تلاش خطرناک برای کشاندن ایران به جنگ؛ این اقدامات خلاف سخنان رهبری است!
جریان تندروی داخلی به دنبال کشاندن ایران به جنگ اسرائیل و حماس هستند؟
به گزارش تازهنیوز، محمد جواد ظریف از تلاش پنهان یک جریان تندروی داخلی با نشانههایی از یک تدارک هدفمند سیاسی سخن به میان آورده است؛ جریانی که جنگ غزه را به بهانه ای برای ورود ایران به یک جنگ نظامی تمام عیار درمنطقه تبدیل و تحرکات خود را از نامه نگاری های مخفیانه با بالاترین سطوح حاکمیتی آغاز کرده است. چه ظریف این نامه نگاری های پنهان را که تلاش بیوقفه طیفی برای وارد کردن ایران به جنگ خوانده، دلیل کافی دیده تا به تصمیم گیرندگان جمهوری اسلامی هشدار دهد که مردم توان از سر گذراندن هزینه تنش دیگری را ندارند.
به نقل از انتخاب، او اما این تلاش های سازمان یافته را که در قالب نامه نگاری و تحلیل های سوگیرانه به منظور تغییر تصمیم کنونی حاکمیت درباره جنگ غزه جریان یافته، خلاف سخنان رهبری می بیند.
- آمریکا به ایران حمله میکند اگر حزبالله به جنگ غزه وارد شود؟
- جنگ ایران و آمریکا خواسته شوم کیست؟ +ویدئو
در پی عملیات «طوفان الاقصی» و در شرایطی که بسیاری از بازیگران خارجی سعی در القای نقش مستقیم ایران در حمایت از حماس داشتند، اتفاق مهم آنجا رقم خورد که رهبری با صریح ترین بیان، موضع جمهوری اسلامی را مبنی بر عدم مداخله میدانی ایران در جنگ جاری میان حماس و اسرائیل بیان کردند. اما در همه روزهای اخیر که دیپلماتهای ایران تلاش کردند این سیاست را در جریان دیپلماسی با کشورهای منطقه و خارج از منطقه با هدف متوقف کردن جنگ و مدیریت دامنه های تنش عملیاتی کنند و رهبری هم در موضع خود دلایل و منطق جمهوری اسلامی را در انتخاب رویکرد جاری مبنی بر حمایت معنوی از جبهه مقاومت و پرهیز از مداخله میدانی تبیین کردند و مانع از آن شدند محافل بدبین و مخالف ایران در گوشه و کنار جهان بر نیت و جدیت ایران برای متوقف شدن جنگ تردید افکنند، یک اتاق فکر سیاسی سفره نگرانی خود را گسترانده و علم نگرانی و تیرگی برافراشته است.
این جریان در پشت صحنه رویکرد رسمی کشور نقاب نگرانی زده و می کوشد نهادهای تصمیم گیرنده را با چالش تازه ای در روند تحولات بحرانی منطقه رو به رو سازد. از همین روست که آهنگ مخالفتجویی این گروهها مایه شگفتی و هشدار ناظران شده است. اینکه چگونه درست در اوج وضعیت حساس و شکننده خاورمیانه، یک جریان سیاسی به دنبال طرحی میرود که آشکارا در تضاد با منافع ملی و خواست و اراده همه سطوح حاکمیتی قرار دارد.
این تفکری بود که در دوره گذشته و در بحبوحه تنش بر سر پرونده هسته ای به صورت تمام و کمال از سوی این جریان های تندرو در برخی نهادها و رسانهها دنبال شد اما نتیجه اش، آن چیزی شد که امروز در وضع اقتصادی و معیشت جامعه دیده میشود. در مقطعی که پرونده مذاکرات تحت مدیریت سعید جلیلی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی در جریان بود، تندترین طرحها از سوی دولت وقت و برخی از متحدان آن در مجلس ارائه شد اما نتیجهاش عقب نشینی طرف مقابل و افزایش قدرت ایران نبود بلکه فشارها و تحریمها بیشتر شد تا مرحلهای که حتی متحدان ایران مثل چین و روسیه هم در صف امریکا و اروپا قرار گرفتند.
تجربه دوران سخت تحریم روشن کرد که منافع کشور هیچ گاه در اقدامات ضربتی و هیستریک یا هدایت دستگاههای تصمیم گیرنده به سمت ورود به جنگ نیست بلکه عرصه بینالمللی قواعد بازی خاص خودش را دارد که هر دولتی برای تحصیل منافع ملت و کشور ناگزیر از بهکار بردن این قواعد است.
آغاز مجدد مذاکرات هسته ای ایران در دوره حسن روحانی که با رویکرد برد- برد مطرح شده از سوی ایران، دورنمایی مثبت را به رخ می کشید و منطقه را با ایرانی مواجه کرد که علاوه بر ایفاء نقش مستقیم و غیر مستقیم اش در برخی از کشورهای منطقه، در روند تنش زدایی با شش کشور قدرتمند جهان قرار داشت، باز بواسطه کارشکنی تندروهای داخلی سمت و سوی دیگری یافت. رفتاری که در دو مقطع مذاکرات منتهی به توافق موقت ژنو و دو سال بعد در توافق نهایی هسته ای وین به اوج رسید.
