«ارزشتان» معادل یک «شاسی بلند رانتی» بود؟ / تفاوت «کسی» بودن یا «خسی» بودن
اگر نماینده مجلس جراح یا معلم یا تاجر مشهور شهر یا کارمند و کارگر کم درآمد ولی منتخب انجمنها و عضو سندیکاهای محلی و برآمده انتخابات رقابتی باشد، امکان ندارد زیر بار پیشنهادهایی از این گونه برود چون اعتباری فراتر دارد.
به گزارش تازهنیوز، نمایندۀ نجفآباد در مجلس شورای اسلامی نیز تصریح کرده است: «اصل خبر واگذاری خودروبه نمایندگان صحت دارد. ماشینهایی که این نمایندگان گرفتهاند رانت بوده و ۵۷ نفر علاوه بر دنا پلاس، خودروهای شاسیبلند گرفتهاند.» به گفتۀ آقای ابوالفضل ابوترابی عضو کمیسیون امور داخلی و شوراهای مجلس، انکار و تکذیب و رد این قضیه از جانب هیأت رییسه درست نیست چرا که این رانتی بوده که به نمایندگان داده شده است.
بدین ترتیب علیرضا بیگی نماینده تبریز و حضرتپور نماینده ارومیه دیگر در این افشاگری ستودنی تنها نیستند و حالا دیگر در این که خارج از نوبت و نه به قیمت بازار تعدادی از نمایندگان مجلس انقلابی از شرکتهای زیر مجموعه دولت مردمی خودرو گرفتهاند تردیدی وجود ندارد و روسیاهی به پیشانی آنهایی نشسته که قضیه را دروغ دانستهاند وبدتر از همه روزنامۀ شهرداریِ زاکانی که کاسه داغتر از آش شد و فاشگویان را به دروغ گویی متهم کرد.
به نقل از عصر ایران، چون دربارۀ رسوایی شاسیبلند که مدعیانی در دولت و مجلس را با هم فروبرده و هر چه دست و پا بزنند، گند آن بیشتر درمیآید (و میوهاش را در انتخابات اسفند خواهند دید و چید و چشید) پیشتر نوشتهام، در این یادداشت به نکتۀ دیگری میپردازم: قریب ۱۰ سال پیش در دفتر عصر ایران نشستهایی به قصد دانشافزایی همکاران برگزار میشد و چهرههای شاخصی دعوت میشدند و البته آنچه میگفتیم و میشنفتیم رسانهای و حتی ضبط نمیشد و سیاسی هم نبود و بیشتر فکری و بهرهگیری از تجارب آنها بود. افرادی چون دکتر محمود سریعالقلم، محمد رضا شعبانعلی، سعید منصور افشار و عباس عبدی در این زمره بودند و شخصا از هر یک نکتهای آموختم از جمله از دکتر سریعالقلم که وقتی از او خواستم توصیهای کند بیدرنگ گفت: «بکوشید هرگز عصبانی نشوید و اگر شدید در عصبانیت تصمیم نگیرید و اگر گرفتید جبران و اصلاح یا عذرخواهی کنید».
بیشتر بخوانید:
- از دناپلاس ۱۳۹۹ تا دیگنیتی و فیدلیتی ۱۴۰۲؛ رانت خودرو در مجلس انقلابی!
- واگذاری خودرو خارج از نوبت، به نهاد ریاست جمهوری رسید!
- نماینده چابهار: مجلس انقلابی به این نتیجه رسیده که کابینه توان لازم برای عبور از ابرچالشها را ندارد
عباس عبدی هم دربارۀ اختلاس و رانت خواری در میان پارهای مدیران ( و امروز قابل تسری به برخی مجلس نشینان) سخنی گفت. این که اگر روی میز مثلا ۲۰ میلیون تومان پول باشد و همه شما بیرون بروید و دوربین هم نباشد من این پول را برنمیدارم. نه به خاطر این که خیلی آدم مهذبی هستم بلکه یک دلیل ساده دیگر دارد و آن هم این که قیمت خودم را بیش از ۲۰ میلیون میدانم. با این منطق میتوان گفت اگر در مجلس اول نمایندگان ماشین خارج از نوبت نگرفتند یا اگر در مجلس ششم وقتی ماشین متعارف با محاسبه وجه دادند آنها که نیاز داشتند و گرفتند انکار نکردند به خاطر آن بودند که بیرون از مجالس هم اعتبار و برندی داشتند. از همه قابل تامل تر نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی که غالبا طی تابستان و پاییز ۵۸ به تصریح مرحوم آیتالله منتظری رییس مجلس خبرگان قانون اساسی در خانه بستگان زندگی میکردند. آخر مگر میشد به آیتالله صدوقی یا دستغیب ماشین داد؟!
