پایان تلخ ماه عسل طالبان: بی‌آبی و بی‌نفسی برای سیستان و بلوچستان

سد کمال‌خان بر روی هیرمند، سد پاشدان بر روی هریرود، و حالا هم سد بخش‌آباد بر روی فراه‌رود، تنها چند نمونه از پروژه‌های بلندپروازانه افغانستان هستند که هر یک به نوبه خود شرایط را برای دسترسی ایران به منابع آب مشترک، سخت‌تر و پیچیده‌تر کرده‌اند.

ایران، یکی از اولین کشور‌هایی بود که با کمال میل و بدون دردسر، کلید سفارت افغانستان در تهران را تقدیم طالبان کرد. این ماه عسل زودگذر با طالبان، اما به سرعت به بن‌بست رسید.

در اردیبهشت ۱۴۰۲، زمانی که ابراهیم رئیسی، درباره حقابه مردم سیستان و بلوچستان به حاکمان افغانستان هشدار داد، پاسخی که از سوی دولت طالبان دریافت کرد، نشان از عدم درک این حاکمان از الفبای دیپلماسی داشت؛ بیانیه‌ای توهین‌آمیز، که ایران را به نادانی متهم کرده و تاکید داشت که مقامات ایرانی باید درس خود را درباره آب هیرمند بهتر بخوانند!

حتی انتشار ویدئویی از یک فرمانده طالبان، که کنار رود هیرمند با یک دبه آب نشسته و به وضوح در حال تمسخر ایران بود، هم باعث نشد ایران از سیاست صلح‌جویانه خود دست بکشد. پس از قطع آب رودخانه هیرمند به ایران، تنها امید و منبع آب‌رسانی به تالاب هامون، رودخانه فراه با آورد سالانه حدود ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون مترمکعب بود.

اما افغانستان در حال حاضر در حال ساخت سدی به نام «بخش‌آباد» است که به وضوح طراحی شده تا تمام آب این رودخانه را به انحصار خود درآورد. با ظرفیتی نزدیک به ۱ میلیارد و ۳۶۰ میلیون مترمکعب، این سد می‌تواند به راحتی تمام جریان آب سالانه فراه را ذخیره کند. بنابراین، قطع آب فراه نه تنها به معنای خشک شدن کامل تالاب بین‌المللی هامون است، بلکه نخستین نتیجه آن، افزایش بی‌سابقه گردوغبار در سیستان خواهد بود. این شرایط، حاصل مماشات با همسایه‌ای است که نه تنها اصول همسایگی را فراموش کرده بلکه به معاهدات بین‌المللی نیز بی‌اعتناست.

وقتی پاکستان هم نمی تواند بی تفاوت باشد

از همان ابتدای به قدرت رسیدن طالبان در دور جدید، آنان برنامه‌های بلندپروازانه‌ای را برای آب در این کشور در دست اقدام داشته اند، برنامه‌ای که حالا دیگر نه فقط ایران که حتی سایر کشور‌های همسایه را هم با خطر تشدید تنش‌های آبی مواجه می‌کند.

در همین حال و هر چند که به‌نظر می‌رسد وخامت شرایط محیط‌زیست و معیشت در منطقه سیستان ایران، موضوع اجرایی‌شدن برنامه‌های آبی افغانستان را دارای اهمیتی دوچندان کرده، اما در مقابل تحرکات کشور‌هایی مانند پاکستان و ازبکستان نیز نشان می‌دهد این کشور‌ها نیز درصدد رسیدن به تفاهمی به‌منظور جلوگیری از فشار آبی ناشی از این طرح‌ها هستند.

