دیدگاه شهید مطهری درباره رهبر انقلاب چه بود؟ +تصاویر

آیت‌الله خامنه‌ای، هنوز خود را طلبه و جستجوگری می‌دانست که امثال مطهری‌ها جهانی از آموختنی‌ها را در اختیار او قرار می‌دادند.

به گزارش تازه نیوز و به نقل از سایت رهبری، هردو مبارز بودند و در مسیر معیّن امام (رضوان‌الله‌علیه). «علامه مرتضی مطهری»، مبلغ بزرگ و مدرس مشهور دانشگاه بود و «استاد سیدعلی خامنه‌ای» عالم مبارز و محقق حوزه علمیه مشهد و جمع‌های مشتاق دانشجویی. در این مسیر از خرداد ۱۳۴۲، جهاد فکری بخشی از مبارزه و پرده‌ای از قیام یاران امام برای یک تجدیدنظرطلبی بزرگ بود. علامه مطهری و آیت‌الله خامنه‌ای، اگرچه جزئی از این جمع بودند و هر کدام در سنگر انقلابی خود مجدانه فعالیت می‌کردند، مراودات «صمیمانه و مهربانانه‌ای» هم با یکدیگر داشتند. بخش اعظم این مراودات، روابط علمی آن‌ها بود که تا واپسین روزهای حیات استاد شهید ادامه یافت.

رهبری و مطهری

 

از مدرسه مروی تا رُزهتل

آنچه معلوم است، نقطه آغاز این روابط، شهرت علمی وافر علامه مرتضی مطهری بود که پیش از همه در میان حوزویان و دانشجویان علوم دینی زبانزد شده بود. آیت‌الله خامنه‌ای، چندسالی از آیت‌الله مطهری کوچکتر بود و جویای دیدار او. حوزه‌ها محملی شد برای آشنایی و به‌ویژه دیدارهای «مدرسه مروی» تهران بر صمیمیت این آشنایی افزود:

«ایشان در تهران تدریس می‌کردند در مدرسه‌ مروی، مدرسه‌ مروی هم پاتوق ما بود. هر وقت از قم می‌آمدیم، حتما مدرسه مروی سری می‌زدیم. طبعا علاقه‌مند بودیم که با ایشان آشنا بشویم؛ آشنا هم شدیم خیلی زود، بعد که با آقای مطهری آشنا شدیم، دوستی‌مان خیلی صمیمی و گرم شد، به طوری که بعدها خیلی از اوقات ایشان مشهد که می‌آمدند منزل من می‌آمدند و من تهران که می‌آمدم، حتما ایشان را می‌دیدم و بعضی کارهای مشترکی هم با هم داشتیم؛ کارهای علمی مشترک.»

بنابراین سفرهای سالانه شهید مطهری به مشهد، یک سوی دیگر این دیدارها بود. این دیدارها یا در رز هتل مشهد انجام می‌شد که محل اقامت آیت‌الله مطهری بود و یا منزل آیت‌الله خامنه‌ای. موضوع بخش عمده‌ای از آنچه در این دیدارها و روابط مطرح می‌شد، به مباحثات و تعاملات علمی اختصاص داشت.

 تالیف مشترک!

نمونه این همکاری‌ها زمانی بود که شهید مطهری می‌خواست یادداشت‌های «اسلام و مقتضیات زمان» خود را به اثری تالیفی تبدیل کند. آیت‌الله خامنه‌ای، گزینه اصلی او برای این تحقیق و تالیف بود:

«ایشان یک مقدار سخنرانی کرده بودند گمانم یک ماه رمضان، درباره‌ی اسلام و مقتضیات زمان. یک وقتی به من گفتند که من یک چنین سخنرانی‌ای کردم و مایلم شما این را تحصیل کنید، یعنی پخته و تکمیل کنید، اگر آماده باشید. گفتم باشد. البته مرد بزرگواری بود آقای مطهری، واقعاً برای کارهایش هدف‌های معنوی در نظر داشت، نه هدف‌های ظاهری. وقتی که این را به من محول می‌کردند، گفتند که شما این را وقتی که تحریر کردید به هر نامی خواستید منتشر کنید، به عنوان تألیف، تألیف مطهری، تألیف خامنه‌ای، تألیف مشترک، هر چی خواستید بگذارید که خب طبیعی بود که این تراوش شهید مطهری بود و اگر من هم همچنین کاری می‌کردم، نقش اولی و اصلی مربوط به ایشان بود، به من ارتباطی نداشت، درعین‌حال ایشان با این سعه‌ صدر و بزرگواری این حرف را می‌زد. من این را گرفتم از ایشان، یک مقداری مطالعه کردم، دیدم ابتدایی است یعنی خیلی رویش کار لازم است انجام بگیرد و به ایشان گفتم، ایشان یک مقداری یادداشت در آوردند برای من فرستادند، یادداشت‌های زیادی بود به قدر یک کتاب بود خودش، یادداشت‌های گوناگونی بود که ایشان فرستادند برای من و گفتند این‌ها هم هست. من دیدم ایشان مبالغ زیادی یادداشت در این زمینه از این جا، آن‌جا جمع کرده‌اند و مطالبی به ذهنشان رسیده، واردات فکریشان را به مرور نوشتند، مبالغی. البته من همان اوقات ظاهراً زندان افتادم یادم نیست که یک همچنین حادثه این جوری بود، سال ۴۹ بود به نظرم افتادم یا ۵۰ بود که کار لنگ ماند و بعد هم این‌ها فرستاده شد برای خود ایشان، یعنی من یک مقدار شروع کرده بودم خلاصه‌گیری بکنم و اینها که به این مانع دچار شدیم و اینها را فرستادیم برای خود ایشان.»

