اقتصاد ایران در دوران قاجار و قحطیهای بزرگ +تصاویر
واحد پول ایران در دوران قاجاری «قِران» نام داشت که از نقره ضرب میشد. هر قران، بیست شاهی و هر شاهی، پنجاه دینار ارزش داشت؛ یعنی هر قران برابر با هزار دینار بود.
به گزارش تازهنیوز، خاندان قاجار خود را وارث مملکتی میدانستند که اقتصاد آن از گذشته بر اساس زمینداری و زراعت به شیوه سنتی، تولیدات صنایع دستی و قالیبافی، بازرگانی و تجارت محدود خارجی و تولیدات دامی بود. این فعالیتهای اقتصادی اگرچه به صورت مقطعی میتوانستند منابع مالی دولتهای گذشته را تامین کنند، اما در این زمان به علت تغییرات اقتصادی جهان و رشد اقتصادی تجاری و سرمایهداری غرب و ظهور انعکاس آن در ایران به شکل کالا و سرمایه، دیگر کارآیی سابق را نداشتند و به موازات تحول اقتصاد جهانی دچار نزول و افول یا رشد و ترقی کاذب میشدند.
به عبارت دیگر به دلیل عدم گسترش تشکیلات دولتی، شغل در اقتصاد آن روز ایران محدود بود، اغلب کارگران روزمزد زندگی میگذراندند و از این زاویه میتوان ایران را کشوری با ساختار اقتصادی کوتاه مدت و فاقد برنامهریزی بلند مدت نامید. قاجاریه نام دودمانی است که از حدود سال ۱۱۷۴ تا ۱۳۰۴ هجری شمسی بر ایران به مدت ۱۳۰ سال فرمان راندند. بنیانگذار این سلسله آقامحمدخان قاجار است. وی ابتدا در ساری تاج گذاری کرد و سپس تهران را به عنوان پایتخت انتخاب کرد. آمار ارائه شده این دوره زمانی یعنی در حدود ۲۲۴ سال پیش را دربر میگیرد.
بیشتر بخوانید:
- یک بودجه با هزاران بحران؛ این هم نتیجه به خط کردن اقتصاددانها!
- پیشبینی نگرانکننده یک اقتصاددان؛ وضعیت در سال آتی، بسیار سخت خواهد بود
واحد پول و قیمتها در دوره قاجار
به نقل از اقتصاد24، واحد پول ایران در دوران قاجاری «قِران» نام داشت که از نقره ضرب میشد. هر قران، بیست شاهی و هر شاهی، پنجاه دینار ارزش داشت؛ یعنی هر قران برابر با هزار دینار بود. دو شاهی را صد دینار (صنار) و چهار شاهی را عباسی میگفتند. هر تومان نیز ده قران یا ده هزار دینار ارزش داشت. اصطلاح ریال در بعضی نقاط کشور رایج بود و به یک قران و پنج شاهی (۱٫۲۵ قران) گفته میشد. سکههای سیاه کمارزشی هم با نام پول و قاز رایج بودند. هر دو پول یک شاهی و هر پنج قاز یک شاهی ارزش داشت.
در این دوره یک خروار گندم یعنی یک من یا ۳۰۰ کیلوگرم حداکثر ۲.۵ قران یا ۲۵۰۰ دینار قیمت داشته است. یک خروار نخود و لوبیا به ترتیب حداکثر ۳ تا ۴ قران قیمت داشت. قیمت یک خروار برنج نیز به ۷.۵ قران میرسید و هر چند قیمتها در سراسر ایران یکی نبود و در هر شهری به فراخور تولیدات کشاورزی آن شهر، قیمتها تغییر میکرد، اما بررسی نشان میدهد برنج جزو اقلام گرانقیمت سفره ایرانی بوده است چرا که حمل و نقل برنج به دیگر شهرهای ایران از شمال سخت بود و شاید از این رو بود که کشت برنج در استانهایی مانند اصفهان و خوزستان و … نیز صورت میگرفت.
قیمت یک من یا سه کیلوگرم انگور درجه یک حداکثر ۷۵ دینار، خربزه درجه یک ۲۵ دینار و هندوانه ۲۰ دینار بوده است. واحد فروش گردو، اما با دیگر اقلام فرق میکرد. هر هزار گردو ۲۰۰ دینار قیمت داشت. قیمت ۳ کیلوگرم بادام نیز ۱۵۰ دینار بود. در عین حال بهای یک من گیلاس و آلبالو نیز به ترتیب ۵۰ و ۲۵ دینار بود.
قحطیهای بزرگ در دوره قاجار
ایران در دوره قاجار شاهد دو قحطی بزرگ بود.
۱- قحطی بزرگ ۱۲۵۰–۱۲۴۹ هجری شمسی (۱۲۸۸–۱۲۸۷ هجری قمری) (۱۸۷۰ تا ۱۸۷۱ میلادی) باعث تلفات جانی فراوانی در ایران شد. برطبق برآوردها حدود یک دهم جمعیت ایران در این سالها از گرسنگی مردند.
