محاکمه عاملان سرقت مرگبار از طلافروشی خانیآباد/ دزدان طلا موقع فرار یک شهروند را کشتند
دو پسرعمو که در جریان سرقت مسلحانه از یک طلافروشی مرتکب قتل شده بودند، محاکمه شدند.
به گزارش تازهنیوز، دو پسرعمو که در یک حمله گانگستری چند کیلو طلا سرقت کرده، شهروندی را کشته و چند نفر را زخمی کردهاند در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند و جزئیات را تشریح کردند.
به نقل از اعتمادآنلاین، متهمان که سابقهدار هستند مدتی قبل نیز طلافروشی دیگری را در پرند هدف سرقت قرار داده بودند. این در حالی است که یکی از متهمان در اعترافاتش گفته بود ۲۰ سال قبل نیز چندین کیلو طلا دزدیده و مدتی هم در زندان بود.
حادثه حمله مرگبار به طلافروشی خرداد سال گذشته اتفاق افتاد. ماموران بسیج منطقه خانیآباد با صدای تیراندازی متوجه ماجرا شدند و خود را به محل رساندند و در حالی که متهمان قصد سرقت داشتند بعد از درگیری، آنها را بازداشت کردند و تحویل پلیس دادند.
این در حالی بود که چند نفر از شهروندان نیز با تیراندازی یکی از متهمان زخمی و به بیمارستان منتقل شده بودند. ساعاتی بعد خبر رسید یکی از آنها جانش را از دست داده است.
به این ترتیب متهمان در برابر اتهام قتل نیز قرار گرفتند. سعید، متهم ردیف اول این پرونده در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من ۲۰ سال قبل سرقتی انجام دادم و ۱۰ کیلو طلا دزدیدم، اما به شریکم گفتم فقط موفق شدم یک کیلو طلا بدزدم که آن را هم پلیس از من گرفت. بابت آن سرقت به زندان رفتم و چندین سال در زندان بودم. مدتی بعد بیرون آمدم همسرم از من طلاق گرفت و دو بچهام را برداشت و با خودش برد. تنها ماندم و همه طلاهایی را که قایم کرده بودم، خرج کردم. مجبور شدم برای زندگی پیک موتوری شوم اما درآمدم کفاف نمیداد تا اینکه به سراغ پسرعمویم مهرداد رفتم و پیشنهاد دادم با هم سرقت کنیم. او هم قبول کرد. یک سال قبل از این حادثه در پرند یک طلافروشی را زدیم و کسی ما را شناسایی نکرد؛ ۶ کیلو طلا سرقت و با هم نصف کردیم.
سعید ادامه داد: یک سال بعد تصمیم گرفتیم دوباره سرقت کنیم. این بار به خانیآباد رفتیم و یک طلافروشی در آنجا را سرقت کردیم. من قصد کشتن کسی را نداشتم، چون مرد جوان ترک موتور پسرعمویم نشست و میخواست او را دستگیر کند، شلیک کردم که بترسد.
بعد از گفتههای متهم و پسرعمویش مهرداد پرونده تکمیل و برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.در جلسه رسیدگی ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهمان را خواند و سپس اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند. همسر مقتول و دختر ۹سالهاش درخواست دیه کردند، اما از طرف دو فرزند خردسال مقتول درخواست قصاص مطرح شد.
سپس مامور بسیج که در محل بود در جایگاه قرار گرفت و توضیح داد روز حادثه چه اتفاقی افتاده است. او گفت: من و همکارم در حال گشتزنی بودیم که صدای تیراندازی شنیدیم و به سمت محل تیراندازی رفتیم. وقتی استعلام گرفتیم متوجه شدیم سرقت مسلحانهای آنجا اتفاق افتاده است. سر خیابان که رسیدیم من دیدم مردم آنقدر وحشت کردند که ماشینهایشان را رها و فرار کردهاند. مردی هم اسلحه به دست ایستاده بود و تهدید میکرد. خودم را داخل جوی آب انداختم و مرد سارق من را ندید. در جوی آب خزیدم و به سمت مغازه رفتم. سکوت عجیبی در خیابان بود، همه ترسیده بودند.
او ادامه داد: یکدفعه بیسیم من صدا کرد و مرد سارق متوجه شد در جوی آب کسی هست. او به سمتم شلیک کرد اما چون در جوی آب بودم تیری به من برخورد نکرد. همینطور شلیک میکرد و به همدستش گفت برویم. سارق دیگر طلاها را جمع کرده بود. او ترک موتور نشسته بود و منتظر همدست مسلحش بود که یک شهروند روی موتور پرید و سعی کرد مرد سارق را به زمین بزند.
مرد سارق فریاد زد بزنش بزنش. در یک لحظه مرد مسلح شلیک کرد. ابتدا شهروند را با چهار تیر زد و بعد به سمت مردم شلیک کرد. همه کسانی که تیر خورده بودند شکایت نکردند چون از این سارقان ترسیدهاند؛ اما مرد جوان جان باخت. من هم یک ضربه به موتور زدم و دو مرد سارق روی زمین افتادند و بعد دستگیر شدند.
در ادامه سعید در جایگاه قرار گرفت و گفت: من اتهام را قبول ندارم. قصد کشتن نداشتم. زندگی خوبی نداشتم و اشتباه کردم. بعد از اینکه از زندان آزاد شدم همسرم از من جدا شد و بچهها را با خودش برد. مدتی با پول طلاهای سرقتی زندگی کردم و بعد به مشکل مالی برخوردم و تصمیم گرفتم با پسرعمویم سرقت کنم.
چون سرقت اول ما در پرند موفق بود تصمیم گرفتیم سرقت دوم را انجام دهیم. در خانیآباد من اسلحه داشتم که مردم را تهدید کنم و مهرداد هم با پتک اول کرکره مغازه را خراب کرد و بعد هم شیشه ویترین را شکست و طلاها را برداشت. تیراندازی که کردم از روی ترس بود. اشتباه کردم و درخواست بخشش دارم. من هیچ پولی برای پرداخت دیه ندارم.
در ادامه مهرداد در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من نجار بودم، وضع مالیام بد بود. برای همین پیشنهاد پسرعمویم را قبول کردم. اشتباه کردم.وی گفت: اینکه گفته میشود من گفتهام پسرعمویم به مردم شلیک کند دروغ است؛ من چنین حرفی نزدم.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.