تندروها برنامه های خود در واکنش به توافق ژنو را با تحرکات «زیرزمینی» و «علنی» نظیر نصب بیلبوردهای پرهزینه انتقادی، ارسال پیامکها و ایمیلهای اعتراضی، مسابقه برای سرودن شعر و ترانه علیه توافق ژنو، رقابت بر سر ساختن «مستندهای دیپلماسی» و احضارهای پی در پی ظریف به مجلس ادامه دادند . این تحرکات با انتشار تقطیع شده مسئولان وقت پرونده مذاکرات هسته ای درباره مهمترین موضوع مورد توافق ژنو، یعنی پذیرش حق غنی سازی از سوی قدرتهای بزرگ به نقطه اوج خود رسید.
محافل مخالف دولت در روزهای منتهی به توافقنامه نهائی در وین نیز به یاران خویش فراخوان دادند و با برپایی همایشها، تولید فیلمها و راه انداختن تجمعات خیابانی کوشیدند هم مسلکان خود را دور یکدیگر جمع کنند تا با بسیج نیروی دوباره مشروعیت مذاکره و مذاکرهکنندگان هستهای را با چالش روبرو سازند. آنها همچنین در پی درخواست روحانی، رئیس جمهور وقت ایران از اساتید دانشگاه های ایران برای اظهارنظر درباره برنامه هسته ای، با میدان داری گسترده و طرح انتقادات وسیع موفق شدند این درخواست را به یک جریان معکوس علیه دولت تبدیل کنند و دیپلماسی عمومی او را ناکام بگذارند.
همچنین تنها چندماه پس از توافق هسته ای بود که عده ای خودسر با حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان سعودی موجه ترین بهانه را برای زبانه کشیدن آتش کینه ای که سالها بود زیر خاکستر روابط رژیم سعودی با ایران وجود داشت، فراهم کردند. این اقدام پاس گلی برای کشورهای عربی بود تا از آن برای غیریت سازی و تشدید تقابل با ایران بهره ببرند؛ تقابلی که بار هزینه آن در سال های گذشته بر دوش مردم سوار شد و کمترین غباری بر دامن آتش افروزان و سفارت نوردان ننشاند.
اکنون با همین تجربه هاست که به نظر می رسد ایران یکی از تصمیمهای تاریخی خود را برای عبور از مناقشات پرهزینه به اجرا گذاشته است و سیاست جمهوری اسلامی حتی در دولت سید ابراهیم رئیسی هم که بخشی از بدنه وفادار به آن، همچنان معتقد به رویکردهای سخت و تقابلی است، در بحبوحه جنگ جاری بر مدار عقلانیت و منطق پیش می رود.
اینک آنچه برای ایران در درجه اول اهمیت قرار دارد، ثبات و امنیت منطقهای و ممانعت از گسترش مناقشاتی است که نه تنها پای نیروهای فرامنطقهای را باز میکند و به آنان نقش برتر میبخشد بلکه تخم نفاق و درگیریهای ماندگار را میان کشورهای منطقه میکارد و نهایتاً فقط سرمایههای مادی و انسانی را به باد میدهد. از این رو در این شرایط، تحرکات پنهان و تحریکآمیز و جنگ طلبانه هدفی جز تحریک دشمنان به برخورد تند و احیاناً نظامی تعقیب نمیکند؛ جریانی که برای ادامه فلسفه وجودیاش به جنگافروزی روی میآورد و از آتش زدن قیصریهای به خاطر یک دستمال پروا ندارد.
در شرایطی که سیاست خارجی ایران می کوشد همزمان از فرصت تغییر فضای برآمده از بازگشایی رابطه با ریاض و دیپلماسی دوجانبه با آمریکا که در توافق نانوشته اخیر بازتاب پیدا کرد، در راستای توسعه روابط منطقهای و فرامنطقهای بهره ببرد، تلاش برای کشاندن ایران به جنگی فراگیر در منطقه، عایدی جز بازگشت به عقب و انداختن کشور در آتش نزاع خودخواسته نخواهد داشت؛ نزاعی که باز هم دود آن در چشم مردم می نشیند و آنچه در این کشمکش بر سر منفعتهای حزبی قربانی می شود، منافع ملی خواهد بود.
از این رو شرط حزم و دوراندیشی است که نهادهای تصمیم گیر نسبت به تحرکات پیدا و پنهان جنگ طلبان داخلی و اغراض حقیقی آنها هوشیارتر از همیشه باشند؛ جریانی که خود را پشت شعارهای مقدس و ارزشی انقلاب پنهان کرده اند تا جایی که ابایی از این ندارند که مسأله فلسطین را تحت الشعاع خواستهای زیاده طلبانه و رفتارهای هزینه ساز خود قرار دهند.