چهره اصلی اصولگرایان در انتخابات به احمدی‌نژاد شبیه است یا زاکانی؟

یک روزنامه نگار نوشت: سعید جلیلی، چه کارنامه‌اش، چه برنامه‌اش، چه ترکیب حامیان‌اش و چه گفتمان‌اش چیزی جز “کابوس‌فروشی” نیست. واقعا نمی‌توان تصور کرد که کسی جز منفعت شخصی با او همراه شود؛ مگر آنکه کابوس دیگران، رویای او باشد…

به گزارش تازه‌نیوز و به نقل از خبرآنلاین، محمدجواد روح، روزنامه‌نگار در کانال تلگرامی راهبرد نوشت: آیا جلیلی، همان احمدی‌نژاد است؟ یا زاکانی؟ یا قاضی‌زاده هاشمی که مدام از دولت نهم و دهم (احمدی‌نژاد) کد می‌آورد و آن را به دولت رئیسی می‌چسباند؟

به نظرم، از یک زاویه همه این چهره‌ها یکسان هستند و در صورت پیروزی، می‌توانند نقشی همچون احمدی‌نژاد ۱۳۸۴ را بازی کنند (البته، نه احمدی‌نژاد ۱۳۸۹ به بعد که دعوی استقلال سیاسی از قدرت داشت و لاجرم، “مسحور” و “انحرافی” خوانده شد).

این زاویه مشترک، همان “توسعه‌ستیزی” است. همه این چهره‌ها، همچون احمدی‌نژاد ۱۳۸۴ برکشیده می‌شوند تا منافع مخالفان توسعه ایران را تامین کنند. جریاناتی که توسعه سیاسی و حتی اقتصادی را به دلایل منافعی که دارند و یا در بهترین حالت، نگاه امنیتی و ایدئولوژیک، مغایر اهداف “گام دوم انقلاب” می‌دانند و در این جهت، حاضرند تا “آخر خط” هم بروند.

مثلا توسعه صنعتی و صنایع بزرگ موجود را نابود کنند و جای آن را به تولیدات زیرپله‌ای در خانه‌ها یا وعده صادرات چندمیلیارد دلاری هندوانه و خیار بدهند! هیچ توجه و محاسبه اولیه‌ای هم درباره الزامات و محدودیت‌های مالی، زیست‌محیطی و حتی فرهنگی-اجتماعی داستان‌سرایی‌های خود نمی‌کنند.

اما احمدی‌نژاد تفاوتی جدی با دیگران داشت. نخست اینکه، منابع چندصدمیلیارد دلاری در شرایط قبل از قطعنامه‌ها را داشت و می‌توانست با تکیه به آن، وعده‌های پوپولیستی دهد.

بیشتر بخوانید:

اما دوم و مهمتر اینکه، احمدی‌نژاد

او گرچه تصویری رابین‌هودی از خود ارائه می‌کرد و شعار مقابله با “اشرافیت سیاسی و اقتصادی” یا “آوردن پول نفت پای سفره‌ها” را می‌داد؛ اما در عمل، رویایی از تغییر مناسبات اقتصادسیاسی ایران را برای مخاطب تصویر می‌کرد. تصویری که در آن، مخاطبان (اعم از حاشیه‌نشینان اقتصادی-اجتماعی یا بخشی از ناراضیان سیاسی)، مواجهه او با نمادهای قدرت نظام سیاسی را نوعی کنشگری و مبارزه‌جویی اصیل می‌یافتند که در آن، با احمدی‌نژاد احساس هم‌ذات‌پنداری می‌کردند و به بیان دیگر، نمایندگی سیاسی خود را در او می‌یافتند.

این درحالی است که زاکانی و قاضی‌زاده هاشمی، علیرغم همه حملاتی که به این و آن می‌کنند، نمی‌توانند تصویر یک مبارز سیاسی یا نماینده حاشیه‌نشینان اقتصادی-اجتماعی را از خود ارائه دهند.

دلیل آن هم روشن است. آنها صرفا به دولت محذوف و تحت‌فشار روحانی حمله می‌برند و در مقابل، یک کلمه در نقد دولت سیزدهم و حامیان و برگمارندگان آن سخنی نمی‌گویند. رویکردی که به مخاطب نشان می‌دهد آنان نه فقط چهره‌هایی آنتی-قدرت نیستند؛ بلکه عوامل و وابستگان و سخنگویان قدرت حاکم علیه نیروهای منتقد یا میانه‌رویی هستند که امروز خود تاحد زیادی وجهه آنتی-قدرت دارند.

در این میان، جالب‌ترین وضعیت را سعید جلیلی دارد که برخلاف دو کاندیدای پروعده و پرادعای دیگر، حتی رویافروشی هم نمی‌کند. رویافروشی در سطحی‌ترین و مبتذل‌ترین شکل خود، همان کاری است که زاکانی می‌کند و وعده آوردن طلا و گوشت به در خانه‌ها می‌دهد.

اما سعید جلیلی، چه کارنامه‌اش، چه برنامه‌اش، چه ترکیب حامیان‌اش و چه گفتمان‌اش چیزی جز “کابوس‌فروشی” نیست. واقعا نمی‌توان تصور کرد که کسی جز منفعت شخصی با او همراه شود؛ مگر آنکه کابوس دیگران، رویای او باشد…

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.