مجموعه این روابط نشان از قرابتی فکری میان آیت‌الله خامنه‌ای و شهید مطهری داشت: «یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوی همین است که خودش گفته: و هو اصول … ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیده‌ام همین است.»

عمده کار من با استفاده از افکار مطهری است!

با این حال، آیت‌الله خامنه‌ای، هنوز خود را طلبه و جستجوگری می‌دانست که امثال مطهری‌ها جهانی از آموختنی‌ها را در اختیار او قرار می‌دادند. ایشان دو سال پس از شهادت استاد، به گفتگویی جالب توجه که در همین باره با یکدیگر داشتند اشاره می‌کنند:

«من خودم را شاگرد آقای مطهری می‌دانم؛ یک وقتی به ایشان گفتم. با ایشان می‌دانید، ما خیلی دوستی صمیمی و نزدیکی داشتیم؛ یعنی دوستی ما از پیش از انقلاب خیلی گرم و صمیمانه و مهربانانه بود. بارها اتفاق می‌افتاد که در منزل یکدیگر، من در منزل ایشان در تهران، و ایشان در منزل ما در مشهد، می‌آمدند و ساعت‌ها، روزها، شب‌ها با هم بودیم. من به ایشان گفتم که من شاگرد شما هستم. ایشان تعجب کرد، گفت تو هیچ‌وقت پیش من درس نخواندی؛ حقیقت هم این بود که من پیش ایشان درس نخوانده بودم؛ اما یکی از عناصری که بنیه‌ اصلی فکر اسلامی من را پایه‌گذاری کرده، سخنرانی‌های آقای مطهری است در مثلا بیست سال پیش. این سخنرانی‌ها چاپ می‌شد و منتشر می‌شد.»

برای همین، اشتیاق و علاقه آیت‌الله خامنه‌ای به شخصیت و آثار شهید مطهری به‌اندازه‌ای بود که گاه مایه شگفتی آن عالم فرزانه می‌شد: «بنده، حقیر خودم در طول مدت زندگیم که من کار فکری داشتم، خیلی‌هایتان می‌دانید، شاید بعضی‌هایتان بودید توی بحث‌های بنده در مشهد که داشتم، عمده‌ کار بنده با استفاده‌ی از افکار آقای مطهری است؛ این یادتان باشد. بنده از افکارم – به خود ایشان هم می‌گفتم من همیشه، با ایشان ما خیلی رفیق بودیم. – من می‌گفتم که من غالب کارهایم با استفاده‌ از حرف‌های شماست، کتابهایی را اسم می‌آوردم ایشان تعجب می‌کرد، می‌گفت عجب این کتاب‌ها اینقدر خوب است من نمی‌دانستم؟»

یکی از همراهان آیت‌الله خامنه‌ای در مشهد، خاطره جالبی از ایشان درباره آثار و کلام شهید مطهری نقل کرده است: «علمای‌ برجسته‌ و شخصیت‌های‌ متفکر، دائماً به‌ دلیل‌ وجود حضرت‌ رضا (علیه‌السلام‌) به‌ مشهد می‌آمدند. این‌ها را نگه‌ می‌داشتیم‌. مرحوم‌ آقای‌ مطهری‌ را در مسجد النبی‌ نگه‌ می‌داشتیم‌ که‌ تقدیر و سرنوشت‌ را آنجا گفتند. یادم‌ است‌ که‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ خودشان آنجا شرکت‌ می‌کردند، آخر نیمکت‌ می‌نشستند و آقای‌ مطهری‌ پای‌ تخته‌ صحبت‌ می‌کردند. بعد ما به‌ آقای‌ خامنه‌ای‌ می‌گفتیم‌ که‌ «نظر شما راجع‌ به‌ آقای‌ مطهری‌ چیست‌؟» می‌فرمودند «ایشان‌ استاندارد است‌ کلام‌ او». این‌ اولین‌ بار بود در عمر من‌ استاندارد را قبل‌ از انقلاب‌ از آقای‌ خامنه‌ای‌ برای‌ یک‌ مبحث‌ دینی‌ می‌شنیدیم‌.»

