بدترین سناریویی که برای کشورهای عربی می‌تواند اتفاق بیافتد، چیست؟

تنش زدایی در کشورهای حاشیه خلیج فارس به یک شعار تبدیل شده است و برای محمدبن‌سلمان، ولیعهد سعودی، پیشرفت در پروژه‌های عظیم مرتبط با چشم‌انداز ۲۰۳۰ اولویتی است که هرگونه تشدید تنش منطقه‌ای آن را به خطر می‌اندازد.

به گزارش تازه‌نیوز، فراز به نقل از اندیشکده «مرکز عربی واشنگتن دی‌سی» نوشت: کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از بیم به خطر افتادن پروژه‌های اقتصادی و نیز با نگاهی به آسیب‌های گسترده در گذشته، تلاش می‌کنند از هرگونه تنش در منطقه دوری کنند.

سال‌ها درگیری بین اسرائیل و ایران در سایه، که شامل ترورهای هدفمند و همچنین حملات سایبری می‌شد، در آوریل ۲۰۲۴ جای خود را به رویارویی مستقیم داد و خاورمیانه را در آستانه یک درگیری منطقه‌ای گسترده‌تر قرار داد. این درگیری که با حمله اسرائیل به سفارت ایران در دمشق در اول آوریل آغاز شد و با حملات موشکی و پهپادی گسترده ایران علیه اسرائیل در ۱۳ آوریل ادامه یافت، به‌نظر می‌رسد حداقل برای این دور پایان یافته است. حمله صبح زود به پدافند هوایی ایران در اطراف اصفهان در ۱۹آوریل دامنه محدودی داشت، تلفات جانی نداشت و به‌نظر می‌رسید که برای پایان دادن به حملات تلافی‌جویانه طراحی شده بود. درحالی‌که حملات به‌نظر می‌رسد پایان یافته باشد، اما نشان‌دهنده تشدید قابل توجه درگیری بین ایران و اسراییل است و نشان می‌دهد که چگونه منطقه همچنان می‌تواند به‌عنوان یک انبار باروت باقی بماند.

برای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که خواستار گفت‌وگو و اقدامات دیپلماتیک برای جلوگیری از فراگیرشدن جنگ غزه شده‌اند، یک درگیری تمام عیار بین اسرائیل و ایران آنها را مستقیما در برابر آتش  قرار می‌دهد. چنین اتفاقی بدترین سناریویی خواهد بود که رهبران شش کشور شورای همکاری خلیج فارس سال‌ها به دنبال اجتناب از آن بوده‌اند، زیرا روابط نظامی و امنیتی آنها با ایالات متحده و – درمورد بحرین و امارات متحده عربی – با اسرائیل، آنها را در برابر حملات مستقیم و غیرمستقیم آسیب‌پذیر می‌کند. پس از پشت سر گذاشتن رقابت‌های ژئوپلیتیکی در دهه پیش، اولویت در خلیج فارس به سمت صلح و تنش‌زدایی تغییر کرده که اکنون به دلیل جنگ غزه و حملات ایران به اسراییل به خطر افتاده است.

در هفته‌ها و ماه‌های قبل از ۷ اکتبر، سیاست‌گذاران در چندین کشور حوزه خلیج‌فارس توجه خود را بر ابتکارات منطقه‌ای برای بهبودروابط اقتصادی متمرکز کرده‌ بودند، مانند کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا یا کریدور آی‌مِک (IMEC) که در نشست سران گروه G20 در دهلی نو در سپتامبر گذشته اعلام شد. کریدور آی‌مِک هند و امارات متحده عربی را از طریق عربستان سعودی و اردن به اسرائیل و اروپا متصل می‌کند و تلاش آشکار دیگری از سوی دولت بایدن برای همسو کردن مشارکت‌های منطقه‌ای حول یک مرکز ثقل ژئواکونومیک جدید و مقابله این کشور با ابتکار کمربند و جاده چین تلقی می‌شود. تلاش‌های همزمان برای میانجی‌گری برای توافق عادی‌سازی بین عربستان سعودی و اسرائیل تقریباً در همان مسیری بود که کاخ سفید به دنبال مقابله با نفوذ چین در منطقه و فراتر از آن بود.

پس از رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل در ماه‌های گذشته، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هیچ علاقه‌ای به تشدید تنش‌ها در منطقه ندارند؛ عمان و قطر مشارکت فعالانه‌ای در میانجگیری (بین ایران-آمریکا و اسرائیل-حماس) داشته‌اند؛ مقامات سعودی و امارات نیز  خواستار خویشتن‌داری شده‌اند. تنها کویت و بحرین در ماه‌های اخیر کمتر به‌طور مستقیم یا علنی در پویایی منطقه‌ای درگیر شده‌اند.

