اقتصاد۲۴ نوشت: با نگاهی به جهان اطراف مان، به سختی میتوان متوجه واقعیتهای در جریان در حوزه میدانی نشد. بحرانهای مداوم در غزه، یمن، اوکراین، سودان و نقاط دیگر کماکان آمار وحشتناکی از کشتهها را به همراه دارند و علیرغم خوشبینی اولیه در مذاکرات توسط دولت جدید ایالات متحده، ۱۰۰ روز اول ریاست جمهوری "دونالد ترامپ" تا حد زیادی نشان داده که دستیابی به صلح اغلب میتواند دشوارتر از آن چیزی باشد که برخی تصور میکردند.
"دونالد ترامپ" رئیس جمهور آمریکا قرار است از هفته آینده به ریاض در عربستان سعودی، دبی در امارات متحده عربی و دوحه در قطر سفر کند. منطقه در طول چهار سال گذشته به طور قابل توجهی تغییر کرده و به طور خاص تحت تأثیر حملات ۷ اکتبر و اقدامات نظامی مداوم اسرائیل در غزه، لبنان، سوریه و اکنون یمن قرار گرفته است. ترامپ احتمالا در هر یک از توقفهای خود در مقصدهای خارومیانه پیامی متحدتر و آشتی جویانهتر را در مقایسه با دوره نخست ریاست جمهوری خود خواهد شنید.
سبدی از کالاهای خوب برای معامله
اگر قرار باشد کشورها را بر اساس میزان تطبیق مواضع سیاست خارجی خود با رویکرد شخصیت محور "دونالد ترامپ" رتبهبندی کنیم، کشورهای اروپایی در پایین جدول قرار میگیرند. ژاپن، مکزیک و کشورهای حوزه خلیج فارس بهترین عملکرد را داشتهاند و به طرز ماهرانهای تمایل ترامپ برای پیروزیهای آسان را به مباحث گستردهتر سیاست خارجی منتقل کردهاند. سفر پیش روی ترامپ احتمالا از این قاعده مستثنی نخواهد بود.
کشورهای عربی منطقه خلیج فارس سبدی از کالاهای خوب را به ترامپ پیشنهاد خواهند داد تا با خود به خانه ببرد. ما از پیش خطوط کلی بسیار از این معاملات را میدانیم که برخی از آنها شخصیتر از سایر معاملات هستند. برای مثال، عربستان سعودی قرار است به پیمانکاران دفاعی ایالات متحده سفارش خرید ۱۰۰ میلیارد دلاری جدیدی ارائه دهد. در همین حال، یک صندوق ثروت ملی اماراتی ۲ میلیارد دلار در یکی از ابتکارعملهای ارز دیجیتال شخص ترامپ سرمایه گذاری خواهد کرد.
علاوه بر آن، قطر با قراردادی برای ساخت یک زمین گلف جدید ترامپ در دوحه و قراردادی برای همکاری با دولت ایالات متحده در فروش یک جت جدید ایر فورس وان، هر دو طرف این معادله را پوشش میدهد. احتمالا تیترهای خبری این سفر تحت تاثیر اعداد و ارقام نجومی قرار خواهند گرفت، اما در واقعیت، این توافقات اهمیت چندانی ندارند. در عوض، مسائل سیاسی ملموس مورد بحث، کمتر پر زرق و برق و مهمتر هستند.
توافق جدید با ایران؟
سه عامل منطقهای از زمان اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ به طور قابل توجهی تغییر کردهاند، به گونهای که چشمانداز منطقهای را به طرز چشمگیری تغییر دادهاند. اولین مورد از این موارد، رویکرد منطقهای هماهنگتر نسبت به سیاست خارجی در خلیج فارس است. در واقع، از روزهای اولیه اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ زمانی که "رکس تیلرسون" وزیر امور خارجه وقت مسئول منصرف کردن سعودیها از حمله به قطر کشور همسایه بود، تا روابط نسبتا هماهنگ امروزین درون شورای همکاری خلیج فارس، تغییر قابل توجهی ایجاد شده است. کشورهای عربی خلیج فارس مطمئنا در مورد تمام موضوعات حوزه سیاست خارجی با یکدیگر همسو نیستند. برای مثال، بین سعودیها و اماراتیها بر سر یمن و شاخ آفریقا اختلاف نظر وجود دارد. با این وجود، زمانی که صحبت از اسرائیل، غزه و ایران به میان میآید، همسویی قابل توجه بیشتری در مقایسه با گذشته وجود دارد.
