جزئیات جدید از شروط رهبری برای مذاکره ایران و آمریکا
وزیر خارجه کشورمان در رابطه با شروط رهبری برای مذاکره ایران و آمریکا توصیحاتی ارائه کرد.
به گزارش تازهنیوز، فرهیختگان نوشت: علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه پیشین کشورمان در پاسخ به این سوال که شما سالها جزء تیم مذاکره کننده ما بودید. مذاکرههای متعددی را پشت سر گذاشتید ولی مذاکرات عمان شما را کمی استثنا میکند. از مذاکرات عمان برای ما بگویید که گویا شما درخواست هم کردهاید که مستنداتش هم کمکم منتشر بشود. مذاکرات عمان چطور به وجود آمد؟ به کجا رسید؟ و اصلا چه شد که متوقف شد؟ و حالا یک سوال اینجاست که اگر این مذاکرات به نتیجه میرسید نسبتش با برجام چطور میشد؟ برخی معتقدند که اگر آن مذاکرات به نتیجه میرسید شاید الان اتفاقات بهتری نسبت به برجام میافتاد. نظر شما در این باره چیست؟ گفت:
صحبت در این زمینه ساعتها وقت میخواهد. در سال ۲۰۱۰ یا ۱۳۹۰ بود که یکی از معاونان ما به عمان رفته بود. عمانیها با ایشان و همراهان ایشان که مدیران کل بودند، تماس میگیرند. ما دنبال آزادسازی زندانیان ایرانی در آمریکا و زندانیان دیگر کشورها از ایران بودیم. میخواستیم عمان واسطه شود که طرفین کاری کنند اینها آزاد شوند. آقای دکتر قشقاوی، معاون کنسولی ما به اتفاق چند مدیر کلشان به عمان رفته بودند. یکی از مشاوران مرحوم سلطان عمان با گروه ما تماس میگیرند که آمریکاییها آمادگی مذاکره مستقیم با شما دارند.
- جزئیات پیامهای اخیر آمریکا به ایران از زبان امیرعبداللهیان
- آمریکاییها در تیررس نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس!
پس پیشنهاد از آن سمت بود؟
بله. به من گفتند که عمانیها چنین چیزی گفتند که به شما منتقل کنیم. من گفتم چون نامه رسمی نیامده، نمیتوان به این حرف وقعی گذاشت. این گذشت و دیدیم که آقای سوری، رئیس و مدیرعامل شرکت نفتکش ایران که بنا به دلیلی چند کشتی به صورت اجاره به شرط تملیک خریده بود، به عمان میرفت و میآمد، چون به خاطر تحریم اقتصادی، کشتیهای ما نمیتوانستند کارایی لازم را داشته باشند و آنها هم نمیتوانستند قسط خودشان را بدهند؛ او میخواست کشتیها را پس بدهد و البته باز میخواستیم بعدا پس بگیرد. ایشان آمد پیش من و گفت اینطوری شده. من هم که از قبل اطلاع داشتم. گفتم شما که عمان میروید، من یک چیزی مینویسم؛ اگر این موارد را تایید میکنند، ما این پیشنهاد را جدی میگیریم. نوشتیم اینها باید حقوق غنیسازی ما را به رسمیت بشناسند و به مقاممعظمرهبری نامه بنویسند که چه میخواهند. ایشان رفت و آمد و گفت که اینها این مسائل را قبول دارند. گفتیم پس یک نامه باید رسما از سلطان قابوس، سلطان عمان بیاید تا من بتوانم پیگیری کنم.
ایشان یک نامه برای رهبری نوشتند و ما هم به ایشان رساندیم. پیرو این نامه وقتی گرفتم و خدمت ایشان رسیدم. در آن نامه نوشته شده بود که رهبری اجازه دهند ما مذاکره مستقیم با آمریکاییها درباره پرونده هستهای داشته باشیم و مسائل را حلوفصل کنیم. بحث مفصلی شد و حضرت آقا ابتدا فرمودند به آمریکاییها اعتمادی نیست. اینها ما را باز پای میز مذاکره میکشانند اما خلف وعده میکنند؛ لذا بهتر است که این مذاکره انجام نشود. ما جسارت و اصرار کردیم که برای اتمام حجت این کار را بکنیم. رهبری چند شرط گذاشتند و گفتند یک شرط این است که وزیر مستقیما وارد مذاکره نشود. آنجا شورای عالی امنیت ملی بود، اینجا وزارت خارجه بود و پایینتر از وزیر برود. ما آقای خاجی که معاون وزیر بودند را تعیین کردیم. شرط دیگر این بود که فقط راجعبه مسائل هستهای صحبت شود و درباره مسائل سیاسی دیگر صحبتی نشود. شرط دیگر این بود که چون رئیس شورای عالی امنیت ملی، رئیسجمهور است، آقای احمدینژاد این دو راه یعنی راه وزارت خارجه با آمریکا و راه ۱+۵ را هماهنگ کنند و درست هم هست که همافزایی شود. شرط چهارم هم این بود که اگر دیدید در مذاکرات آنها اینپا و آنپا میکنند و سالها مذاکره طول میکشد، این اتفاق نیفتد که فقط مشغول شوید و مذاکره متوقف شود.