علی دهباشی مدیر و سردبیر فصلنامه بخارا که یک تنه خدمات فرهنگی و ادبی ارایه میدهد جایی گفته بود که به هیچ یک از نویسندگان فاضل بخارا حقالتحریر نمیپردازد چون مبالغ حقالتحریر معمول هیج تناسبی با جایگاه استادان و نویسندگان ندارد و مرتبت آنان بسی فراتر است. حالا به اصل مطلب میرسم. اگر نماینده مجلس جراح یا معلم یا تاجر مشهور شهر یا کارمند و کارگر کم درآمد ولی منتخب انجمنها و عضو سندیکاهای محلی باشد امکان ندارد زیر بار پیشنهادهایی از این گونه برود چون اعتباری فراتر دارد. چرا که قیمت خود را بالاتر میداند. نمایندهای که زیر بار این خفت رفته نه پایگاه اجتماعی دارد نه اعتباری زیرا هدف از خانه و اتومبیل مجلل این است که مردم نگاه احترامآمیزی به فرد داشته باشند و گرنه اگر قرار باشد من ماشین گرانقیمت بنشینم ولی در نگاه دیگران نه تنها عزیزتر نشوم که خفیف شوم چه ارزشی دارد؟
شاید گفته شود اگر نخواهد در شهر و زادگاه خود بماند و مثلا بر آن باشد که راهی کانادا شود این گزاره صادق نیست ولی در این فقره هم باز نباید تردید کرد قیمت وجودی نمایندهای که ماشین گران قیمتِ سهم دیگران را میگیرد ( خارج از سهمیه و نه مثل دیگران) از آن ماشین کمتر است و مشکل در بی پرنسیبی است.
مدرس پارسا بود و نمیگرفت. مصدق دارا بود و نمیگرفت. اما پرهیز دیگران الزاما از سر پارسایی و دارایی نیست. به خاطر این است که شأن و قیمتی فراتر برای خود قایلاند. درست است که نظارت استصوابی امکان انتخاب نمایندگان گرانقیمت و نه ارزان را از مردم گرفته اما با همین نظارت استصوابی نمایندگانی هنوز هستند که قیمت دارند و گراناند. با این حساب هر که علیه واگذاری خودروهای رانتی موضع بگیرد از ماشین های گرانقیمت، گرانقیمتتر است. راز را باید در قیمت جُست. نماینده اگر ارزان نباشد خارج از نوبت ماشین گران نمیگیرد چون سهم و حق ثبتنامکنندگان است و ولو قصد واگذار کننده جلب نظر نباشد اما در نگاه نماینده به صنعت خودرو و پی گیری حقوق مصرف کننده اثر میگذارد.
از احمد شاملو جدای شعر و نثر صدایی ماندگار هم به یادگار مانده است و ناشر میگوید در یکی از روزهای ضبط وقتی اشعار خود را میخواند یکی از آنها را نخواند که اتفاقا شعری بسیار مشهور و ضربالمثل شده هم هست و جای تعحب داشت. پرسیدم چرا این شعر مشهور را نخواندید: سخنها میتوانم گفت / غم نان اگر بگذارد… پاسخ داد: چون شعر را باید با حس صادقانه خواند. من این شعر را روزی سرودم که غم نان داشتم اما امروز دیگر غم نان ندارم! نماینده ای که در انتخاباتی عیر رقابتی با آرای حداقلی به مجلس راه یافته و از دریافت خودرو به قیمت دولتی خارج از نوبت و احیانا فروش آن به قیمت آزاد ذوق می کند چگونه می توان انتظار داشت پی گیر حقوق مصرف کننده باشد؟ همین که ریشی نتراشد، یقه را تا بالا ببندد و چهار تا فحش به برجام و ظریف بدهد برای اثبات انقلابی گری کفایت میکند. بامزه تر این که بعضی هاشان متولد سال انقلاب یا بعد انقلاب هم هستند.
این خاطره هم برای این که معلوم شود اگر وزیر و وکیل بیرون از دولت و مجلس کسی باشد تن به خفت نمی دهد گویاست. بعد از استیضاح دکتر ایرج فاضل رییس انجمن جراحان که وزیر بهداری شده بود و رأی کافی را برای ادامه وزارت نیاورد این بحث درگرفت که برای استیضاح وزیر باید رأی موافق و مخالف و ممتنع گرفته شود یا دوباره باید رأی اعتماد بگیرند؟بر اساس نگاه اول استیضاح او نصف به اضافه نیم رای آورده بود یعنی نباید میافتاد و می توانست وزیر بماند. به همین خاطر صبح روز بعد هم آقای هاشمی رفسنجانی به رییس دفتر خود دستور داد با فاضل تلفنی تماس بگیرد و این خبر را بدهد اما دکتر نمیتوانست پاسخ دهد چون در اتاق عمل بود و جراحی را از سر گرفته بود. بعد از عمل جراحی هم پیام داد این تفسیر را برای استیضاح های بعدی لحاظ کنند. او دوباره تمام وقت پزشک شده است. معلمی که با حمایت نهادهای مدنی به مجلس رفته یا کارگری که در سندیکای خود منتخب است در مجلس هم کار مدنی انجام می دهد و دنبال رانت نیست. اما آن که در صنف و شهر هم جایگاه و پایگاه ندارد باید که بلغزد و چه بسا اصلا برای همین به مجلس رفته باشد! آدمی که در بیرون، کسی باشد در اندرونی قدرت خود را گم نمیکند. تفاوت در این است: کسی بودن یا خسی بودن؟!