پیام‌های مهمی که بین تهران و واشنگتن رد و بدل شده

پیام های پیدا و پنهانی که پس از شروع جنگ غزه از کاخ سفید به تهران فرستاده شد.

به گزارش تازه‌نیوز، حماس در عملیات غافگیرانه خود علیه مرزهای امنیتی اسرائیل، ضربه‌ ای مهلک و بی سابقه بر اعتبار ادعایی اسرائیل در دفاع از  حریم‌های امنیتی‌اش وارد کرد اما تحولات برآمده از این حمله، اثبات کننده واقعیت کلیدی ضرورت تناسب زورآزمایی در میدان با سیاست ورزی در زمین دیپلماسی بود؛ امری مهم که به نظر می رسد ایران برای جبران مافات آن، میاندار این صحنه شده و دیپلماسی فشرده ای را زیر لایه های پنهان جنگ جاری به جریان انداخته است.

به نقل از انتخاب، درحالی که «بنیامین نتانیاهو» و افراطیون دولتش با فرصت طلبی می کوشند از شرایط موجود برای همراه کردن همپیمانان غربی بویژه ایالات متحده برای اجرای سیاست‌های توسعه طلبانه ارضی ‌خود و کشاندن دامنه جنگ تا بیرون از غزه بهره برداری کنند، دیپلماسی ایران در روزهای اخیر دو رویکرد مهم را در دستور کار قرار داده است؛ عدم مداخله میدانی در زمین جنگ که در بالاترین سطوح حاکمیت تصریح شد و در ادامه تبدیل دو دستور کار مهم به سرفصل فرایند دیپلماتیک جاری میان کشورهای عربی. گزاره نخست تدارک حمله زمینی ارتش اسرائیل به غزه را با اما و اگرهای بسیار رو به رو ساخته و گزینه دیگر طرح «آتش بس فوری» را به اولویت شماره دیپلماسی بازیگران منطقه ای و بین المللی تبدیل کرده است. این دیپلماسی که ایران، آن را نه فقط در بغداد، دمشق و جده که به فراتر از مرزهای منطقه کشانده، نشان داده است همه کش و قوس های منطقه ای مانع آن نشده که مجموع این رویدادها در سطحی فراتر و در چارچوب دیپلماسی غیر مستقیم ایران و آمریکا پیرامون غزه دیده نشود.

تبادل پیام بین ایران و آمریکا

پیام های پیدا و پنهانی که پس از شروع جنگ غزه از کاخ سفید به تهران فرستاده شد تا به تعبیر برخی تحلیل گران، جنگ ابعاد گسترده تری نیابد و جنگ گریزان برایش دست بزنند، لایه دیگری را هم در خود نهفته داشت که در قالب تلاش تهران برای توقف فوری جنگ و جلوگیری از حمله گسترده اسرائیل به غزه ارزیابی می شود. اما فراتر از تحلیل ها آنچه روند تحولات جاری را در کانون توجه قرار می دهد و فراتر از گمانه‌زنی‌ها درباره طرح «آتس بس» که از سوی تهران و قطر پیگیری می شود، به این لایه های پنهان دیپلماسی اهمیتی دوچندان می بخشد، این بود که ایالات متحده در روزهای اخیر در پی نبرد غافلگیرانه حماس دریافته که وضعیت تل آویو بیش از گذشته در معرض خطر و سراشیبی قرار گرفته است و بنابراین دلایل را برای شنیدن پیام تهران برای همراه شدن با طرح «آتش بس» کافی دانسته است؛ پیامی که ایران از طریق یکی از کشورهای منطقه به واشنگتن رسانده و معلوم کرده حمله به غزه به همان اندازه که برای مردم غیر نظامی آن می‌تواند ویرانگر باشد اما برای ارتش اسرائیل به اندازه یک باتلاق مرگبار خواهد بود.

