ماشین خریدن زن میانسال برای دوستپسرش جانش را گرفت!
مرد که متوجه خیانت زنش شد و فهمید زن برای پسر جوان خودرو خریده است زن را با ضربات چاقو در خیابان به قتل رساند.
متهم در همان بازجویی اولیه اتهام قتل همسرش را قبول کرد و گفت: وقتی متوجه شدم او با جوان دیگری ارتباط دارد دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و خودم او را کشتم.
او درباره اینکه اختلافش با همسرش از کجا شروع شد و چرا او را کشت، گفت: من بزرگترین اشتباه زندگیام را زمانی کردم که خانهام را به نام همسرم کردم. من خانهای در غرب تهران به وسعت 450 متر داشتم که آن را به نام زنم کردم و با مشارکت هم خانه را به یک آپارتمان تبدیل کردیم. هفت واحد از آن به زنم رسید، او ارثیه پدری هم داشت و یکدفعه خیلی به ثروت رسید و از محل آپارتمانها ماهانه 12 میلیون تومان اجاره میگرفت. از آن به بعد دیگر رابطهاش با من و بچهها خراب شد. من به او گفتم زمین این خانه مال من بوده است، باید نیمی از آن را به من بدهی اما قبول نمیکرد، هر بار بهانهای میآورد تا خانهها را به من ندهد. گفتم این خانهها حق بچههای ماست اگر به نام من هم نمیکنی مهم نیست به نام بچهها بکن.
به نقل از منیبان، این مرد گفت: مدتی بود که به زنم مشکوک شده بودم کارهای پرخطری میکرد و تلفنهای مشکوک داشت. متوجه شده بودم با فردی رابطه دارد اما زیر بار نمیرفت و میگفت این رابطه کاملا کاری است. من در آن زمان هم حرفش را قبول نمیکردم تا اینکه متوجه شدم علاوهبر من بچههایم وخانواده همسرم هم متوجه شدهاند. آنها هم میدانستند که همسرم دارد کارهای خطایی میکند، او میخواست خانهها را بفروشد و به پسر جوان بدهد. پسر در تهران زندگی نمیکرد، در شهرستان بود. پیشنهادهایی به همسرم میداد که خیلی وسوسهکننده بود، اما معلوم بود انتهای این کار کلاهبرداری بزرگی است، چون این اواخر متوجه شده بودم همسرم یک خودروی گرانقیمت برای او خریداری کرده است.
متهم گفت: روز حادثه به زنم گفتم اگر نمیخواهی با من زندگی کنی و دل به کسی دیگر بستهای طلاقت میدهم، اما خانه را به نامم بزن خانه مال من است؛ من به تو اعتماد کردم و خانهام را به تو دادم اما میخواهی آن را که سهم بچههایم است، به یک پسر غریبه بدهی. همسرم به من نگاه کرد و گفت: درخواست طلاق غیابی دادهام و لازم نیست زحمت بکشی و اقدام کنی. خانه و پول هم مال من است و خودم میدانم چه باید بکنم و به تو ربطی ندارد. این موضوع من را خیلی ناراحت کرد و مطمئن شدم که او هرچه را داریم، به پسر جوان میدهد؛ آنقدر کنترل خودم را از دست دادم و عصبانی شدم که دیگر نفهمیدم چکار میکنم؛ به او ضربهای زدم و زنم درجا کشته شد و من هم روی یک نیمکت نشستم و از شهروندان خواستم به پلیس زنگ بزنند و من را معرفی کنند.
بعد از گفتههای این مرد، فرزندان او به دادسرا احضار شدند تا خواسته خود را مطرح کنند. آنها گفتند از پدرشان شکایتی ندارند و ادامه دادند: مادرمان با فردی ارتباط داشت و ما این را میدانستیم، اما حاضر نبود او را رها کند. مادرمان میخواست داراییاش را به نام آن فرد بزند و بارها هم به خاطر این مسئله با او دعوا کرده بودیم. هرچند مادرمان را دوست داشتیم و پدرمان نباید او را به قتل میرساند، اما آنچه پدرمان درباره او گفته است، حقیقت دارد. او با خانهای که پدرمان به نامش زد و با ارثیه پدریاش ثروتمند شد و میخواست ثروتش را آنطور که دوست دارد، خرج کند و ما را در تنگنا قرار میداد. اینکه او برای پسر غریبه ماشین خریده بود همه را خیلی ناراحت کرده بود. با توجه به اینکه قاتل پدرمان است، از او گذشت میکنیم.
پرونده بعد از پایان جلسات بازجویی با صدور کیفرخواست به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد، از آنجایی که اولیایدم اعلام گذشت کرده بودند پرونده بهلحاظ جنبه عمومی جرم مورد رسیدگی قرار گرفت. متهم با حضور در شعبه دادگاه کیفری استان تهران یکبار دیگر اتهام قتل را قبول کرد و گفت: همانطورکه قبلا گفتهام همسرم به من خیانت کرد و میخواست اموالی را که متعلق به فرزندانم بود، به نام یک پسر غریبه بکند؛ بهانهاش این بود که دارد با آن پسر کار میکند و قرار است ساختوساز کنند و به همین دلیل هم میخواهد آپارتمانها را بفروشد و با پولش کار کند، او میخواست از من طلاق بگیرد. خانواده خودش و فرزندانم در جریان کارهایی که همسرم میکرد، بودند. با توجه به اینکه آنها اعلام رضایت کردهاند، من از دادگاه درخواست بخشش دارم.
