مقامات ایران چشمهایشان را بستهاند/ دوران تنش اتمی دوباره تکرار میشود؟
به نظر می رسد از یک سو مقام های ایران با تمرکز بر نبرد غزه، همه ظرفیت های فکری و سیاسی خود را معطوف این بحران کرده و چشم و گوش خود را بر اتفاقات چراغ خاموشی که در لابی های آژانس و محافل سیاسی و امنیتی غربی- اسرائیلی می گذرد، بسته اند.
به گزارش تازهنیوز، چرا اخباری که از آژانس بین المللی انرژی اتمی مخابره می شود، بار دیگر ایران را در تیررس اذهان جهانی قرار داده است؟ دلیل تندتر شدن لحن «رافائل گروسی»، مدیر کل آژانس نسبت به تهران چیست؟ و چه ارتباطی میان موضع گیری در «وین» و مذاکره در «مسقط» وجود دارد؟ اینها پرسش هایی است که در پی سخنان شدیدالحن «گروسی» علیه ایران که تا سطح تهدید به ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل پیش رفته، مطرح می شود و پاسخگویی و توجه مسئولان را نسبت به پیدا و پنهان آنچه در محافل غربی پیرامون ایران می گذرد، ضروری می کند.
به نقل از انتخاب، جدیدترین گزارش آژانس از شتاب گرفتن دوباره سرعت قطار غنی سازی ایران در سطح ۶۰ درصد حکایت می کند و خبر می دهد ایران از تصمیم چندماه گذشته خود مبنی بر متوقف کردن سرعت تولید اورانیوم غنیشده خود تا خلوص ۶۰ درصد برگشته و وضعیت را به حالت قبلی بازگردانده است؛ خبری که در بطن خود از تحولات زیرپوستی در بحبوحه جنگ غزه و رویارویی محور مقاومت و جبهه اسرائیلی حکایت می کند که در نهایت توانسته ایران و ایالات متحده را در جایگاه حامیان هر یک از دو جبهه در حال تقابل مقابل هم بنشاند و طبیعتا رویدادهای دیپلماتیک جاری میان آنها را نیز از خود متاثر بسازد.
بیشتر بخوانید:
- تبعات وحشتناک تهدید اتمی اسرائیل علیه ایران/ دشمنی گسترده علیه کشور با دیدگاه «آخرالزمانی»
- جزئیات توافق اسفند با آژانس از زبان رئیس سازمان انرژی اتمی ایران
برای اثبات این تاثیر و تاثر کافی است به تصمیم ایران برای کاهش سرعت غنی سازی ۶۰ درصد خود در ژوئن گذشته اشاره کرد؛ زمانی که مذاکرات محرمانه تهران و واشنگتن در «مسقط» به آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران از کره جنوبی و تبادل زندانیان میان دو کشور انجامید. این در حالی بود که با وقوع جنگ غزه در ۷ اکتبر، ایران و آمریکا ابتدا کوشیدند مانع از تسری پیامدهای این بحران به تفاهامات و مذاکراتی شوند که قرار بود ادامه پیدا کند. ناظران به همین بهانه، چند هفته بعد از شروع جنگ غزه با خوشبینی عنوان میکردند که جمهوری اسلامی به عنوان حامی منطقهای فلسطین ضمن اعلام حمایت از مردم غزه، دورتر از میدان درگیری خواهد ایستاد یا مبارزه بیرون از غزه را در مقیاسی دقیق و محدود نگه می دارد.
با این همه انتظار می رفت با افزوده شدن بر ابعاد جنگ، هم ایران و امریکا و هم متحدان منطقه ای و غربی شان، تماشاگر منفعل تراژدی غزه نباشند و ظهور جبهه دوم درگیریها در حوزه های دیگر محتملتر باشد. تأثیر اولیه تندتر شدن رویکرد تهران و واشنگتن نسبت به یکدیگر در صحنه جنگ جاری خاورمیانه، خود را در نشانه رفتن انگشت اتهام آمریکا و اسرائیل به سوی ایران در حمله به کشتی های درحال عبور از دریای سرخ و اقدام به ترور یکی از مهم ترین چهره های نیروی قدس سپاه در سوریه نشان داد اما تاثیر مهم تر آن در خبرهایی بازتاب یافت که از توقف مذاکرات دوجانبه در «مسقط» و تندتر شدن لحن آژانس علیه ایران حکایت می کرد.
