قتل همسر مقابل چشمان فرزند!
«همسرم به من خیانت میکرد و من سر این موضوع با او درگیری داشتم، اما من همسرم را نکشتم. همانطور که گفتم شاید دخترم این کار را کرده باشد».
به گزارش تازهنیوز و به نقل از شرق، مردی که همسرش را مقابل چشمان فرزندانش به قتل رسانده بود، برای بیان آخرین دفاع در دادگاه حاضر شد و اظهار پشیمانی کرد.
این مرد ۳۶ساله که شش فرزند دارد، بعد از درگیری با همسرش با واردآوردن ضربات متعدد چاقو، او را به قتل رساند. هرچند متهم در جلسه اول رسیدگی به پروندهاش سعی میکرد وانمود کند عامل قتل دخترش است، اما در جلسه دوم به قتل اعتراف کرد و گفت همسرش را به این دلیل که به او خیانت کرد، به قتل رساند.
در جلسه اول، دو فرزند بزرگ مقتول که به سن بلوغ رسیده بودند، در دادگاه اعلام گذشت کردند، اما توضیح دادند مادرشان به دست پدرشان کشته شده است. دختر مقتول گفت: پدر و مادرم مدتی بود با هم دعوا داشتند، حتی مادرم تصمیم گرفته بود از پدرم جدا شود و پدرم به همین خاطر عصبانی شد. زمان حادثه پدرم چاقو را برداشت و بر بدن مادرم وارد کرد. او تعداد زیادی ضربه زد و بعد هم فرار کرد. ما با اورژانس تماس گرفتیم و برای مادرمان کمک خواستیم، اما متأسفانه مادرمان جانش را دست داد.
وقتی متهم در جایگاه قرار گرفت، اتهام را رد کرد و گفت: من همسرم را نکشتم، من فقط او را زدم. ممکن است بعد از من دخترم او را به قتل رسانده باشد.
این مرد گفت: «همسرم به من خیانت میکرد و من سر این موضوع با او درگیری داشتم، اما من همسرم را نکشتم. همانطور که گفتم شاید دخترم این کار را کرده باشد». این در حالی بود که دیگر فرزندان مقتول که زمان حادثه در خانه بودند نیز شهادت دادند پدرشان، مادرشان را به قتل رسانده است. متهم همچنین مدعی شد مادر مقتول زنده است و او میتواند شهادت دهد که دخترش چه کرده است.
با توجه به ادعای جدید متهم، پرونده برای بررسی دقیق و شناسایی مادر مقتول به دادسرا بازگردانده شد، اما مشخص شد مادر مقتول سالها قبل فوت کرده است.
براساس اطلاعاتی که دادسرا ارائه داد، مقتول زمانی که ۱۱ساله بود، ازدواج کرد و با شوهرش از شهر محل سکونت خود به تهران آمد و در منطقه فرحزاد ساکن شد. او شش فرزند به دنیا آورد و با همسرش مشکلاتی داشت، اما از او جدا نشد.
دختر مقتول که بزرگترین فرزند خانواده است، به مأموران گفت: من و مادرم رابطه نزدیکی داشتیم. برادرم که دو سال از من کوچکتر است، کار میکرد، پدر و مادرم هم کار میکردند، با این حال ما نمیتوانستیم خرجی زندگیمان را تأمین کنیم، چون پدرم اعتیاد داشت. من در خانه از خواهر و برادر کوچکترم مراقبت میکردم. مدتی بود که مادر و پدرم درگیری شدیدی داشتند. پدرم فکر میکرد مادرم با مردی رابطه دارد؛ چون میگفت میخواهد از پدرم جدا شود، اما پدرم قبول نمیکرد. آنقدر این مسئله مهم شده بود که پدرم مدام مادرم را کنترل میکرد و هر شماره تلفنی را که در گوشی مادرم میدید، بررسی میکرد. او فکر میکرد مادرم با مردی رابطه دارد. من دقیقا نمیدانم چه اتفاقی میان آنها افتاده بود که مادرم خیلی تلاش میکرد از پدرم جدا شود.
این دختر ادامه داد: والدینم روز حادثه سر این موضوع با هم درگیر شدند. من سعی کردم آنها را جدا کنم. وقتی پدرم به آشپزخانه رفت، من فکر کردم دعوا تمام شده است. مادرم دراز کشیده بود که پدرم با چاقو به او حمله کرد و او را زد. این کار را آنقدر سریع انجام داد که ما نتوانستیم واکنش نشان دهیم. بعد من با برادرم که سر کار بود تماس گرفتم و گفتم برای مادرمان اتفاق بدی افتاده و خواستم به خانه بیاید. مادرم فوت کرده بود و کاری از دست کسی برنمیآمد.
این پرونده در حالی رسیدگی میشد که فرزندان کوچک مقتول به بهزیستی منتقل شده بودند. بعد از اینکه فرزندان بزرگ مقتول اعلام گذشت کردند، نماینده دادستان از سوی رئیس قوه قضائیه برای بچههای کوچک هم درخواست دیه کرد.
به این ترتیب جلسه دوم دادگاه تشکیل شد. متهم اینبار اتهامش را قبول کرد و گفت: قتل را قبول دارم. من زنم را کشتم و خیلی از این کارم پشیمان هستم. من اشتباه کردم پای دخترم را وسط کشیدم، نباید چنین کاری میکردم. حالا درخواست بخشش دارم و از اینکه باعث آوارگی فرزندانم شدهام احساس پشیمانی دارم.
قضات بعد از پایان جلسه دادگاه برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.