* ما کمتر نمونه ارزنده‌ای چون خامنه‌ای داریم

با این وجود، این شوق و علاقه، میلی دوسویه بود. علامه مطهری، همداستان خراسانی خود را به دانشوری می‌شناخت و به مراتب فضیلت و اثرگذاری «استاد خامنه‌ای» واقف بود. مطهری، جلسات درس و بحث آیت‌الله خامنه‌ای در مشهد را موثر و سودمند می‌دانست و برای همین، وقتی که آگاه شد نیروهای امنیتی طاغوت جلسات مسجد کرامت را به تعطیلی کشانده‌اند به‌شدت متاسف شد:

«خبر تعطیلی فعالیت‌های آقای خامنه‌ای، خیلی‌زود در میان محافل مذهبی و آشنایان او پیچید. آقای مرتضی مطهری که از موضوع باخبر شد «به شدت ناراحت شده و اظهار داشته، همه مراکز حساس را که اثری دارد می‌بندند. انسان متحیر می‌ماند چه کند و چه بگوید. وی گفت: سیدعلی خامنه‌ای از نمونه‌های ارزنده‌ای است که برای آینده موجب امیدواری است و در این مدت کوتاه در مشهد کارهای پرثمری انجام داده که یکی از آنها جمع کردن جوانان روشنفکر و بیدار بوده و به همین جهت وی مورد توجه [امام]خمینی هم واقع‌شده و [امام]خمینی دستور داده که هواخواهان وی [آیت‌الله] خامنه‌ای را حمایت کنند.»

این احساس تاسف زمانی عمیق‌تر شد که خبر دستگیری آیت‌الله خامنه‌ای به گوش علامه رسید: «آقای مطهری چهار روز بعد [از دستگیری] در دانشکده الهیات تهران در جمعی که احتمالاً کم‌شمار یا خصوصی بود با ابراز تاسف از این خبر، جملاتی در توصیف آقای خامنه‌ای گفت. وی پیش از این، چنین تعابیری را پس از تعطیلی حلقه تفسیر قرآن او به زبان آورده بود: «ما کمتر نمونه ارزنده‌ای چون خامنه‌ای داریم. و این نیروها هم باید به این گونه هدر و در گوشه‌های زندان تلف گردند. مطهری پس از ستودن خامنه‌ای او را از عوامل موثر در روشن کردن افکار اجتماع دانست.»

 

دعوت به سخنرانی در حسینه ارشاد

حضور آیت‌الله خامنه‌ای در حسینیه ارشاد هم با دعوت شهید مطهری آغاز شد. کوشش ایشان در رفع اختلافات میان علامه مطهری و روحانیت انقلابی با دکتر علی شریعتی یکی از نقش‌آفرینی‌های مهم آیت‌الله خامنه‌ای در این زمینه است.

سخنرانی‌ها و آثار آیت‌الله خامنه‌ای هم مورد توجه و تقدیر علامه بود. هنگام انتشار کتاب «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان»، شهید مطهری این اثر آیت‌الله خامنه‌ای را فراوان ستود: «[کتاب مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان]کتاب خوبی درآمد از کار. کتاب مفیدی بود. در ایران جای این کتاب خالی بود، زیرا در ایران راجع به هندوستان هر چه بحث می‌شد یک‌جانبه حرف‌های مؤلفان ضدمسلمان نقل می‌شد. حتی مولفی که خودش مسلمان هم بود، مثل ابوالکلام آزاد، قضاوتش به نفع مسلمان‌های هند نبود، بلکه به زیان مسلمان‌های هند بود… هر چه در ایران نوشته یا ترجمه می‌شد در این روال بود. این کتاب اول بار نقش مسلمان‌ها را برجسته کرد و خیلی در محافل اسلامی و روشنفکری اسلامی… جا افتاد. مرحوم مطهری بارها این کتاب را در سخنرانی‌هایش معرفی کرد به مردم… مسلمان‌های هند هم علاقمند شدند و بردند، پخش کردند.»