اکنون به نظر می‌رسد که دیگر فقط ایران نیست که تحت‌تأثیر سیاست‌های آبی افغانستان قرار خواهد گرفت و همین امر نیز کشور‌های منطقه را بر آن داشته تا با همکاری با یکدیگر از وضعیت خشکی مطلق در آینده و احتمالا باج گیری در حوزه آب طالب‌ها جلوگیری کنند. کما اینکه به نظر می‌رسد، طالبان قصد دارد تا با تکیه با مساله آب، فشار را بر همسایگانش برای زمان لزوم افزایش دهد و اکنون نیز راهی جز هماهنگی منطقه‌ای علیه سیاست‌های آبی طالبان وجود ندارد و اکنون دیگر مدت‌هاست از هامون تا آمودریا، تحت‌تأثیر سیاست‌های آبی طالبان یا از بین رفته یا در حال از بین رفتن است.
در این شرایط دیگر عجیب نیست که پاکستان نیز در این مسیر با ایران دست به همکاری مشترک بزند.

حق‌آبه ایران از هیرمند؛ تشنگی در میان سیلاب‌های بی‌توجهی

در همین حال، اما به گزارش اقتصاد ۲۴، روابط ایران و افغانستان که به ظاهر به طول ۹۳۶ کیلومتر مرز مشترک محدود می‌شود، در عمل به همین اندازه هم پر از ترک‌ها و شکاف‌های سیاسی و زیست‌محیطی است. یکی از بزرگ‌ترین این شکاف‌ها، حق‌آبه ایران از رود هیرمند است.

این رود پرتنش، که بیشتر از آنکه آب داشته باشد، مناقشه دارد، به نمادی از انفعال دیپلماسی آب در منطقه بدل شده است. موضوع حق‌آبه ایران از هیرمند ریشه در قرن نوزدهم دارد، زمانی که معاهده پاریس در سال ۱۸۵۷ منجر به جدایی هرات از خاک ایران شد. از آن زمان، مدیریت منابع آبی هیرمند به یکی از مسائل پیچیده و پرتنش بین ایران و افغانستان تبدیل شد. با وجود امضای توافقات مختلف در دهه‌های اخیر، این مسأله همچنان حل‌نشده باقی مانده است.

در قرارداد‌های مختلف، افغانستان متعهد به تأمین حق‌آبه ایران از هیرمند شده، اما در عمل اجرای این تعهدات با مشکلات جدی روبه‌رو بوده است. از نظر تاریخی، این تنش‌ها را می‌توان به دو عامل اصلی نسبت داد: ساختار‌های دولتی ناپایدار در افغانستان و کاهش بارش‌ها در منطقه. دولت مرکزی افغانستان به‌طور مداوم با چالش‌های داخلی و خارجی مواجه بوده که توانایی این کشور را در مدیریت منابع مشترک آبی کاهش داده است. از سوی دیگر، کاهش بارش‌ها و بروز خشکسالی‌های مکرر در منطقه سیستان و بلوچستان ایران نیز به شدت این تنش‌ها افزوده است.

ساخت سد کجکی نیز در افغانستان و استفاده گسترده از پمپ‌ها برای برداشت آب هیرمند، جریان طبیعی رود را به سمت ایران به شدت محدود کرده است. خشک‌شدن دریاچه هامون که زمانی هفتمین تالاب بین‌المللی جهان بود، یکی از فاجعه‌های زیست‌محیطی این منطقه است.

این خشکسالی نه تنها اکوسیستم منطقه را به خطر انداخته، بلکه منبع زندگی حدود ۴۰۰ هزار نفر از مردم سیستان را نیز به چالش کشیده است. کاهش شدید تعداد پرندگان بومی و انقراض گاو سیستانی که از نماد‌های تاریخی و فرهنگی منطقه به شمار می‌رفتند، تنها بخشی از اثرات این بحران است. همزمان، کاهش تولیدات کشاورزی و دامداری به فقر و مهاجرت گسترده ساکنان منطقه دامن زده است. اما این بحران فقط محدود به مسائل زیست‌محیطی نیست؛ بلکه تأثیرات اجتماعی و اقتصادی آن به‌طور مستقیم امنیت منطقه را تهدید می‌کند.

با خشک شدن منابع آبی و کاهش فرصت‌های شغلی، قاچاق مواد مخدر و فعالیت‌های گروه‌های تروریستی در این منطقه افزایش یافته است. مهاجرت سیستانیان به دیگر نقاط ایران نیز بر تراکم جمعیتی و اقتصاد مناطق دیگر تأثیر منفی گذاشته است.

