روایت مرد فداکار لرستانی از نبرد با آتش برای نجات راننده نیسان +تصاویر
نیسان حامل سوخت واژگون شده بود و در آتش میسوخت. راننده داخل کابین گرفتار شده بود و فقط چند قدم با مرگ فاصله داشت. در همین هنگام بود که روحالله پورکاید، مرد فداکار لرستانی خودش را به دل آتش زد و هرچند بهشدت دچار سوختگی شد اما توانست راننده گرفتار را از مرگ حتمی نجات دهد.
به گزارش همشهری، حالا یک هفته از حادثه تلخی که برای روحالله پورکاید، مرد فداکار لرستانی اتفاق افتاد، میگذرد. او پس از نجات راننده نیسان، براثر سوختگی زیاد راهی بیمارستان شد و چند روزی تحت درمان بود و حالا با دست و صورتی بانداژ شده و آثار سوختگی شدید روی گونهها و صورتش از روزی میگوید که بزرگترین تصمیم زندگیاش را گرفت؛ یعنی نجات یک انسان به قیمت به خطر افتادن زندگیاش.
روحالله اهل پلدختر است؛ شهری در جنوب استان لرستان که ماجرای فداکاریاش در روزهای اخیر بازتاب زیادی در فضای مجازی داشته و حالا همه اهالی شهر او را میشناسند.
او 42ساله است و کارمند بانک قرضالحسنه مهر ایران و پدر 2 دختر و یک پسر.
روحالله در گفتوگو با همشهری میگوید: آن روز برای انجام کاری راهی اندیمشک شده بودم. ساعت 4:30عصر بود و در جاده اندیمشک -پلدختر در حرکت بودم. جلوی من یک تریلی بود و من روبهرو را نمیدیدم. وقتی تریلی از من فاصله گرفت، در لاینی که در حرکت بودم، ناگهان نیسانی را دیدم که درست روبهرویم بود. نیسان وارد لاین من شد و قصد سبقت از خودروی مقابلش را داشت. به قدری همهچیز در یک چشم برهم زدن اتفاق افتاد که حتی نتوانستم خودرو را بهسوی دیگری از جاده منحرف کنم و ناگهان با هم برخورد کردیم. او ادامه میدهد: شدت برخورد به حدی بود که من از داخل ماشینم که پژو پارس بود، به بیرون پرت شدم. برای لحظاتی نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است. بدنم در اثر برخورد شدید با زمین درد میکرد. همان لحظه صدای یک انفجار و فریادهای فردی را شنیدم.
روحالله به سختی از روی زمین بلند شد. نیسانی که با خودروی او برخورد کرده بود، در نزدیکی جاده واژگون شده بود و در آتش میسوخت. نیسان حامل سوخت و مواد اشتعالزا بود و همین باعث شده بود که هر لحظه شعلههای آتش بیشتر شود.مرد فداکار میگوید: صدای فریادی که شنیدم، صدای راننده نیسان بود. با التماس کمک میخواست. او داخل کابین ماشین گیر افتاده بود. بهسوی او رفتم. درهای نیسان بسته شده بود و راننده نمیتوانست خارج شود. نیسان پر از گالنهای سوخت بود که یکی بعد از دیگری آتش میگرفتند.
پورکائد ادامه میدهد: فرصت زیادی نداشتم. هر لحظه امکان انفجار کامل نیسان و آتشگرفتن آن وجود داشت. تصمیم گرفتم هرطوری شده راننده را نجات بدهم. سراغ در ماشین رفتم. با چند ضربه توانستم در نیسان را باز کنم و راننده را بغل کردم تا او را بیرون بکشم اما تازه متوجه وخامت اوضاع شدم.
در لحظات نفسگیری که مرد فداکار در تلاش برای نجات راننده نیسان بود، متوجه شد پاهای راننده نیسان زیر صندلی گیر کرده است و نمیتواند او را بیرون بیاورد.
او میگوید: چند راننده دیگر که متوجه این تصادف شده بودند، برای کمک نزدیک شدند اما حرارت آتش به حدی بود که آنها را به عقب میراند اما من تصمیم داشتم که راننده را نجات دهم حتی اگر جان خود را از دست بدهم.
مرد فداکار ادامه میدهد: من متوجه قرمز شدن دستانم شده بودم، حتی گرمای آتش را روی صورتم نیز احساس میکردم اما فکرش را نمیکردم که تا چه حد بدنم سوخته است. بعدا متوجه شدم که از ناحیه صورت و دست و پا دچار سوختگی شدید شدهام. در آن لحظه، فقط به راننده نیسان فکر میکردم. مدام التماس میکرد که «مرا نجات بده». درحالیکه در حال بیرون کشیدنش بودم به او گفتم اگر میتوانی خودت هم تلاش کن تا بتوانم تو را بیرون بکشم. همان موقع واقعا معجزهای رخ داد. در آن آتش سوزان ناگهان پای راننده از زیر صندلی بیرون آمد. همان موقع چند راننده دیگر هم به ما رسیدند و او را بیرون کشیدیم.
او میگوید: بعد از اینکه او نجات پیدا کرد، پلیس، آتشنشانی و اورژانس به محل حادثه رسیدند و ما برای مداوا به بیمارستان منتقل شدیم.
مرد فداکار میگوید: اکنون حال جسمی هر دوی ما خوب است. راننده نیسان که 3دختر کوچک دارد با من تماس گرفت و گفت که حتی اگر هنگام کمک به او پاهایش را هم از دست میداد باز هم از من ممنون بود. هر دو راننده بعد از چند روز بستری در بیمارستان به خانه برگشتند و هرگز حادثهای را که باعث دوستی میان آنها شد، فراموش نمیکنند.