تا حد زیادی، این همسویی بین سیاست عربستان و قطر و تا حد کمتری سیاست امارات با دومین تغییر عمده در پویاییهای منطقهای امکانپذیر شده است: تصمیم سیاستگذاران سعودی برای دنبال کردن رویکرد حسن همجواری با ایران به جای رویارویی و تقابل.
این فرصت مناسبی است. به نظر میرسد دولت ترامپ نیز در حال تغییر رویکرد تقابلی خود با ایران است که در دوره اول ریاست جمهوریاش اتخاذ شده بود، رویکردی که شامل خروج از برجام، کارزار "فشار حداکثری"، تحریم ایران و ترور ژنرال سلیمانی میشد. این امر به وضوح با آغاز مذاکرات مستقیم بین "استیو ویتکاف" تاجری که به میانجی تبدیل شده و مقامات ایرانی در مورد برنامه هستهای ایران نشان داده شده است.
البته موانع زیادی برای دستیابی به یک توافق هستهای جدید با ایران وجود دارد. برنامه هستهای تهران پیشرفت بیش تری داشته، اورانیوم بسیار بیش تری غنیسازی شده و بیاعتمادی بین دو طرف بیشتر از زمانی است که توافق هستهای اولیه مورد مذاکره قرار گرفته بود. با این وجود، بسیاری از مسائل عملی و فنی این بار مشابه هستند و اگر "ویتکاف" بتواند راهی برای حل و فصل غنیسازی اورانیوم در داخل ایران، نظارت بر آن و سایر مسائل کلیدی پیدا کند، آن گاه چشمانداز واقعی برای یک توافق وجود دارد. شخص ترامپ اعلام کرده که مایل به حمایت یا مشارکت در اقدام نظامی اسرائیل علیه تاسیسات هستهای ایران نیست. او در این رابطه "مایک والتز" مشاور امنیت ملی خود را برکنار کرد.
تمام این موارد برای پایتختهای حوزه خلیج فارس خوشایند خواهند بود. اگرجه کشورهای منطقه هنوز چندان طرفدار سیاست خارجی ایران نیستند، اما به طور فزایندهای از درگیری آشکار با ایران به ویژه درگیریای که ممکن است توسط ارتش ایالات متحده پشتیبانی نشود، نگران هستند. اظهارنظر غافلگیر کننده ترامپ در تاریخ ۶ مه مبنی بر آن که آمریکا کارزار هوایی نسبتا بی ثمر خود علیه انصارالله را متوقف میکند به دنبال وعده داده شده از سوی انصارالله برای متوقف کردن هدف قرار دادن کشتیهای آمریکایی با استقبال شدید در منطقه روبهرو خواهد شد. سفر ترامپ به خلیج فارس احتمالا با ستایش فراوان از غرایز صلحطلبانه ترامپ همراه خواهد بود و دست "استیو ویتکاف" و کسانی که در واشنگتن برای توافق جدید با تهران تلاش میکنند را تقویت خواهد کرد.
توافقنامههای ابراهیم، اسرائیل و غزه
البته سومین تحول در منطقه در مقایسه با دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ، برای ثبات منطقهای کمتر امیدوارکننده بوده است: حملات هفتم اکتبر حماس و جنگ ویرانگری که اسرائیل از آن زمان تاکنون آغاز کرده است. رهبران خلیج فارس حتی با وجود آن که اقدامات اسرائیل در غزه را محکوم کردهاند کماکان به طور خصوصی با اسرائیل در حال همکاری هستند. با این وجود، افکار عمومی در سراسر منطقه به طور فزایندهای رویکردی خصمانه در قبال اسرائیل دارد و رویکرد اسرائیل نسبت به غزه را چیزی بیش از یک نسل زدایی تحت حمایت غرب نمیداند.