با این حال ایران، موضع گیری های «رافائل گروسی»، مدیر کل آژانس را که به تعدد نسبت به افزوده شدن ذخایر اورانیوم غنی شده ایران و اخراج شماری از بازرسان آژانس گلایه می کرد، خیلی جدی نگرفت تا اینکه مدیرکل در مصاحبه با شبکه فرانس۲۴، تهران را تهدید به اعمال تحریم یا حتی ارجاع پرونده به شورای امنیت کرد و در گفت وگوی خود با روزنامه «فایننشال تایمز» در ۳۰ نوامبر (۹ آذر) باز هم ادبیات خود را تندتر کرد و با پیش کشیدن کلیدواژه «برجام ۲» از غرب خواست تا گفت وگو با ایران را از سر بگیرد و از موضوع هستهای ایران به دلیل جنگ حماس و اسرائیل غافل نشود. «گروسی» با بیان اینکه «نیاز به نوعی بازآفرینی سیستم گفت وگو با ایران وجود دارد» از قدرتهای جهانی خواست تا مذاکرات با ایران را از سر بگیرند و مسئله انباشت اورانیوم غنیشده در ایران فراموش نشود. نکته مهم عبارات مدیر کل آژانس، اشاره به «برجام دوم» بود که آن را در نتیجه شکست تلاش ها برای احیای برجام مطرح می کرد. چه در پی گسترش ابعاد پرتنش میان آمریکا و ایران در جنگ خاورمیانه که با وجود تلاش دو کشور برای ممانعت از آن رخ نمود، آژانس هم اخباری مبنی بر سه برابر شدن تولید اورانیوم را مخابره می کرد؛ مجموعه رویدادهایی که نشان می داد سعی محافل جنگ طلب برای بیاثر کردن دیپلماسی بیسروصدای تهران و واشنگتن به ثمر نشسته است. شکل گیری چنین فضایی سبب شد مقام های ایران و آمریکا از اجرای تفاهمی که مسیر مذاکرات بعدی را هموار می کرد، فرمان عقبگرد دهند تا این مقام های اسرائیلی باشند که به رغم درماندگی در نبرد غزه، نسبت به اتفاقات در حال وقوع میان تهران و واشنگتن احساس پیروزی کنند.
تردیدی وجود ندارد که قدرت بیشتر به بازیگری تعلق میگیرد که ابزار قدرتمندتری داشته باشد و ایالات متحده تا اینجای کار توانسته به واسطه سوءاستفاده از حربه های انحصاری خود در نهادهای بین المللی همچون سازمان ملل و آژانس، از یک سو توازن نابرابر نزاع در غزه را به نفع اسرائیل نگه دارد و از سوی دیگر ایران را بار دیگر در لبه تیغ قطعنامه های شورای حکام و در نهایت تهدید به ارجاع پرونده آن به شورای امنیت سازمان ملل بنشاند؛ امری که امکانی برای تندروهای داخلی آمریکا فراهم می کند تا با مانور روی ادعای تسلیحاتی شدن فعالیت های هسته ای ایران ، دولت آمریکا را نسبت به درپیش گرفتن فشارهایی فراتر از تحریم ها علیه ایران ناگزیر کنند.
به هر روی با سعی بر حفظ خوش بینی ذیل این دیدگاه که «جو بایدن» به دلیل انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آمادگی ورود به میدان مستقیم رزم با ایران و پیگیری سیاست های هزینه سازتر از تحریم ها برای ایران را ندارد، این سوال مطرح می شود که تغییر زمین بازی از سوی ایران و چرخش از سیاست «کاهش تنش» با واشنگن به سمت «افزایش تقابل غیر مستقیم» در منطقه، تحت تاثیر چه عواملی صورت گرفته است؟
به نظر می رسد از یک سو مقام های ایران با تمرکز بر نبرد غزه، همه ظرفیت های فکری و سیاسی خود را معطوف این بحران کرده و چشم و گوش خود را بر اتفاقات چراغ خاموشی که در لابی های آژانس و محافل سیاسی و امنیتی غربی- اسرائیلی می گذرد، بسته اند. از سوی دیگر همچنان با اعتقاد بر این انگاره که رویکرد تهاجمی و ضربتی همچون افزایش سطح غنی سازی مانع از تصویب قطعنامه های جدید علیه ایران می شود، به جای تعامل بیشتر با آژانس، حل موضوعات چالشی با این نهاد نظارتی را در گروی افزودن بر ابعاد و سطح فعالیت هسته ای ذیل سیاست بازدارندگی می دانند؛ رویکردی که معلوم نیست حاصل آن بازدارندگی باشد یا آغاز دور جدیدی از فشارهای همه جانبه جهانی.