اما علیرغم وجود توافقنامه‌های متعدد، از جمله قرارداد ۱۳۵۱ که حق‌آبه ایران را از هیرمند تعیین کرده است، اجرای این معاهدات با چالش‌های جدی مواجه بوده است. از نظر حقوق بین‌الملل، عدم پایبندی به این توافقات نوعی تخلف آشکار محسوب می‌شود، اما واقعیت این است که تغییرات اقلیمی، عدم ثبات سیاسی در افغانستان و همچنین فشار‌های داخلی در هر دو کشور مانع از حل و فصل این مناقشه شده است. ساخت سد‌های جدید در افغانستان، به ویژه سد کمال‌خان، نگرانی‌های ایران را نسبت به تأمین حق‌آبه بیشتر کرده است. علاوه بر این، عدم وجود نظارت‌های بین‌المللی مؤثر برای اجرای این قراردادها، وضعیت را پیچیده‌تر کرده است.

وقتی آب‌های مرزی قربانی دیپلماسی ناکارآمد می‌شوند

از زمان روی کار آمدن طالبان در افغانستان، جاه‌طلبی‌های آبی این کشور شدت بیشتری پیدا کرده و نتایج آن نه فقط ایران بلکه دیگر کشور‌های همسایه را نیز به شدت تحت تأثیر قرار داده است. سیاست‌های آبی طالبان به‌نوعی همان حکایت کهنه تصاحب منابع مشترک است که در نهایت دود آن به چشم همه می‌رود. در این میان، ایران همچنان امیدوار به مذاکره و توافق برای دریافت حقابه خود از هیرمند است؛ اما آیا واقعاً طالبان به تعهدات خود پایبند خواهند ماند یا ایران فقط در انتظار سرابی دست‌نیافتنی است؟ در سیستان، مردم همچنان با تانکر برای آب شرب دست و پنجه نرم می‌کنند، در حالی که هامون، یکی از منابع حیات‌بخش منطقه، مدت‌هاست که به‌جای آب، با گرد و غبار پر شده است. طالبان در کنار سدسازی‌های بی‌پایان، بر فراه‌رود نیز فشار آورده‌اند و از آنجا که ایران هیچ توافقی بر سر این رودخانه با افغانستان ندارد، وضعیت روزبه‌روز پیچیده‌تر می‌شود.

هرچند برخی کشور‌ها مانند پاکستان و ازبکستان برای مقابله با این بحران، به‌سرعت در حال ایجاد همکاری‌های منطقه‌ای و عمرانی هستند و حتی در پروژه‌هایی مانند کانال قوش‌تپه نیز به دنبال راهکار‌های عملی برای کاهش بحران هستند، اما ایران همچنان در گرداب مذاکرات بی‌نتیجه و وعده‌های تحقق‌نیافته گرفتار است.

وضعیت پیچیده سیستان، که با باد‌های ۱۲۰ روزه و گردوغبار همیشگی‌اش دست‌و‌پنجه نرم می‌کند، تنها یک گوشه از این تراژدی است. خشک‌سالی شدید و سیاست‌های بی‌رحمانه طالبان بر سر هیرمند و دیگر رودخانه‌های مرزی، سیستانی‌ها را به مرز مهاجرت گسترده و فروپاشی اقتصادی رسانده است. سیاست‌های آبی افغانستان نه‌تنها سیستان بلکه بسیاری از مناطق اطراف را نیز تهدید می‌کند و همین مسأله باعث شده است که کارشناسان به‌اتفاق تأکید کنند که راه‌حل این بحران تنها در همکاری و اجماع منطقه‌ای است.

آب را باد می‌برد، مسئولان را خواب!

