آینده هولناک اسرائیل بعد از نابودی غزه/ گره منطقه فقط توسط این دو نفر باز میشود
حماس دشمن دیرین سازش است و حمله 7 اکتبر به خوبی این موضوع را نشان داده است.
به گزارش تازهنیوز، توماس فریدمن، ستون نویس و نویسنده مشهور آمریکایی در مطلبی در نشریه نیویورک تایمز نوشت: یکی از غیرمنتظره ترین تحولات جنگ اسرائیل و حماس، تلاقی منافع و انگیزه های قدرتمند بازیگران مختلف از اسرائیل گرفته تا فلسطینیان، آمریکا و عربستان برای تشکیل یک دولت فلسطینی است که بتواند در صلح و آرامش در کنار اسرائیل ادامه حیات دهد.
به نقل از در ادامه این مطلب آمده است: برای شروع، حرکت به سمت ایجاد یک دولت فلسطینی پس از پایان جنگ غزه، عاملی کلیدی جهت برقراری ارتباط مجدد اسرائیل با بازیگران مهم در سراسر جهان است. این موضوع اهمیت زیادی برای ترسیم یک راه حل نهایی جهت برون رفت از بحران غزه و تقویت یک اتحاد منطقه ای دارد که اسرائیل برای حفاظت از خود بدان نیازمند است.
- پشتپرده ناآرامیهای منطقه/ آمریکا و اسرائیل علیه ایران همدست شدهاند؟
- ایران در وضعیت تنش دائمی/ چرا با حمله نظامی آمریکا به منطقه وضعیت بازارهای ایران بهم ریخت؟
اگر اسرائیل حماس را نابود کند و تصمیم بگیرد با رد هر شکلی از یک دولت فلسطینی، به طور دائمی غزه و کرانه باختری را تحت اشغال خود درآورد، این دولت برای نسل آینده و به ویژه در جهان عرب به یک دولت منزوی جهانی تبدیل خواهد شد. در چنین صورتی متحدان عرب اسرائیل وادار خواهند شد فاصله خود را با دولت صهیونیستی حفظ کنند.
اگر اسرائیل در نزاع دائمی با فلسطینیان باقی بماند، ساختار استراتژی خاورمیانه ای آمریکا به ویژه معاهدات صلحی که بین اسرائیل و مصر، اردن و کشورهای حاشیه خلیج فارس منعقد شده تحت فشار قرار خواهد گرفت و توانایی آمریکا برای اداره منطقه با پیچیدگی مواجه خواهد شد. در چنین وضعیتی راه برای نفوذ بیشتر روسیه و چین باز خواهد شد. با توجه به کشته شدن هزاران غیرنظامی فلسطینی در جنگ غزه، ایالات متحده همین الان هم برای استفاده از پایگاه های نظامی خود در کشورهای منطقه جهت مقابله با شبکه نیروهای نیابتی ایران با مشکل مواجه شده است.
سعودی ها هم به ایجاد مسیری برای ایجاد دولت فلسطینی نیاز دارند تا از این طریق بتوانند پروسه عادی سازی روابط با اسرائیل را از سر گرفته و از این طریق حمایت لازم را در کنگره آمریکا برای ایجاد نوعی از پیمان جدید امنیتی با ایالات متحده جلب کنند.
کوتاه سخن اینکه، امروز بیش از هر زمان دیگری که من به یاد دارم، بازیگران کلیدی بیشتری در خاورمیانه به حرکت به سمت یک دولت فلسطینی غیرنظامی نیاز دارند و بیش از همه این خود فلسطینیان هستند که برایشان موقعیتی بی بدیل جهت تحقق بخشیدن به رویای استقلال در وطن آبا و اجدادیشان فراهم آمده است.
اما در این میان، 2 بازیگر کلیدی و بسیار قدرتمند هستند که نمی خواهند این اتفاق تحت هیچ شرایطی رقم بخورد: حماس که تمام توان خود را صرف حذف اسرائیل از نقشه جهان کرده است و بنیامین نتانیاهو و ائتلاف راست افراطی تحت حمایت وی که برخی از آنها نه تنها خواهان نابودی حماس بلکه ادامه اشغال کرانه باختری و غزه و توسعه شهرک های یهودی نشین در هر دوی این مناطق هستند.
آنچه من از زمان نگارش این ستون در سال 1995 آموخته ام این است که نه حماس و نه نتانیاهو هرگز نمی توانند شرکایی برای هیچ نوعی از یک دولت فلسطینی در کنار اسرائیل باشند، هرچند که چنین سناریویی اکنون بیش از هر زمان دیگری می تواند به سود منافع مردم اسرانیل و فلسطین تمام شود.