۲- قحطی بزرگ ۱۲۹۸–۱۲۹۶ هجری شمسی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) قحطی بزرگی بود که تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد در این قحطی علاوه بر بیکفایتی شاهان قاجار، دولت انگلیس متهم به نسلکشی است. از دیدگاه مجد در این قحطی حدود ۴۰ درصد (در برخی دیگر از منابع ۲۵ درصد) از جمعیت ایران بهدلیل گرسنگی و سوءتغذیه و بیماریهای ناشی از آن جان باختند.
نهضت تنباکو اولین جنبش دوران قاجار
تغییرات و آشفتگیهای اقتصادی و اجتماعی در ایران قرن نوزدهم، که سلطه رو به رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی، به ویژه روسیه و انگلستان، تا حدی سبب آن بود، با سیاستهای حکومت کوچکترین تطابقی نداشت و باعث آغاز دشمنی فزاینده نسبت به حکومت و نسبت به خارجیانی که نفوذ و سلطه خود را بر ایران گسترش میدادند، شد.
در واقع عصر قاجار را باید عصر امتیازات نامید. صدها قرارداد زیان بار در این دوران توسط بیگانگان بر ایران تحمیل شد و دولت خودکامه قاجار برای رفع کاستیهای خود همواره خویش را وام دار کشورهای سلطه جو میکرد و بدین سان راه به سوی زوال میپیمود.
آشفتگیهای اقتصادی موارد زیر را شامل میشد: جایگزین کالاهای صنعتی وارداتی به جای بسیاری از محصولات دست ساز داخلی و در نتیجه گسترش بیکاری، تبدیل کارکنان صنعت قالی بافی، که در غرب بازار پر رونقی داشت، به کارگران مزدیگیری که اغلب با شرایط بد و دستمزد پایین مجبور به کار بودند، سقوط قیمت محصولات صادراتی ایران در مقایسه با واردات کالاهای اروپایی، سقوط فاجعه انگیز قیمت بین المللی نقره که پشتوانه پول رایج ایران بود و آشفتگیها و بی ثباتیهایی که جایگزین کشت محصولات صادراتی به جای محصولات مصرفی مردم به بار آورده بود. در اسفند ۱۲۶۸ به عنوان بخشی از موج واگذاری امتیازات، انحصار تولید، فروش و صدور تنباکو و توتون ایران به تشویق ولف و یک تبعهی انگلیس واگذار شد.
انقلاب مشروطه در دوران قاجار
تاریخ شروع نهضتی را که بعدها انقلاب مشروطه نام گرفت در آذر ۱۲۸۴ میدانند و آن زمانی بود که حکمران تهران چند تاجر قند و شکر را به خاطر کاهش ندادن قیمت قند و شکر فلک کرد. آنها میگفتند به خاطر شرایط زمان جنگ قیمتها را افزایش دادهاند. تجار که از سیاستهای حکومت دل خوشی نداشتند، به همراه کسبه و روحانیان به عنوان اعتراض در مسجد شاه تهران بست نشستند. گماشتگان صدر اعظم به کمک امام جمعه تهران، که یک روحانی طرفدار حکومت بود، بست نشینان را متفرق ساختند. گروهی از علما تحت تأثیر روحانی برجسته آزادی خواه سید محمد طباطبایی، به حرم حضرت عبدالعظیم رفتند و در آنجا بست نشستند.
طباطبایی با انجمنهای سری اصلاح طلب تماس داشت و نسبت به همراه اصلی خود در نهضت مشروطه، سید عبدالله بهبهانی، مجتهد پر نفوذ، در آزادی خواهی راسختر بود. به هر حال هر دو در نهضت مشارکت داشتند. حدود دو هزار طلبه، روحانی، تاجر و مردم عادی به این دو و دیگر علما پیوستند. بست نشینی بیست و پنج روز به طول انجامید. تجار و رقبای صدر اعظم امین الدوله، از جمله طرفداران اتابک، هزینه بست نشینان را تأمین میکردند.
معترضان، علاوه بر شکایتهای خاص خود، خواستار تأسیس یک عدالتخانه شدند، بدون آنکه معنای دقیق آن را بدانند. برخی از مشروطه خواهان، حکومت انتخابی مورد نظرشان بود، در حالی که برخی دیگر به چیزی کمتر از آن میاندیشیدند. شاه حکمران منفور تهران را، بنا بر خواسته بست نشینان، برکنار و در ۱۹ دی ۱۲۸۴ با تأسیس عدالتخانه موافقت کرد.
فقر مردم در دوران قاجار
در دوره قاجاریه ایران بیش از پیش در باتلاق فقر فرو رفت و جامعه ایرانی بهطور وحشتناکی فقیر شد. فقر سراسری دامان مردم را گرفته بود. کشاورزان سرمایه لازم برای سرمایهگذاری و بهبود بازدهی را در اختیار نداشتند و این سبب رها شدن زمین و ترک کار آنان میشد. در مورد اغلب حرفهها نظیر صنایع دستی هم این اتفاق پیوسته رخ میداد. «سائل و گدا کوچهها را پرکرده، تعلیم و تربیت نیست».