تهران در این پیام به درستی برای آمریکا معلوم کرده که اگر قرار باشد سطح تنش جاری میان اسرائیل و حماس به سطح غیرقابل کنترلی برسد نه تضمینی برای موفقیت همپیمان واشنگتن در یک جنگ فراگیرتر وجود دارد و نه می توان فشار سیاسی و امنیتی این وضعیت بر مراکز نظامی آمریکا در منطقه را نادیده گرفت. بنابراین می توان گفت که علیرغم فقدان رابطه مستقیم آمریکا و ایران و صرف نظر از توازنی که مشارکت کل جبهه مقاومت در صحنه میدان می تواند در این معادله ایجاد کند، می توان در شرایط کنونی از اجتناب رویارویی مستقیم ایران و آمریکا یا خروج از وضعیت بحرانی کنونی از یک شرایط غیرقابل کنترل سخن گفت.

چراغ سبز واشنگتن به تهران؟

آنچه زمینه را برای چراغ سبز واشنگتن به طرح «آتش بس» پیشنهادی تهران فراهم می کند، وقوف آمریکا و همپیمانان غربی اش به این واقعیت است که در صورت گسترده شدن دامنه جنگ، سکان اتاق جنگ به دست گروه هایی خواهد افتاد که نتیجه ای جز جرقه زدن در انبار باروت خاورمیانه نخواهد داشت؛ امری که می تواند دست روسیه را در جنگ اوکراین باز بگذارد و فرصت را برای نهایت بهره مندی این کشوراز وضعیت آشفته خاورمیانه فراهم کند. این طرف هم ایران با وجود صراحت موضع مبنی بر عدم ورود میدانی به جنگ، ذیل دیپلماسی همه جانبه ای که در منطقه به جریان انداخته است، توجه اسرائیل و آمریکا را معطوف عواقب احتمالی آسیب های غیر قابل تحمل محور مقاومت نموده است که می تواند عامل بازدارنده ای برای حمله مجدد تل آویو به غزه و منحرف کردن منابع امنیتی این رژیم از گشودن جبهه‌های جدید باشد.

در واقع پیام برآمده از دیپلماسی ایران در جنگ غزه به این معناست که ممانعت آمریکا از اجرای طرح «آتش بس»، از یک سو حملات برنامه ریزی شده علیه نیروهای آمریکایی در منطقه را بواسطه نیروهای مبارز منطقه ای تداوم می بخشد و از سوی دیگر اسباب اقدامات تلافی جویانه همه ارکان مقاومت  علیه اسرائیل را که می تواند به یک جنگ منطقه ای گسترده بیانجامد، پدیدار کند.

این سناریو تنها در صورتی ممکن می شود که هم تهران و هم واشنگتن عزم خود را برای ورود میدانی مستقیم به صحنه جنگ جزم کرده باشند اما پیام هایی که «جو بایدن» در درخواست های محرمانه برای تعدیل تنش های جاری به تهران فرستاده و متقابلا مقام های ایرانی هم بنا را برای متقاعد کردن واشنگتن با طرح «آتش بس فوری» در غزه گذاشته اند، نشان می دهد اولویت شماره یک کشورهای دو سوی جبهه جنگ، اجرای این طرح است؛ طرحی که البته ملاحظات و شرایط متفاوت دو طرف، اجرای فوری آن را دشوار کرده است. در این سو اولویت تهران و قطر به ترتیب توقف سریع جنگ و تبادل اسرای غیر نظامی است و در سوی دیگر تحقق شرایط مورد نظر واشنگتن در مدیریت غزه، تسهیل کننده انجام آتش بس خواهد بود. اما آنچه به دست برتر ایران در روند جاری تبدیل شده مشارکت بازیگران اثرگذار منطقه در طرف جبهه فلسطینی است که به بخشی از روند درپیش گرفته شده از سوی تهران برای تحقق اهداف کنونی مقاومت علیه اسرائیل تبدیل شده اند.

با همه اینها به نظر می رسد ایران و ایالات متحده هردو به این واقعیت رسیده اند که هرچند عملیات «طوفان الاقصی» از نظر گستره و هزینه هایش  قابل توجه بود اما ورود همه جانبه حزب الله علیه اسرائیل بیش از آنکه تامین کننده منافع هر یک از طرفین باشد، چه بسا رقم زننده تحولاتی باشد که ترجیح همزمان تهران و واشنگتن پرهیز از ورود به آن باشد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.