خامنه‌ای؛ انتخاب مطهری

مجموعه جلساتی که دهه چهل شمسی در تهران تشکیل می‌شد و قرار بود به تهیه «منشور» و طرحی کلی از جهان‌بینی اسلامی بیانجامد، جای دیگری بود که نزدیکی دیدگاه‌های آیت‌الله مطهری و آیت‌الله خامنه‌ای را روشن‌ کرد. در این جلسات افرادی چون آقایان طالقانی، بهشتی، باهنر، هاشمی رفسنجانی، فارسی، بازرگان، علی شریعتی و جمعی دیگر حضور داشتند. در پایان جلسه اول قرار شد که اعضا، با «طرحی پیشنهادی» به جلسه دوم بیاید و شهید مطهری درباره طرح‌ها قضاوت کند و نظر بدهد:

«چهل و پنج روز برای این موضوع زمان گذاشتند. در نشست دوم آقایان خامنه‌ای، احمدزاده، طالقانی،‌ بازرگان، سحابی و فارسی نظرات مکتوب خود را همراه داشتند. در گفتگوهای این جلسه مقرر شد نوشته‌ها به جمعی که آقای مرتضی مطهری یکی از آنها بود سپرده شود تا نظر بدهند. در گردهم‌آیی بعدی، آقای مطهری از ماهیت نوشته‌های آقایان صحبت کرد. روشن شد که تضاد اسلام با پدیده‌های استثمار، استکبار، استعمار، ستم‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وجه مشترک یادداشت‌های ارائه شده است، اما آقای مطهری از موضوع مبارزه با الحاد به عنوان وجه ممیز نوشته آقای خامنه‌ای یاد کرد و آن را به عنوان امتیاز بر دیگر نگاشته‌ها مطرح نمود. مهندس بازرگان نیز بعدها گفت: «در میان آن‌ها متن پیشنهادی آقای خامنه‌ای جزو برجسته‌ترین‌ها بود.»

با پیروزی انقلاب، شورای انقلاب به کانون مراودات آیت‌الله خامنه‌ای و شهید مطهری تبدیل شد. جایی که باز هم محملی بود برای نزدیکی بیشتر میان آن دو و البته بحث‌های طلبگیشان: «یک روز از این جلسات شورای انقلاب می‌آمدیم بیرون ـ آن جلسات هفت هشت ساعته‌ آن اوایل کار ـ همان طور از یک خانه‌ای ـ به نظرم هم نمی‌دانم کجا بودیم ـ می‌آمدیم، یک صفی بودند، پنج شش نفری می‌آمدیم بیرون، ایشان قبل از من، برگشت گفت یک گعده‌ای درست کن فلانی، خفه شدیم! این جوری بود. یعنی واقعاًها. من هم توی آن مجموعه، اگر بنا بود با کسی گعده‌یی به معنای آخوندیش درست کنم و داشته باشیم جز با آقای مطهری با کس دیگری نبود. یعنی واقعاًها هر وقت با ایشان دو به دو ـ اتفاق افتاده بود فراوان ـ دو نفری توی اتاق ایشان در تهران یا منزل ما در مشهد یک ساعت، دو ساعت نشسته بودیم، صحبت، همه جور صحبتی بین ما رواج داشت. از خاطره گرفته ـ ایشان هم می‌دانید، خاطره و داستان و قصه و فلان خیلی زیاد، یک صندوقچه‌ای بود از این گونه چیزها ـ بنده هم بی‌ورود نبودم توی این چیزها. من هم خیلی از این چیزها توی ذهنم هست. این قدر بحث می‌کردیم. بحث علمی می‌شد، بحث اعتقادی می‌شد، بحث سیاسی می‌شد. یعنی واقعاً یک به هم بستگی‌ای وجود داشت.»

سنگر خالی دانشگاه

۱۱ اردی‌بهشت ۱۳۵۸، اما، پایانی بود بر حیات دنیایی آیت‌الله شهید مطهری و خاتمه‌ای برای دوستی چندین ساله او با آیت‌الله خامنه‌ای. اگرچه شهادت، نام مطهری را پرآوازه‌تر کرد و آثارش را نام‌آشناتر اما به‌زودی جای خالی او در تنویر دل‌ها و اندیشه‌های مشتاق احساس شد. این فقدان، بیش از هر جا خود را در «دانشگاه»، سنگر اصلی شیخ شهید، نشان داد. با این حال، امام آگاه امت، با آنکه مُهر پذیرشی بر آثار معلم شهید زد و همگان را به بهره‌برداری از این ثمرات ارزشمند فراخواند، پیشنهادی هم برای پر کردن جای خالی او در دانشگاه داشت. دیدار دانشجویان با امام، از این پیشنهاد قدسی، آن هم در کوران جنجال‌های دانشگاه پرده برداشت:

«البته باید اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه و من پیشنهاد می‌کنم که آقای آقا سید علی آقا بیایند، خامنه‌ای. شما ممکن است که بروید پیش ایشان از قول من بگویید ایشان بیایند به جای آقای مطهری. بسیار خوب است ایشان، فهیم است؛ می‌تواند صحبت کند؛ می‌تواند حرف بزند.». آیت‌الله خامنه‌ای موظف شده بود که راه علمی استاد شهید و یار محبوبش را ادامه دهد. دانشگاه، اکنون، میزبان میهمان خراسانی‌اش شده بود تا بانگ گفتارهای مطهری‌وار او را به جان بشنود.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.