰ شهریور میدانند. اینکه رسانههای فارسی زبان خارج از کشور گفتند نیکا ۲۹ یا ۳۰ شهریور دستگیر شده و ده روز بازداشت بوده و آنجا شکنجه شده و الباقی داستان رسما با توجه به شهادت اهل محل یک قصه تخیلی مینماید.
برخی ساعتها و تاریخ وقایع و جزئیاتی که برخی خبرگزاریهای داخلی منتشر کردهاند بعضا اختلافاتی با چیزهایی که اهل محل میگویند دارد. من در این روایت فقط جزئیات ساعتها و رخدادهایی را مینویسم که مستقیما از همسایهای که جنازه را دیده یا به پلیس زنگ زده یا… شنیدم. فیلمی که از ورود نیکا به ساختمان منتشر شد هم برای دقایق اولیه بامداد ۳۰ شهریور است. نیکا در حال تعقیب و گریز نیست و دنبال آدرس جایی میگردد که تا حالا به آنجا نرفته است. اول از کوچه عبور میکند بعد در تلفن میگویند برگرد. به درب خانه هم که میرسد درب را برایش باز گذاشتهاند.
- در همین ارتباط: آخرین ویدئو از نیکا شاکرمی قبل از کشف جسدش!
من با پرسوجو از همسایهها تقریبا مطمئن شدم که زنده از بالا خودش پریده است. اولا کسی را که زنده باشد و به زور از بالا بیندازند حتما داد و هوار میکند و هنگام سقوط جیغ میکشد ولی در خودکشی یا اشکالی شبیه به این که طرف با قصد خودش میپرد متفاوت است. داخل پرانتز [تف به این وضعیت که برای یک رشتو و تک تک ارسال شدن توییتها باید ساعتها وقت بگذاریم حتی یک اسکرینشات و تصویر و فیلم و عکس از محل حادثه نمیشود ضمیمه کرد…] فیلم و عکس و اسکرینشاتها باشد طلبتان.
نکته بعد اینکه در تصاویر حیاطخلوت مشخص است جای جنازه با نقطهای که به زمین خورده چند وجب فاصله دارد. یعنی طفل معصوم زنده بوده و داشته جان میداده. همسایهها مطمئن بودند با پیشانی زمین خورده و جمجمهاش کامل له شده ولی جنازهاش روی زمین برگشته است. روی تصویر جنازه در حیاطخلوت دقت کردم. بند کتانیهایی که پایش بود را دور پاش پیچیده بود ولی این کتانیها در حال تقلا از پایش درآمده بود.
احتمالا برای آن چندلحظهای است که طفل معصوم داشته روی زمین دست و پا میزده است. همسایهها میگویند لهشدگی جمجمه و شکستگی ساق مشهود بود.
صفحه اینستاگرام خانم آتش شاکرمی خاله نیکا را پیدا کردم. پستها و هایلایتهای قدیمیاش را خواندم (اسکرینشاتها را باز نمیتوانم ضمیمه کنم) خیلی روشن بارها نوشته که نیکا زیاد با وی دعوا داشته و احتمالا قهر کردن و بیخبریشان از همدیگر سابقه داشته است. این طفل معصوم مشکلات عاطفی و روحی زیادی داشته است. مادر نیکا ازدواج مجدد داشته و الان در زندگی دیگری است. با پدرش هم مشکلات زیادی داشتهاند. پدرش سالها پیش فوت کرده است. بهخاطر همین نیکا در تهران با خالهاش زندگی میکرده و در یک کافیشاپ کار میکرده است. چندتا فیلم هست که مجریان شبکههای فارسی زبان میگویند با پدر نیکا صحبت کردهاند. درحالیکه سالهاست این بنده خدا مرحوم شده است. برای سر و شکل دادن به این قصه دروغهای عجیب و غریبی گفته شده که حال و حوصله ذکر تک تک را ندارم. با این سرعت افتضاح نت هم هیچ چیز نمیشود ضمیمه کرد.
همسایههایی که با کلانتری کوله را باز کردند میگویند شناسنامه و سایر مدارک هویتی وجود نداشته است. ماموران پلیس چون قفل گوشی که بالا کنار کوله مانده بود را نمیتوانند باز کنند سعی میکنند گوشی را از حالت پرواز در بیاورند که حداقل کسی تماس بگیرد و خبر از دخترک بگیرد که نمیشود. یکی دو تا از همسایهها با تردید گفتند گوشی نیکا سامسونگ بود. من سرچ کردم ظاهرا سری اس سامسونگ را بدون داشتن رمز حتی از حالت پرواز نمیشود درآورد. احتمالا روایتشان از این ماجرا غلط نباشد. ولی خیلی محکم اظهارات خاله نیکا که گفته بود شناسنامه با وی بوده را رد کردند.