بنابراین، در حالی که ترامپ بدون شک دوست دارد بر موفقیت دوره اول خود در انعقاد توافقنامههای ابراهیم یعنی عادیسازی روابط بین اسرائیل و امارات متحده عربی و سایر کشورهای منطقه تکیه کند، هیچ چشماندازی برای حصول توافقنامههای عادیسازی بیشتر در طول سفر پیش روی او دیده نمیشود. در واقع، تا زمانی که راهحل برای مناقشه اسرائیل و فلسطین دور از دسترس باشد، هیچ گونه چشمانداز واقعی برای عادیسازی روابط اسرائیل با عربستان سعودی یا قطر وجود نخواهد داشت.
همکاریهای تجاری و سرمایه گذاری در دستور کار سفر ترامپ به ریاض
سفر ترامپ به منطقه نشان میدهد که او کماکان کشورهای عربی خلیج فارس را به عنوان شرکای مهم، نه فقط برای ایالات متحده، بلکه برای اهداف شخصی و سیاسی خود قلمداد میکند.
مهمترین مقصد سفر او همانند ماه مه ۲۰۱۷ میلادی بار دیگر ریاض خواهد بود، جایی که واشنگتن سه هدف اصلی خواهد داشت: تشویق سرمایهگذاری عربستان سعودی در ایالات متحده، تضمین فروش تسلیحات، سایر معاملات اقتصادی خاص با سعودیها (از جمله پیشنهاد فروش موشک به ارزش ۳.۵ میلیارد دلار) و تشویق پادشاهی سعودی به استفاده از نفوذ خود به همراه روسیه در اتحاد اوپک پلاس برای حفظ قیمتگذاری قابل قبول نفت علیرغم مشکلات بودجهای مداوم عربستان سعودی ناشی از قیمتهای پایینتر از حد انتظار نفت.
در سفر ترامپ به ریاض تعدادی از مدیران عامل شرکتهای بزرگ از جمله "لری فینک" از بلک راک، "جین فریزر" از سیتیگروپ، "جنی جانسون" از فرانکلین تمپلتون و "روث پورات" از آلفابت او را همراهی خواهند کرد. انتظار میرود تمام آنان در تاریخ ۱۳ مه در یک انجمن سرمایهگذاری ایالات متحده و عربستان سعودی سخنرانی کنند. این روزی است که ترامپ برای شروع جلسات با "محمد بن سلمان" ولیعهد عربستان سعودی وارد آن کشور خواهد شد. ایالات متحده تلاش خواهد کرد تا حد امکان جزئیات بیش تری را در مورد سرمایهگذاری وعده داده شده ۱.۳ تریلیون دلاری عربستان سعودی در ایالات متحده مشخص کند.
سفر سال ۲۰۱۷ ترامپ به ریاض به شدت بر فروش سلاحهای جدید و موجود به عربستان سعودی متمرکز بود که ترامپ با قاطعیت آن را طی ۱۰ سال ۳۵۰ میلیارد دلار ارزیابی کرد. ترامپ بدون شک تلاش خواهد کرد بار دیگر از مذاکرات با چهرههای بزرگ در مورد کالاها و خدمات نظامی سعودی خریداری شده از ایالات متحده و سرمایهگذاریهای آینده در این کشور، سربلند بیرون بیاید.
به نظر میرسد دولت ترامپ به دنبال حفظ همزمان دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهانی و در عین حال کاهش ارزش آن در برابر سایر ارزها برای تقویت رقابتپذیری صادرات ایالات متحده است. این اساسا بدان معناست که کشورهای دوست باید به سرمایهگذاری بر روی دلار، به ویژه از طریق خرید اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده و سازوکارهای مشابه ادامه دهند، اما با شرایطی که به طور قابل توجهی کمتر از گذشته برای شان سودآور است.
واشنگتن ظاهرا امیدوار است که عربستان سعودی و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، به همراه ژاپن و شرکای سنتی مشابه ایالات متحده در آسیا از جمله بازیگرانی باشند که با سرمایهگذاری بر روی دلار، اما با وعده سود مالی فوری کمتر موافقت کنند. از نظر شخصی، تصور این که ترامپ دست کم مدتی را صرف ساخت برج ترامپ در ریاض و هم چنین برج دیگری در جده و مجموعهای از سرمایهگذاریهای بزرگ برنامهریزیشده بین شرکت خانوادگیاش و شرکت دار گلوبال (دارالارکان) برای پروژههای متعدد املاک و مستغلات لوکس در سراسر منطقه نکند، دشوار است.