حماس دشمن دیرین سازش است و حمله 7 اکتبر به خوبی این موضوع را نشان داده است. یکی از دلایلی که امروز حماس از قدرت بالایی برخوردار است این است که نتانیاهو در طی یک و نیم دهه گذشته هر کاری می توانسته برای تضعیف تشکیل خودگردان فلسطینی انجام داده است که موجودیتی بیرون آمده از دل توافقات اسلو برای اداره مناطق فلسطینی نشین کرانه باختری بوده و با سرویس های امنیتی اسرائیل همکاری نزدیکی دارد. در عین حال، در طی سال های اخیر، نتانیاهو عمدا موجب تقویت گروه حماس شده که از زمان اخراج تشکیلات خودگردان از غزه در سال 2007 کنترل این باریکه را در اختیار داشته است. این از آن جهت است که نتانیاهو و حماس در برخی اهداف اتفاق نظر دارند: تضعیف تشکیلات خودگردان و مخالفت با راه حل دو دولت.
آلوف بن، سردبیر روزنامه هاآرتس در دو پاراگراف این موضوع را توضیح می دهد: «از زمان بازگشت نتانیاهو به قدرت در سال 2009، استراتژی وی این بوده که اسرائیل “می تواند به عنوان یک کشور به سبک غربی پیشرفت کند و در عین حالی که فلسطینیان را کنار می گذارد حتی با جهان عرب نیز ارتباط برقرار کند.”
نکته کلیدی تفرقه انداختن و حکومت کردن است. در کرانه باختری، نتانیاهو همکاری امنیتی با تشکیلات خودگران را حفظ کرده و این تشکیلات عملا به یک خرده پیمانکار اسرائیل در زمینه امور انتظامی و اجتماعی تبدیل شده است. وی قطر را تشویق کرده که دولت حماس در غزه را تامین مالی نماید.»
بن سپس یک صحنه کلیدی دیگرا را یادآوری می کند، جایی که نتانیاهو در سال 2019 در جمع هم حزبی های خود گفت: «هرکسی مخالف تشکیل دولت فلسطینی است… باید از ارائه کمک های مالی به غزه حمایت کند، زیرا تداوم دودستگی بین تشکیلات خودگردان در کرانه باختری و حماس در غزه مانع از تشکیل دولت فلسطینی خواهد شد.»
متاسفانه هر چه جنگ غزه طولانی تر می شود، بیشتر نظرات حماس و نتانیاهو افکار عمومی کشورهای مختلف را متاثر از خود می سازند. فلسطینی های بیشتری به همراه حامیانشان در غرب این نظر را می پذیرند که اسرائیل یک پروژه استعماری اسکان یهودیان است که باید از رودخانه تا دریا ریشه کن شود و اسرائیلی های بیشتری حتی از فکر کردن به ایجاد یک دولت فلسطینی در کنار مرزهایشان امتناع می ورزند.
نمی توانیم اجازه دهیم این وضعیت ریشه دارتر شود. تنها 2 رهبر در جهان هستند که قدرت تغییر مسیر این داستان را دارند: جو بایدن و محمد بن سلمان.
محمد بن سلمان اگر می خواهد نتانیاهو و حماس را شکست دهد، باید کار ناتمام عمویش ملک عبدالله را تمام کند. او باید اعلام کند که آماده سفر به بیت المقدس است تا ابتدا در مسجدالاقصی نماز بخواند و سپس در صحن کنست با مردم اسرائیل سخن بگوید و مستقیما به آنها بگوید: اگر شما با راه حل دو دولت هراه شوید، عربستان روابط با اسرائیل را عادی سازی خواهد کرد و بیت المقدس غربی را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت خواهد شناخت، به شرطی که اسرائیل هم بیت المقدس شرقی را به عنوان پایتخت فلسطین شناسایی کند. او همچنین می تواند وعده بدهد که از بازسازی غزه حمایت خواهد کرد.
جو بایدن هم باید کار ناتمام بیل کلینتون، رئیس جمهور اسبق ایالات متحده را تکمیل کند. در دسامبر 2000، کلینتون مجموعه ایده هایی را تحت عنوان “پارامترهای کلینتون” ارائه کرد که شامل راهکارهایی برای پایان دادن به مناقشه اسرائیلی-فلسطینی بود. این ایده ها مبتنی بر راه حل دو کشوری بود. اما او نتوانست این ابتکار را به نتیجه برساند. جو بایدن باید این ایده ها را به پیش ببرد تا بتواند ایجاد دو کشور مستقل در یک سرزمین واحد را محقق سازد. زمانی که صدای شلیک گلوله ها در غزه خاموش شود، احتمالا بهترین و شاید آخرین فرصت احیای راه حل دو کشور از زمان شکست طرح اسلو خواهد بود.