جنازه این دختر نوجوان در پزشکی قانونی قریب یک هفته بدون احراز هویت باقی میماند. خانواده روز ۷ یا ۸ مهر به پزشکی قانونی مراجعه میکنند و خیلی زود با مشخصات تطبیق داده میشود و جنازه را تحویلشان میدهند. اینها با تاریخ دقیق همانموقع در اینستاگرام خالهاش نوشته شده و الان هست. آدرس پزشکی قانونی استان تهران در جاده قدیم قم واقع در کهریزک پانصدمتر بعد از درب شرقی بهشت زهرا میباشد.
همه افراد برای شناسایی جنازه مفقودین میروند آنجا. ولی در گزارشهای بیبیسی و اینترنشنال تعمدا فقط اسم کهریزک را به جای پزشکی قانونی می آورند و میپرسند سوال اینست «چرا نیکا در حوالی بلوار کشاورز مفقود شده و در کهریزک به خانوادهاش تحویل داده شده است؟» مخاطب بیاطلاع هم به محض شنیدن اسم کهریزک یاد سایر جنایات رخ داده و رسیدگی نشده میافتد. این عقلکلها میدانند هرکسی در تهران مفقود شود آنجا باید دنبالش گشت و این کارشان تعمدی است.
من با بررسیهایی که کردم حس کردم کنشهای خاله نیکا خیلی عجیب است. اول فکر کردم شاید بهخاطر تحت فشار بودن از طرف خانواده بهخاطر داشتن مسئولیت در اتفاق رخ داده و مشکلاتی که مدتها برای این نوجوان وجود داشته سعی میکند موضوع را سیاسی کند و یک واکنش عاطفی برای رفع اتهام از خود است. بعدتر بدبینتر شدم و حس کردم شاید مثل برخی موارد دیگر که ما در ایران شاهدش هستیم از یک اتفاق رخداده یا حتی ظلم صورتگرفته درحال دوختن کلاهی برای خود یا مهاجرت یا گرفتن پناهندگی است. مثلا در توییتر آگهی اعلام مفقودی زیاد میبینم که خانوادهها درخواست شناسایی و ریتوییت دارند. ولی نمیفهمم چرا به جای درخواست از مردم یا ساکنین بلوار کشاورز یا درخواست از رسانهها برای شناسایی دختر نوجوان گمشده در اولین آگهی اعلام مفقودی که در توییتر منتشر کرده باید خبر مفقودی را به زبان انگلیسی برای مخاطب خارجی بنویسد و شماره تماس بدهد که تماس بگیرند.
خانواده پدر مرحومش با خانواده مادرش بر سر اینکه در آرامستان آنها دفن شود یا در آرامستان اینها اختلاف داشتهاند. نهایتا نیکا در روستای پدری در کنار پدرش و سایر اقوامشان دفن میشود. خالهاش همانموقع در مورد این داستانسراییها در مورد دفن در یک روستای دورافتاده استوری زده است. اینکه نیکا آن شب به دعوت چه کسی به آن ساختمان آمده و با کی قرار داشته و چه کسی در را باز گذاشته و تلفنی راهنماییاش میکند و چه اتفاقی در آن یکی دو ساعت افتاده را نتوانستم در بیاورم چون همه ۸ نفر ساکن ساختمان در بازداشتاند. ولی یک نکته قابل تامل را در پرسوجوها فهمیدم. امروز از دختر یکی از همسایهها که نیکا در حیاطشان افتاده بود یک روایت عجیب شنیدم. این خانواده روز ۲۹ شهریور دو ساعت قبل از آمدن نیکا به ساختمان بغلی، برای شبنشینی رفتهاند بیرون. حین سوالات دختر همسایه یادش آمد که ساعت ۹ و ۱۰ شب وقتی داشتند از خانه بیرون میرفتند یک جوان از ساختمان با یک کیسه زباله خارج شده و داشته با تلفن صحبت میکرده و به آنطرف پشت خط با عباراتی اینچنین نصیحت میکرده است:«نکن این کارها را میگیرنت، نرو تو این شلوغیها و…» باتوجه به اینکه نیکا آنروز در بلوار کشاورز بوده میشود این تماس قابل تامل است. اگر روایت این دختر صحت داشته باشد میشود حدس زد احتمالا این پسر با نیکا در تماس بوده و آدرس را داده و در را برایش باز گذاشته است. نمیدانم این فرد بین ۸ تا بازداشتی است یا نه ولی اینها چهره آن پسر را اصلا یادشان نبود ولی اگر دوریین را چک کنند فکر میکنم خودش کلید ماجراست.
الغرض حرف خیلی زیاد است. نمیدانم موضوع فوت این دختر نوجوان عاشقانه است عاطفی است یا خانوادگی است. حتی مطمئن نیستم در آن ساختمان چه اتفاقی رخ داده و ماجرا خودکشی است یا قتل یا هرچیز دیگر. ولی از چیزی که مطمئنم داستانی که در فجازی ساخته شده هیچ نسبتی با مرگ تلخ این دختر ندارد.