عربستان سعودی طبیعتا اولویتهای خاص خود را دارد. ریاض بدون شک به دنبال تقویت روابط نظامی با واشنگتن و بررسی امکان تمدید پیشنویسهای توافقنامه همسویی استراتژیک و پیمان دفاع متقابل خواهد بود که در دوران ریاست جمهوری بایدن به مرحله پیشرفتهای رسیده بود. با این وجود، واشنگتن و ریاض به خوبی میدانند که برای معنادار بودن، چنین توافقنامههایی باید توسط سنا تصویب شوند و این امر بعید است مگر آن که عربستان سعودی اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
با این وجود، سعودیها به روشنی اعلام کردهاند که اسرائیل باید به جنگ غزه پایان دهد و مسیر ایجاد یک کشور فلسطینی در سرزمینهای اشغالی را هموار سازد، دو خواستهای که از سوی دولت "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر اسرائیل، به شدت رد شدهاند. با توجه به رد قطعی ایده یک کشور فلسطینی از سوی اسرائیل، حتی در عرصه نظری نیز بسیار بعید به نظر میرسد که ترامپ در متقاعد کردن سعودیها برای پیوستن به توافقنامه ابراهیم یا عادیسازی روابط با اسرائیل بتواند موفقیتی کسب کند. به همان اندازه بعید به نظر میرسد که عربستان سعودی بتواند بدون چنین به رسمیت شناختنی، توافقات استراتژیک و دفاعی خود را با واشنگتن به طور معناداری تضمین کند. با این وجود، این موضوع محوریت روابط را برای هر دو طرف تغییر نمیدهد.
توافق بر سر برنامه هستهای ریاض در اولویت بحثهای عربستان سعودی برای مذاکره با ترامپ
سعودیها در طول مذاکرات با بایدن دریافتند که سومین توافق بزرگ نظارت یا مشارکت ایالات متحده در برنامه انرژی هستهای غیرنظامی عربستان که از اورانیوم خود کشور بهرهبرداری میکند در سطح دوجانبه چالش برانگیزتر از توافقات استراتژیک و نظامی است که در نهایت تنها با امتناع اسرائیل از کوتاه آمدن در مورد غزه یا یک کشور فلسطینی خنثی شدند.
با این وجود، با توجه به این که عربستان سعودی کماکان مشتاق استفاده از ذخایر اورانیوم تاکنون نادیده گرفته شده خود برای تولید انرژی به منظور مصرف داخلی و حفظ ذخایر نفتی برای فروش بینالمللی و کسب ارز خارجی است، تدوین چنین توافقی هم چنان یک اولویت برای سعودیها و یک مسئله دوجانبه است که عملا مستقل از مسائل اسرائیل و فلسطین است.
"مارکو روبیو" وزیر امور خارجه و دیگر مقامهای آمریکایی اظهار داشتهاند که عربستان سعودی باید با نسخهای از توافق "استاندارد طلایی" از توافق نامه ۱۲۳ موافقت کند، اما برداشتهای سنتی از چنین ترتیبی با دستور کار اقتصادی عربستان سعودی مطابقت ندارد، زیرا آن کشور را مجبور میکند اورانیوم خود را چندین بار صادر و وارد کند و در نتیجه سودآوری پروژه را به میزان قابل توجهی تضعیف خواهد کرد.
عربستان سعودی بدون شک کماکان به دنبال یک ترتیب کاملا متفاوت یا یک نسخه اصلاح شده خواهد بود تا در آن قصد این کشور برای استخراج اورانیوم خود به جای خرید آن در بازار بین المللی را در نظر بگیرد، مدلی که ایالات متحده معمولا پیش از اجازه دادن به هرگونه صادرات فناوری انرژی هستهای آمریکایی بر آن اصرار داشته است.
