معمای ۱۶ ساله درباره ضربه مرگبار در درگیری خیابانی؛ هیچکس اتهام قتل را قبول نمیکند
مردی که ۱۶ سال قبل زمانی که نوجوان بود متهم به قتل شد، بعد از دو بار شکسته شدن حکم قصاص یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت.

مردی که ۱۶ سال قبل زمانی که نوجوان بود متهم به قتل شد، بعد از دو بار شکسته شدن حکم قصاص یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت.
به گزارش اعتمادآنلاین، ۱۶ سال قبل درگیری خونینی در یکی از محلات تهران رخ داد. در این درگیری مردی زخمی شد و در بیمارستان جان باخت.
مقتول که شاهرخ نام داشت به اتفاق برادرانش در این درگیری حضور داشت و با ضربه چاقویی که به گردنش خورده بود جانش را از دست داد.
شاهدان حادثه به پلیس گفتند: اصلاً ندیدند ضارب چه کسی بوده است. یکی از شهود گفت: در خیابان تصادف شده و مردی روی زمین افتاده بود. شاهرخ و برادرانش سعی داشتند مردم را دور کنند و میگفتند دور او جمع نشوید تا اورژانس برسد. سه پسر جوان آمدند. معلوم بود حال عادی ندارند. آنها درگیری ایجاد کردند اما من ندیدم که آنها ضربه را بزنند.
شاهدان دیگر نیز گفتند متوجه درگیری شدند اما ندیدند چه کسی ضربه را وارد کرده است.
برادران مقتول نیز گفتند: درگیری بین ما و سه پسری بود که دور مصدوم را خلوت نمیکردند. نمیدانم دقیقاً چه اتفاقی افتاد. یکدفعه دیدیم برادرمان روی زمین افتاده است.
ماموران تحقیقات خود را آغاز کردند اما ردی از متهمان پیدا نشد، تا اینکه ۱۲ سال بعد ادله جدیدی پیدا شد که نشان میداد سه پسر جوان که مهرداد و دو پسرخالهاش آرش و کیان بودند، در این درگیری مرتکب قتل شدهاند. سه متهم بعد از ۱۲ سال بازداشت شدند. آنها قبول کردند با مقتول درگیر شدهاند اما زدن ضربه را قبول نکردند. کیان و آرش به پلیس گفتند پسرخالهشان، مهرداد، چاقو داشت. در ادامه، حاضران در محل حادثه گفتههای خود را علیه مهرداد تغییر دادند و همین مساله باعث شد تا او به عنوان متهم اصلی پرونده قتل شناسایی شود.
کیفرخواست علیه مهرداد صادر شد و پرونده به دادگاه رفت. در جلسه رسیدگی که در شعبه اسلامشهر دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، متهم اتهام قتل را رد کرد و گفت: من چاقویی نداشتم. قبول دارم مشروب خورده بودیم و درگیر شدیم اما من در این قتل نقشی نداشتم.
با این حال، دادگاه رای بر قصاص متهم صادر کرد. وکیل متهم به رأی صادره اعتراض کرد، زیرا اولاً متهم در زمان وقوع جرم زیر ۱۸ سال بود و دوم اینکه شاهدان شهادت دوگانه داده بودند.
دیوان عالی کشور بعد از بررسی پرونده، ایرادات را وارد دانست و رأی صادره را نقض کرد. پرونده این بار به شعبه ۱۹ دادگاه کیفری استان تهران در اسلامشهر رفت. در جلسه دوم، باز هم اولیای دم درخواست قصاص کردند و متهم نیز همه چیز را انکار کرد. دادگاه دوباره رأی بر قصاص صادر کرد، چرا که پزشکی قانونی اعلام کرده بود امکان بررسی کمال عقلی متهم در زمان وقوع جرم وجود ندارد.
یک بار دیگر وکیل متهم به رأی صادره اعتراض کرد و این بار نیز دیوان عالی کشور اعتراض را قبول کرد. پرونده به شعبه ۴ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی، اولیای دم همچنان بر قصاص متهم تاکید کردند.
وقتی نوبت به متهم رسید، او گفت: اتهام را قبول ندارم. مرتکب قتل نشدم و چاقو نزدم. من و پسرخالههایم در محل بودیم. مردم دور مصدوم جمع شده بودند. مقتول میگفت چرا دور مصدوم جمع شدهاید و من هم گفتم به تو ربطی ندارد و دعوا کردیم اما من ضربه را نزدم.
سپس وکلای متهم در جایگاه قرار گرفتند و دفاعیات خود را مطرح کردند. یکی از وکلا گفت: شهود چند بار صحبتهایشان را تغییر دادند. آنها ابتدا گفتهاند ندیدهاند چه کسی ضارب است اما بعد شهادت خود را عوض کرده و گفتهاند مهرداد ضارب است. پسرخالههای مهرداد هم گفته بودند نمیدانند چه کسی ضربه زده اما آنها هم حرفشان را عوض کردند. بنابراین، شهادت شهود ارزشی ندارد. ضمن اینکه متهم زیر ۱۸ سال بوده و باید ماده ۹۱ در این مورد اعمال شود.
سپس حسنا مزده، دیگر وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: موکل من در زمان وقوع جرم زیر ۱۸ سال بوده است. پدر و مادر او جدا شده و از کودکی پیش مادربزرگ و عموهایش بزرگ شده است. هرچند پزشکی قانون میگوید امکان اینکه مشخص شود در زمان وقوع قتل متهم کمال عقلی داشته یا خیر وجود ندارد اما روشهای دیگری هم وجود دارد. مثلاً اینکه وضعیت تحصیلی متهم مورد بررسی قرار میگیرد.
در این هنگام، قضات شعبه ۴ از مادربزرگ و عموی متهم خواستند تا از کودکی مهرداد صحبت کنند و وضعیت تحصیلی او را توضیح دهند.
پس از پایان گفتههای وکلا و متهمان، هیات قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.