با پایان جلسه رسیدگی، قضات برای تصمیمگیری در این زمینه وارد شور شدند.
متهم در همان بازجویی اولیه اتهام قتل همسرش را قبول کرد و گفت: وقتی متوجه شدم او با جوان دیگری ارتباط دارد دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و خودم او را کشتم.
او درباره اینکه اختلافش با همسرش از کجا شروع شد و چرا او را کشت، گفت: من بزرگترین اشتباه زندگیام را زمانی کردم که خانهام را به نام همسرم کردم. من خانهای در غرب تهران به وسعت 450 متر داشتم که آن را به نام زنم کردم و با مشارکت هم خانه را به یک آپارتمان تبدیل کردیم. هفت واحد از آن به زنم رسید، او ارثیه پدری هم داشت و یکدفعه خیلی به ثروت رسید و از محل آپارتمانها ماهانه 12 میلیون تومان اجاره میگرفت. از آن به بعد دیگر رابطهاش با من و بچهها خراب شد. من به او گفتم زمین این خانه مال من بوده است، باید نیمی از آن را به من بدهی اما قبول نمیکرد، هر بار بهانهای میآورد تا خانهها را به من ندهد. گفتم این خانهها حق بچههای ماست اگر به نام من هم نمیکنی مهم نیست به نام بچهها بکن.
این مرد گفت: مدتی بود که به زنم مشکوک شده بودم کارهای پرخطری میکرد و تلفنهای مشکوک داشت. متوجه شده بودم با فردی رابطه دارد اما زیر بار نمیرفت و میگفت این رابطه کاملا کاری است. من در آن زمان هم حرفش را قبول نمیکردم تا اینکه متوجه شدم علاوهبر من بچههایم وخانواده همسرم هم متوجه شدهاند. آنها هم میدانستند که همسرم دارد کارهای خطایی میکند، او میخواست خانهها را بفروشد و به پسر جوان بدهد. پسر در تهران زندگی نمیکرد، در شهرستان بود. پیشنهادهایی به همسرم میداد که خیلی وسوسهکننده بود، اما معلوم بود انتهای این کار کلاهبرداری بزرگی است، چون این اواخر متوجه شده بودم همسرم یک خودروی گرانقیمت برای او خریداری کرده است.
متهم گفت: روز حادثه به زنم گفتم اگر نمیخواهی با من زندگی کنی و دل به کسی دیگر بستهای طلاقت میدهم، اما خانه را به نامم بزن خانه مال من است؛ من به تو اعتماد کردم و خانهام را به تو دادم اما میخواهی آن را که سهم بچههایم است، به یک پسر غریبه بدهی. همسرم به من نگاه کرد و گفت: درخواست طلاق غیابی دادهام و لازم نیست زحمت بکشی و اقدام کنی. خانه و پول هم مال من است و خودم میدانم چه باید بکنم و به تو ربطی ندارد. این موضوع من را خیلی ناراحت کرد و مطمئن شدم که او هرچه را داریم، به پسر جوان میدهد؛ آنقدر کنترل خودم را از دست دادم و عصبانی شدم که دیگر نفهمیدم چکار میکنم؛ به او ضربهای زدم و زنم درجا کشته شد و من هم روی یک نیمکت نشستم و از شهروندان خواستم به پلیس زنگ بزنند و من را معرفی کنند.
بعد از گفتههای این مرد، فرزندان او به دادسرا احضار شدند تا خواسته خود را مطرح کنند. آنها گفتند از پدرشان شکایتی ندارند و ادامه دادند: مادرمان با فردی ارتباط داشت و ما این را میدانستیم، اما حاضر نبود او را رها کند. مادرمان میخواست داراییاش را به نام آن فرد بزند و بارها هم به خاطر این مسئله با او دعوا کرده بودیم. هرچند مادرمان را دوست داشتیم و پدرمان نباید او را به قتل میرساند، اما آنچه پدرمان درباره او گفته است، حقیقت دارد. او با خانهای که پدرمان به نامش زد و با ارثیه پدریاش ثروتمند شد و میخواست ثروتش را آنطور که دوست دارد، خرج کند و ما را در تنگنا قرار میداد. اینکه او برای پسر غریبه ماشین خریده بود همه را خیلی ناراحت کرده بود. با توجه به اینکه قاتل پدرمان است، از او گذشت میکنیم.
پرونده بعد از پایان جلسات بازجویی با صدور کیفرخواست به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد، از آنجایی که اولیایدم اعلام گذشت کرده بودند پرونده بهلحاظ جنبه عمومی جرم مورد رسیدگی قرار گرفت. متهم با حضور در شعبه دادگاه کیفری استان تهران یکبار دیگر اتهام قتل را قبول کرد و گفت: همانطورکه قبلا گفتهام همسرم به من خیانت کرد و میخواست اموالی را که متعلق به فرزندانم بود، به نام یک پسر غریبه بکند؛ بهانهاش این بود که دارد با آن پسر کار میکند و قرار است ساختوساز کنند و به همین دلیل هم میخواهد آپارتمانها را بفروشد و با پولش کار کند، او میخواست از من طلاق بگیرد. خانواده خودش و فرزندانم در جریان کارهایی که همسرم میکرد، بودند. با توجه به اینکه آنها اعلام رضایت کردهاند، من از دادگاه درخواست بخشش دارم.
با پایان جلسه رسیدگی، قضات برای تصمیمگیری در این زمینه وارد شور شدند.