در همین حال «مجتبی اشرفیان» امام‌جمعه نیمروز، اخیرا در خطبه‌های نماز جمعه، صحبت‌های هشداردهنده‌ای را مطرح کرد: «با تکمیل سد بخش‌آباد، فاتحه مسائل محیط‌زیستی و حقابه تالاب بین‌المللی هامون خوانده خواهد شد. این اقدام آخرین و بزرگ‌ترین اقدام افغانستان برای جلوگیری از ورود حتی یک قطره آب به ایران است که این سد با ظرفیت بیش از یک میلیارد مترمکعب آب، حتی جلوی سیلاب‌ها و «دشتمال‌های» طبیعی و غیرقابل‌کنترل را که حداقل امید مردم بود را هم خواهد گرفت و در عمل، سد بخش‌آباد با هدف خالی‌شدن مرز سیستان از سکنه ایجاد شده است.

این شدت ریزگرد‌ها و شن‌های روانی که امروز مردم را خفه کرده، به شدیدترین وجهی خواهد بود که سکونت و زندگی در منطقه را در عمل غیرممکن و محال می‌کند و این اقدام افغانستان، یک جنگ خطرناک با هدف معامله بر سر موضوع آب است. آیا باید منتظر بمانیم افغانستان هر بلایی سر ملت ما بیاورد و بعد به صرف اظهار تأسف و نگرانی اکتفا کنیم؟ دولتمردان، نمایندگان و دستگاه دیپلماسی سکوت نکنند؛ یک اقدام قاطعی انجام شود. نهاد‌های بین‌المللی باید به صورت جدی وارد شوند. این خلاف معاهده و توافق‌نامه بین دو کشور است. این کار ظلم غیرقابل‌جبران به مردم امروز و تضییع حقوق فرزندان ماست. باید دولت جدید قدرت دیپلماسی خودش را نشان دهد. وزیر امور خارجه در رأس برنامه‌هایش، پیگیری و فعال‌کردن دیپلماسی آب باشد و از همه ظرفیت‌های کشور برای حل موضوع حقابه سیستان استفاده کند.»

نگاهی به رویکرد هیدروپلیتیک در حوزه‌های مشترک آبریز هیرمند و هریرود، به‌وضوح نشان می‌دهد که این کشور با یک برنامه‌ریزی استراتژیک و البته تهاجمی در حال بهره‌برداری کامل از منابع آب است. در مقابل، دیپلماسی آب ایران به‌طرز نگران‌کننده‌ای دچار کم‌تحرکی و انفعال شده است.

این تضاد آشکار میان رویکرد‌های دو کشور، امنیت آبی ایران را به‌طور جدی به چالش کشیده و هر روز بیشتر عرصه را برای ایران تنگ‌تر می‌کند.

سد کمال‌خان بر روی هیرمند، سد پاشدان بر روی هریرود، و حالا هم سد بخش‌آباد بر روی فراه‌رود، تنها چند نمونه از پروژه‌های بلندپروازانه افغانستان هستند که هر یک به نوبه خود شرایط را برای دسترسی ایران به منابع آب مشترک، سخت‌تر و پیچیده‌تر کرده‌اند. اگر امروز وضعیت سیستان با کمبود آب و خشکسالی‌های متوالی مواجه است، آینده‌ای نه چندان دور ممکن است حتی همین میزان حداقلی آب هم برای این منطقه آرزویی دوردست شود.

افغانستان با احداث سد‌های جدید، عملاً حقابه‌های تاریخی و طبیعی ایران را به‌طور کامل تحت کنترل خود درآورده است و در این میان، واکنش‌های دیپلماتیک و اقدامات عملی ایران به نظر می‌رسد که در مقایسه با مقیاس این چالش‌ها، بسیار ناچیز و دیرهنگام بوده است. اگر این روند ادامه یابد، بازگشت به شرایط سخت کنونی سیستان شاید تنها یک خیال خوش باشد؛ چراکه ممکن است به زودی حتی همین میزان حداقلی از منابع آبی هم از دست برود. رود فراه، یکی از مهم‌ترین جریان‌های آبی منطقه هیرمند، به طول ۵۶۰ کیلومتر، نقشی کلیدی در حیات تالاب هامون صابوری ایفا می‌کند. این رود که از ولایت غور در افغانستان سرچشمه می‌گیرد و از میان ولایت فراه عبور می‌کند، نهایتاً به تالاب‌های مشترک بین ایران و افغانستان سرازیر می‌شود. اما داستان این رودخانه دیگر همان قصه قدیمی نیست.