ما این کار را شروع کردیم و خیلی اتفاقات افتاد و متاسفانه فرصتها از دست رفت. اگر یادتان باشد چهار پنج سال مذاکرات برجام طول کشید و این به اقتصاد و روحیه مردم فشار میآورد، یعنی امید مردم مدام ناامید میشد و فضا سنگین بود. ممکن است سوال کنید چرا آمریکا پیشقدم شد و این پیشنهاد را به عمان داد. دلیل آن این بود که دور دوم ریاستجمهوری اوباما داشت میشد و اینها یکسال قبل از اینکه ریاستجمهوری دور اولشان تمام شود، باید فعالیتهای انتخاباتیشان را شروع میکردند. ایشان که شروع کرد، رقیبی به نام رامنی داشت که از حزب دموکرات بود. نظرسنجیها گاهی ۵۱ درصد رامنی و ۴۹ درصد اوباما بود و ترس آنها را برداشته بود که نکند ببازند؛ لذا به این فکر افتادند که یک پرونده مهم بینالمللی را حل کنند و این را بهعنوان یک برگ برنده روی میز بگذارند. یکی بحث ایران بود، یکی کوبا و چند تا پرونده اینطوری بود. وقتی که من اجازه را از حضرت آقا گرفتم، یکسری نامهنگاریها شروع شد. دو طرف نامههایشان را از طریق عمان به دست یکدیگر میرساندند. این نامهها که کاملا گویا هستند و خیلی چیزها در آنها تبیین شده، در اسناد وزارت خارجه هست. بعضی از اینها حاشیه حضرت آقا یا آقای احمدینژاد را دارد که الان هم اگر منتشر شوند، نه سری هستند و نه مشکلی دارند.
چرا منتشر نمیشود؟
این تصمیم وزارت خارجه است. من هم اواخر کار آقای ظریف یکبار به ایشان گفتم اما مصلحت ندانستند. بعد دیگر برای اینکه با آمریکاییها مذاکره کنیم، در دستاندازهای عجیب داخلی افتادیم. یک عده موافق نبودند اما بههرحال چند جلسه با آمریکاییها برگزار شد.
آنها در چه سطحی آمدند؟
بار اول جیک سالیوان و اینها آمدند که الان رئیس شورای امنیت ملی آمریکاست. بار دوم ویلیام برنز بود که الان رئیس سیآیای است و آن موقع معاون وزیرخارجه بود. از طرف ما آقای خاجی رئیس هیات، آقای بهاروند، حقوقدان هیات و آقای دکتر زبیب و دکتر نجفی بودند. بالاخره اینها دو جلسه مفصل با آمریکا گذاشتند و قرار بود اگر در جلسه اول و دوم به یک نتیجه اولیه و جمعبندی مشترک نرسیدیم و آنها به حق غنیسازی ما اعتراف نکردند، کار ادامه پیدا نکند، چون ما نمیخواستیم مدتی مذاکره کنیم و بعد از مدتی بگویند ما غنیسازی شما را به رسمیت نمیشناسیم. این فایدهای نداشت! محور مذاکرات بحث غنیسازی بود. در جلسه دوم آقای خاجی خیلی پایداری کردند و آقای ویلیام از زیر آن درمیرفت تا اینکه پیش سلطان میروند تا ایشان میانجیگری کند. جمعبندی این میشود که سلطان نامهای به آقای احمدینژاد مینویسد و نتیجه جلسه خودش با آقای خاجی و ویلیام برنز را بیان میکند. من این را در کتاب خاطراتم منتشر کردهام.
سلطان نوشته بود که جناب آقای رئیسجمهور! نماینده آمریکا گفت آمریکا آمادگی اعتراف به حق غنیسازی شما را دارد، شما هم کاری کنید که نگرانیهای آمریکا در خصوص انحراف فعالیتهای صلحآمیز هستهای تامین شود. اولین بار بود که گفته شد آمادگی اعتراف به حق غنیسازی ما را دارد. این نامه یک قدم رو به جلو بود، یعنی عملا بنبست شکست. قبلا میگفتند مذاکره ما باید بر مبنای غنیسازی صفر باشد. همیشه همین را میگفتند. ما برای جلسه سوم یک نقشهراه موقتی تعیین کرده بودیم که انتهای سال ۹۱ یا ایام عید ۹۲ و در آستانه انتخابات از دفتر حضرتآقا با ما تماس گرفته شد و گفتند جلسه سوم را نگذارید تا دولت جدید این کار را ادامه دهد. دکتر روحانی آمدند و من گزارشی به ایشان دادم. ایشان باور نمیکردند؛ چون این مذاکره محرمانه را کسی نمیدانست. گفتم فعلا تا اینجا آمده و بقیه با شما. میدانید که رئیسجمهور رئیس شورای عالی امنیت ملی هم هست، بنابراین ایشان تصمیم گرفت که پرونده از شورای عالی امنیت ملی کلا به وزارت خارجه برود، یعنی ۱+۵ و مذاکره با آمریکا هر دو یکی شد. بعد هم که دیگر علنی شد و ادامه یافت. سلطان قابوس انسانی محترم در جامعه عرب بود. معمولا حرف نمیزد و در مجامع عمومی شرکت نمیکرد و انزواگرا بود اما وقتی حرف میزد، حکیم و متین صحبت میکرد.