به‌دنبال ازسرگیری روابط ایران و عربستان در چین (مارس ۲۰۲۳) آشتی محتاطانه کشورهای خلیج‌فارس با تهران پایدارتر و انعطاف‌پذیرتر از آن چیزی است که بسیاری از تحلیل‌گران پیش‌بینی کرده بودند. بحرین تنها کشور خلیج‌فارس است که روابط خود را با ایران به‌طور کامل ترمیم نکرده است. فعالیت سفارتخانه‌ها در تهران و ریاض، و دیدارهای منظم مقامات ایران  و کشورهای خلیج‌فارس، یک داستان موفقیت‌آمیز نادر برای طرفداران دیپلماسی در یک سال دشوار بوده است.  ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور سابق ایران، با شرکت در اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی در ریاض یک ماه پس از ۷ اکتبر، اولین رئیس جمهور ایرانی بود که در بیش از یک دهه از عربستان سعودی دیدن کرد. بنابراین روابط خلیج‌فارس و ایران، از آزمون تنش ابعاد منطقه‌ای جنگ غزه، جان سالم به در برده است.

واکنش کشورهای خلیج فارس به اوضاع امنیتی در یمن و دریای سرخ، نشان می‌دهد که چگونه مواضع طرف‌ها، تکامل یافته، و از آن دوره جنگ (۲۰۱۵-۲۰۲۲) دور شده است. حملات حوثی‌ها، به بهانه پاسخ به حمله اسرائیل به غزه، با تهدید مؤثر مسیر تجارت جهانی از طریق تنگه باب‌المندب و کانال سوئز، جریان‌های اقتصادی و انرژی را مختل کرده است. با این حال، جالب توجه است که آنها بر اهداف دریایی در دریای سرخ متمرکز شده‌اند؛ و نه بر اهداف غیرنظامی و زیرساختی در عربستان سعودی و امارات متحده عربی.

نه ریاض و نه ابوظبی، هیچ تمایلی به درگیری مجدد با حوثی‌ها ندارند و از آتش‌بس موقت آوریل ۲۰۲۲ به این‌سو، به نظر می‌رسد جنگ نزدیک‌به‌یک‌دهه‌ای در یمن، بالاخره رو به خاموشی است. تنها بحرین تصمیم گرفت در ائتلاف آمریکایی دریای سرخ برای مقابله با حوثی‌ها شرکت کند؛ البته دخالت منامه بیشتر اداری بود تا عملیاتی. هیچ‌کدام از پنج کشور دیگر شورای همکاری خلیج‌فارس، مایل به مشارکت یا ارتباط علنی با این ائتلاف نبوده‌اند همانطور که کشورهای خلیج فارس مایل نبودند در حملات تلافی جویانه ایالات متحده و انگلیس علیه حوثی‌ها که در ژانویه ۲۰۲۴ آغاز شد، شرکت داشته باشند. نکته قابل‌توجه دیگر آن که، این عملیات‌ها، از ناوهای هواپیمابر و کشتی‌های نیروی دریایی آمریکا در دریای سرخ و پایگاه‌های انگلیس در قبرس انجام می‌شود و نه از شبکه پدافندی مستقر در سراسر کشورهای حوزه خلیج‌فارس. یک چالش مهم، هم برای کشورهای خلیج فارس و هم برای بایدن، این است که آنها، اهرم‌های محدودی برای تأثیرگذاری بر محاسبات تصمیمات مهم در منطقه دارند؛ برای بایدن یک اشتباه، ممکن است آسیب جبران‌ناپذیری به شانس انتخاب مجددش در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در ماه نوامبر برگزار می‌شود وارد کند. برای کشورهای خلیج فارس نیز، جنگ میان ایران و اسرائیل، آن‌ها را کاملاً در تیررس قرار می‌دهد؛ و پروژه‌های بزرگ اقتصادی آنها را به خطر می‌اندازد. عربستان، امارات و قطر هرکدام به روش‌های مختلف خود، بر پروژه‌های توسعه‌محور جدید تمرکز کرده‌اند؛ یک اولویت مهم و فوری برای آن‌ها، احتمالا بررسی دقیق عملکرد پدافند هوایی اسرائیل (و اردن) در برابر رگبار حملات موشکی و پهپادی ۱۳ آوریل ایران است.

تنش زدایی در کشورهای حاشیه خلیج فارس به یک شعار تبدیل شده است و برای محمدبن‌سلمان، ولیعهد سعودی، پیشرفت در پروژه‌های عظیم مرتبط با چشم‌انداز ۲۰۳۰ اولویتی است که هرگونه تشدید تنش منطقه‌ای آن را به خطر می‌اندازد. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر به روش‌های متفاوت خود، همگی بر پروژه‌های توسعه‌ای جدید تمرکز می‌کنند که موقعیت خود را به‌عنوان قطب‌های کلیدی در اقتصاد جهانی پس از  همه‌گیری کووید-۱۹ تثبیت و تقویت می‌کنند.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.