امروز با احداث سد بخش‌آباد در ولایت فراه، چالش جدیدی برای جریان طبیعی آب به سمت ایران شکل گرفته است. سد بخش‌آباد که با ارتفاع ۸۱ متر و ظرفیت ذخیره‌سازی ۱.۳ میلیارد مترمکعب، معادل ۲۶ برابر سد کمال‌خان طراحی شده، قرار است علاوه بر تأمین آب، نیروی برق تولید کند. این سد با هدف تولید حدود ۲۷ تا ۳۲ مگاوات برق ساخته شده و در عین حال یک مانع جدی بر سر راه ورود آب به تالاب هامون صابوری در بخش ایرانی به شمار می‌رود. نکته قابل‌توجه این است که سد بخش‌آباد در صورت تکمیل، قادر خواهد بود تا ۷۵ درصد از جریان سالانه فراه‌رود را مهار کند. این بدان معناست که حتی در سال‌های ترسالی، که حجم آب به حداکثر می‌رسد، جریان قابل توجهی به ایران نخواهد رسید؛ چه رسد به سال‌های خشک‌سالی که ورود آب به ایران تقریباً ناممکن خواهد شد.

سیلاب‌های فراه‌رود که تاکنون به طور سالانه حجم‌های قابل توجهی از آب را به تالاب هامون صابوری بخش ایرانی هدایت می‌کردند، حالا با ساخت این سد، به اسارت درآمده‌اند. هرچند که طراحی این سد با دریچه‌های تخلیه سیلاب با ظرفیت ۴۷۰۰ مترمکعب بر ثانیه، نوید تخلیه سیلاب‌ها را می‌دهد، اما در عمل، این سیلاب‌ها نیز بیش از آنکه کمک‌حال احیای تالاب‌های ایرانی باشند، به مصرف خود افغانستان خواهد رسید.

بلوف طالبان درباره حقابه هیرمند

به هیرمند بازگردیم. درحالی که طالبان و بعضی مسئولان ایران به دنبال آن درباره احیای حقابه هیرمند به ایران و استان سیستان و بلوچستان مطرح می‌کنند درست نیست، چون اساسا اقدامی صورت نگرفته است. این ادعای فداحسین مالکی، نماینده زاهدان در مجلس شورای اسلامی است. طبق اظهارات این مقام مسئول، طالبان سیلاب را به معنای دادن حق آبه تلقی کردند!

به نقل از اقتصاد ۲۴، احتمالا منظور، ادعای حسن کاظمی قمی کاردار و نماینده ویژه ایران در افغانستان است که در گفتگو با پایگاه خبری ایراف گفته بود که با توجه به «رویکرد تعاملی» ایران و «تعهدات طرف افغانستانی»، انتظار می‌رود تا پایان سال آبی جاری، حقابه ایران از رودخانه هیرمند که «۸۲۰» میلیون مترمکعب آب است، به صورت کامل تامین شود. طبق ادعای قمی، در سال گذشته «۳ اقدام اصلاحی» از سوی حکومت طالبان صورت گرفت که دو مورد آن منتج به جاری شدن این مقدار آب به سوی ایران شد.

اما آیا سیاست‌های آبی طالبان تنها دست ایران را خالی می‌کند یا اینکه این تهدید، گریبان‌گیر تمام منطقه خواهد شد؟ پاسخ این است که آب به‌عنوان یک منبع مشترک، نیازمند سیاست‌های مشترک است. اما تا وقتی که ایران به‌جای اقدامات فوری، به مذاکره‌های بی‌نتیجه دل خوش کرده باشد، سراب سیاست‌های آبی طالبان همچنان سایه خود را بر منطقه خواهد افکند. پرواضح است، هر روزی که می‌گذرد، هامون خشک‌تر، سیستان خالی‌تر، و امنیت ایران متزلزل‌تر می‌شود. آب شاید جاری شود، اما آنچه که با خود برده، به این زودی‌ها بازنخواهد گشت.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.