راستی موضوع تجاوز یا تعرض البته نیاز به آزمایش پزشکی دارد. ولی من چون یک سناریوی دیگر را حدس میزدم سعی کردم با یک مرد میانسال همسایه که از ساعت ۱۳ بهعنوان اولین نفر با تماس خودش را به آنجا رسانده و تا ساعت ۲۰ که آمبولانس پزشکی قانونی آمده بالای سر نیکا بوده حرف بزنم. میخواستم در مورد احتمال تجاوز یا تعرض بپرسم. بهخاطر اینکه شنیدم حدود ۷ ساعت بالاسر نیکا بوده و به تیمهای مختلف و کارشناسانی که آمدهاند و رفتهاند کمک کرده است و بدن عریان نیکا را در تمام بررسیهای در صحنه دیده است. در مورد علائم ظاهری تعرض یا تجاوز مثل پاره شدن یا کشیدن جایی از لباسها یا باقیماندن جای چنگ و خراشیدگی و درگیری روی بدن نیکا خیلی محکم گفت مطلقا هیچ چیزی وجود نداشت. شکل داخل شدن نیکا به ساختمان هم مدلی نیست که از تهش تجاوز دربیاید. البته این حرفها سند نیست و نمیشود به بررسی ظاهری اعتماد کرد. ولی چون موضوع تعرض فعلا سند ندارد دامن نزنید و با قلب خانواده داغدار بازی نکنید بهتر است. اینهم از کثافتکاری رسانههای فارسیزبان برای احساسیتر کردن ماجراست. اینها دنبال پروژه خودشاناند دلشان برای هیچکس نمیسوزد.
ویدئوی مادر نیکا را دیدم. گفت همه بدن و دست و پای دخترم سالم بود فقط دندانها و گونهاش خرد شده و جمجمهاش از پشت یک چاله شده بود. حق دارد که در آن شرایط روحی خیلی دقت نکرده باشد. قلم پای راست نیکا بعد از سقوط خرد شده و در تصاویر مشخص است که یک پایش از آن یکی کوچکتر است.
خاله نیکا تا حالا برای سیاسی کردن قصه با یک نقل مبهم میگفت «در حین جستوجو برای پیدا کردن نیکا چندباری به شکل غیررسمی کسانی با خانواده تماس گرفتهاند و خود را از اطلاعات سپاه معرفی کردهاند و به خانواده گفتهاند نیکا دستگیر شده و بعد از بازجویی، تحویل زندان اوین شده است.» ولی حالا آن نقل مبهم که خبر از بازداشت چند روزه و کشتن نیکا در بازجویی یا شکنجه در بازداشت میداد جایش را به ویدئوی مادر این طفل معصوم داده که کل آن روایت را زیر سوال برده و میگوید همانروز که وی مفقود شده نیکا را کشتهاند و ده روز جنازه را مخفی کردهاند. البته این روایت جدید هم مخدوش است. یعنی مادر نیکا که به نظرم در شرایط روحی مناسبی نیست و خیلی به واقعه تسلط ندارد حتی تاریخ حضور فرزندش در راهپیمایی را هم نمیداند. نیکا شب ۲۹ام در راهپیمایی شرکت کرده و گواهی فوتاش و اتفاق تلخی که برایش رخ داده برای صبح روز ۳۰ام است. خاله نیکا قبلا که تنها راوی این قصه بود خودش در اینستاگرام چیزی شبیه این روایتی که امروز در این ویدئو مادر آن طفل معصوم به روز کرد و ارائه داد را زیر سوال برده بود و تکذیب کرده بود.
حالا من میخواهم همین روایت بهروزشده را بپذیرم. فکر کنید همان روز وسط تجمع یک نفر را گرفتهاند و زدهاند کشتهاند. دلیل اینکه دخترک را بردارند با خودشان ببرند تا ده روز دیگر که خانواده به پزشکی قانونی مراجعه کرد تحویل بدهند چیست؟ یعنی چه کارکردی دارد؟ خب اینهمه آدم وسط خیابان افتاده که کسی گردن نمیگیرد… دلیل بردن این یک نفر به پزشکی قانونی و مخفی کردنش و تحویل ندادنش تا ده روز چه بوده است؟ مثلا منتظر بودند زنده شود؟ یا نه… اینها که جنازه را حمل میکنند که ۱۰ روز بعد ببرند و صحنهسازی کنند چرا همانروز که کشته شده نبردهاند در یکی از خیابانهای شلوغ بیندازند وسط خیابان که خودشان را تبرئه کنند؟ منطق اینکه جنازه را کول کنند و نبرند وسط شلوغی و بردارند ببرند بالای یک ساختمان چند طبقه آنهم در یک خیابان فرعی بیربط به شلوغیها و با این رمان تخیلی خودکشی از پشت بام بیندازند پایین و احتمالا از راه پله فرار کنند چیست؟ اصلا این قصه با عقل جور در میآید؟
این مطالب را هم ببینید: