طلاق به خاطر قرمه سبزی خواهر شوهر!

گاهی اوقات در دادگاه خانواده با پرونده‌های عجیبی مواجه می‌شویم که دلایل درخواست طلاق از سوی زوجین حتی برای قضات با‌ سابقه هم قابل باور نیست هرچند که وقتی عمیق‌تر به ماجرا نگاه کنیم می‌بینیم پشت این دلایل ساده و گاه کودکانه مشکلاتی با ریشه‌های عمیق‌تر وجود دارند.

به گزارش تازه‌نیوز، صبح آخرین روزهای پاییز بود و مثل همیشه دادگاه خانواده پر از مراجعه‌کنندگان پیر و جوان؛ در این  میان پسر جوانی روی صندلی نشسته بود. او یا با موهایش بازی می‌کرد و یا ناخن‌هایش را می‌جوید همسرش نیز نگاهی معنادار به او می کرد و گاهی نیز از سر افسوس سری تکان می‌داد.
دقایقی بعد سربازی از داخل یکی از شعبه‌ها بیرون آمد و گفت پرونده ساعت 9 و نیم  اعلام حضور کنند. دختر جوان بلافاصله بلند شد و در حالی که دستش را بلند می‌کرد گفت: نوبت ماست. بعد هم وارد شعبه شد.همسرش نیز با بی میلی از جا بلند شد و پشت سر او به اتاق رفت.

به نقل از ایران، قاضی گفت: پرونده را مطالعه کردم اما واقعاً متوجه نشدم چرا می‌خواهید طلاق بگیرید. نوشته‌اید به خاطر قرمه سبزی این یعنی چه؟!
مرد جوان گفت‌: اجازه بدهید خودم ماجرا را تعریف کنم فقط بحث قرمه‌سبزی نیست ماجرا طولانی است. قاضی خودکار را کنار گذاشت و عینکش را هم برداشت و گفت می‌خواهم ماجرا را از زبان خودت بشنوم برایم تعریف کن.

مرد جوان که سهیل نام داشت گفت: سیما را در یک میهمانی خانوادگی و دوستانه دیدم در کمتر از دو ماه هم پای سفره عقد نشستیم. بعد از انجام رسم و رسوم معمول هم ازدواج کردیم و وارد زندگی مشترک شدیم.من در یک شرکت خصوصی حسابدار هستم واز صبح تا عصر سر کارم، اما همسرم یک مشکل بزرگ دارد آن هم بی توجهی به من است. با اینکه تازه ازدواج کرده بودیم اما هیچ توجهی به من نداشت. در طول روز حتی یک بار هم با من تماس نمی‌گرفت که ببیند من کجا هستم و چه کار می‌کنم.

مدام با دوستانش مسافرت و گردش و تفریح می‌رود حتی در شرکتی که من موافق نبودم مشغول به کار شد. چند ماهی که گذشت دیگر طاقتم تمام شد و به او تذکر دادم. او هم قول داد رفتارش را تغییر دهد. اما چون خانوادگی سرد و بی توجه هستند تذکراتم فایده‌ای نداشت. برعکس خانواده من دوست دارند با هم رفت و آمد داشته باشیم و مدام دور هم باشیم. هربار خاله و عمه و عمو و دایی یا حتی مادرم ما را برای شام و ناهار دعوت می کنند ما دعوا داریم که چرا باید به میهمانی برویم. سیما این رفت و آمدها را به حساب دخالت در زندگی ما تلقی می‌کند.

سهیل ادامه داد: یک روز که از رفتار سیما خسته شده بودم موضوع را با پدرش در میان گذاشتم اما آقای قاضی باور کنید پشیمان شدم، چون سیما و خانواده‌اش از من طلبکار شدند و وضع بدتر شد. هرطور بود تحمل می‌کردم تا اینکه خواهرم ازدواج کرد و مشکلات من با همسرم بیشتر شد.
قاضی با تعجب گفت ازدواج خواهرت چه ارتباطی به زندگی شما داشت؟
سهیل نگاهی به سیما کرد و گفت: این خانم که الان با چهره حق به جانب اینجا نشسته به شدت به زندگی خواهر من حسادت و زندگی ما را با زندگی آنها مقایسه می‌کند.

در همین موقع سیما از جا بلند شد و با اعتراض گفت: این آقا می‌خواهد با تخریب شخصیت من را تحقیر کند و مقصر نشان دهد در حالی که اصلاً اینطور نیست. من زنی مستقل و آزاد بودم و هستم و اجازه نمی‌دهم کسی مانع پیشرفتم شود.
سهیل با شنیدن این حرف‌ها خندید و گفت: آقای قاضی این خانم توهم دارد فکر می‌کند همه می‌خواهند او را تحقیر کنند.همین هفته پیش که باهم بحث شدیدی کردیم می‌دانید دلیلش چه بود؟ خانه خواهرم دعوت بودیم و او قرمه سبزی درست کرده بود شوهرش هم از دستپخت خواهرم تعریف کرد اما سیما آنقدر عصبانی شد که مرا به اتاقی کشاند و گفت برو به شوهر خواهرت بگو جلوی من اینقدر از زنش تعریف نکند با  این کار می‌خواهد به من بفهماند که دستپخت همسرش از من بهتر است و قرمه سبزی که من دفعه قبل درست کرده بودم بدمزه بوده.

آقای قاضی این حرف‌ها و رفتارش به قدری مرا عصبانی کرد که همانجا تصمیم گرفتم از هم جدا شویم چون دیگر تحمل رفتارش را ندارم. این زن روان مرا نابود کرده است از دست غرولندهایش به ستوه آمده‌ام.
سیما بعد از شنیدن این حرف‌ها رو به سهیل کرد و گفت: من همینی هستم که می‌بینی نه  تغییر می‌کنم نه به خاطر تو دست از خواسته‌هایم می‌کشم.
قاضی بعد از شنیدن مشاجرات این زوج به آنها گفت که دو ماه نزد مشاور بروند و اگر مشکلشان حل نشد حکم طلاق را صادر خواهد کرد.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
در این پرونده می‌بینیم که سیما با اینکه وارد یک زندگی مشترک شده اما انگار همچنان در دنیای دیگری برای خودش زندگی می‌کند و اصلاً اهمیتی به خواسته‌های همسرش نمی‌دهد و بدون مشورت و همفکری، مستقل و جداگانه برای خود تصمیم می‌گیرد و تصور می‌کند همچنان مجرد است. در صورتی که شرط زندگی مشترک همفکری و رعایت حقوق طرفین است.
نکته دوم که ایراد بزرگ سیما است مقایسه‌ کردن زندگی خودش با دیگران است. او حق ندارد بگوید که چرا شوهر خواهرش از زندگی و همسرش تعریف می‌کند و نباید به سهیل فشار بیاورد که در زندگی آنها دخالت کند.

با این حال سهیل هم بی تقصیر نیست. او باید قبل از ازدواج راجع به تمام مسائل مهم زندگی مشترک‌ با سیما حرف می‌زد و وقتی به نتیجه درست می‌رسید ازدواج می‌کردند اما این بی توجهی‌ها سبب شد به این نقطه برسند. بنابراین باز هم می‌بینیم که بی توجهی به برخی موارد  در انتخاب همسر و قبل از شروع زندگی مشترک به شکل بزرگتری در آینده گریبانگیر زوجین می‌شود.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.