سرقتهای سریالی در آرزوی رسیدن به ثروت
پسری جوان که با همدستی ۲ دوستش از مسافران زورگیری میکرد، جزییات جرایم خود را توضیح داده است.
به گزارش تازهنیوز، ۳دوست که فکر میکردند میتوانند خیلی زود پولدار شوند و راه آن همزورگیری است، دستگیر شدند. ابتدا همه چیز برای آنها خوب پیش میرفت غافل از اینکه پلیس رد آنها را زده و در تعقیبشان است. گفت و گوی جام جم با یکی از این متهمان را بخوانید.
*به چه اتهامی دستگیر شدید؟
سرقت مسلحانه از مسافران.
*با اسلحه؟
نه چاقو.
*سر دسته باندی؟
نه. چون از دو همدستم بزرگترم، فکر میکنند سردسته هستم.
*چند سالت است؟
۲۰ سال.
*و سن همدستانت؟
۱۸ سال.
*چطور با هم آشنا شدید؟
بچه محل بودیم. سالها بود همدیگر را میشناختیم و به یک قهوهخانه میرفتیم. آنجا صمیمیتر شدیم و نقشه سرقتها را کشیدیم.
*به پول نیاز داشتید؟
فقط یکی از همدستانم به نام سعید برای عمل مادرش نیاز به پول داشت. من و شاهین، همدست دیگرم وضع مالی خوبی داریم و میخواستیم از خانواده مستقل شویم.
*چطور سرقت از مسافران را برای پولدار شدن انتخاب کردید؟
یکبار شاهین سوار خودروی مسافرکشی شد و سرنشینان دزد از کار درآمدند. آنها تلفن همراه و پولهای شاهین را سرقت کرده و بعد او را از ماشین بیرون انداختند. ما هم تصمیم گرفتیم به همین شیوه سرقت کنیم.
*ماشین از کجا آوردید؟
برای پدر شاهین بود.
*چطور سرقت میکردید؟
یک نفر روی صندلی جلو و یک نفر هم روی صندلی عقب مینشست. در خیابانها پرسه میکردید و اگر مرد مسافری را میدیدیم، سوارش میکردیم. بعد از طی مسافتی، سعید که در صندلی عقب کنار طعمه مینشست، با چاقو او را تهدید میکرد و میخواست پول و گوشیاش را بدهد. وقتی پول و گوشی را میگرفتیم او را از ماشین پیاده کرده و سراغ طعمه بعدی میرفتیم.
*در روز چند بار سرقت میکردید؟
فرق داشت یک روز سه تا یک روز پنج تا.
*در این مدت از چند نفر سرقت کردید؟
حسابش از دست خودمان خارج شده اما آنطور که ماموران گفتند، ۱۵۰ نفر.
*چقدر گیرتان آمد؟
کمتر از مقداری که فکر میکردیم. مالخر گوشیها را به قیمت پایین ازما میخرید. دیگرکسی پول نقدحمل نمیکند و دربعضی سرقتها فقط گوشی سرقت میکردیم.
*یعنی چقدر؟
گوشی ۱۰میلیونی را سه میلیون تومان میخرید.
*این تعداد گوشی را در چه مدت سرقت کردید؟
یکماهونیم.
*مالباختگان مقاومت نمیکردند؟
از ترس چاقو نه. ما سه نفر با چاقو بودیم و او تنها بود. البته تعدادی از طعمهها گوشی ارزانی داشتند که دل ما به حالشان سوخت و از آنها سرقت نکردیم. فقط هم مردان را سوار میکردیم و سراغ مسافران زن نمیرفتیم.
*چرا؟
خودمان ناموس داریم و میدانیم این سرقتها چه لطمهای به زنان وارد میکند.
*چه ساعاتی سرقت میکردید؟
اول صبح که کارمندان قصد رفتن به محل کارشان را داشتند، سوارشان میکردیم.
*ارزشش را داشت؟
الان بخواهم بگویم، نه. پولدار که نشدیم. آبرویمان رفت و نمیتوانیم در چشم خانواده نگاه کنیم.