سعودیها مشوق واشنگتن برای توافق هستهای با ایران خواهند بود
عربستان سعودی مطمئنا به دنبال تشویق واشنگتن برای یافتن توافق هستهای با ایران نیز خواهد بود. در طول مذاکرات ایالات متحده و ایران در زمان ریاست جمهوری "باراک اوباما"، عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به همراه اسرائیل نسبت به آن مذاکرات بسیار بدبین بودند. عربستان سعودی امروز بسیار بیشتر از گذشته بر استفاده از اکثریت قریب به اتفاق منابع و ظرفیتهای خود برای برنامه تحول اقتصادی خویش به سمت اقتصاد دوره پسا هیدروکربن متمرکز است.
این اولویت ملی مهم، ریاض را بر آن داشته تا آرامش منطقهای، امنیت و ثبات را در اولویت قرار دهد تا از درگیر شدن در اختلافات پرهزینه و تلخ جلوگیری نماید. عربستان سعودی در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ، زمانی که در اجرای کارزار "فشار حداکثری" واشنگتن برای مهار تشدید شده تهران شرکت کرد، درس سختی آموخت.
کارزار "مقاومت حداکثری" ایران عمدتا منافع کشورهای عربی خلیج فارس را هدف قرار داد و در سپتامبر ۲۰۱۹ به حمله ویرانگر به تاسیسات آرامکو عربستان سعودی منجر شد که توسط ایالات متحده بیپاسخ ماند. عربستان سعودی از هرگونه سناریویی که در آن به درگیری احتمالی با ایران کشیده شود بیزار است. بنابراین، سعودیها از واشنگتن خواهتد خواست با تهران کنار بیاید.
ترامپ و امارات متحده عربی؛ از پروژه کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا تا تشویق به مصالحه با تهران
ابوظبی نیز همانند ریاض بر توسعه داخلی، به ویژه بر روی حوزههای فناوری و هوش مصنوعی متمرکز است. زمانی که "ترامپ" از ابوظبی بازدید کند احتمالا به بحثهایی در مورد هماهنگی و سرمایهگذاری هوش مصنوعی بین دو کشور خواهد پرداخت. ایالات متحده و امارات متحده عربی بازیگران اصلی در یک اتحاد اقتصادی جدید با هند و دیگران هستند که در واقع برای مقابله با ابتکارعمل کمربند و جاده چین و سایر پروژههای سرمایهگذاری و توسعه بینالمللی تحت رهبری پکن طراحی شدهاند.
این پروژه (کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا) مطمئنا یک موضوع مهم در دستور کار مشترک طرفین خواهد بود با توجه به این که امارات متحده عربی نیز به دنبال برابری موثر با تعهد سرمایهگذاری بیش از یک تریلیون دلاری عربستان در ایالات متحده بوده است، ترامپ نیز به طور مشابه به دنبال کسب تعهدات مشابه از سوی امارات خواهد بود. او میتواند این موارد را به عنوان پیروزیهای اقتصادی و دیپلماتیک از دستور کار سفر خود به منطقه تبلیغ کند.
این موارد مطمئنا شامل یک معامله بزرگ بر سر تراشههای نیمههادی خواهد بود که به امارات متحده عربی امکان دسترسی به برخی از پیشرفتهترین فناوریهای رایانهای ایالات متحده را میدهد و در جبههای شخصیتر یک برج ترامپ برنامهریزی شده در دبی را شامل میشود. هم چنین، شرکت Cryptocurrency Ventures مستقر در امارات متحده عربی در حال پیگیری یک معامله عظیم ۲ میلیارد دلاری با بزرگترین صرافی ارز دیجیتال جهان یعنی "بایننس" است که بر روی USD۱، یک استیبل کوین که اخیرا توسط شرکتی با حمایت پسران ترامپ راهاندازی شد، متمرکز شده است.
با این وجود، از آنجایی که امارات متحده عربی در مقایسه با عربستان سعودی بیشتر در معرض آسیب پذیری ناشی از اقدام تلافی جویانه احتمالی ایران در واکنش به حملات احتمالی آمریکا یا اسرائیل به تاسیسات هستهای آن کشور قرار دارد، ابوظبی نیز به طور مشابه واشنگتن را تحت فشار قرار خواهد داد تا تمام تلاش خود را برای یافتن امکان راهی برای مصالحه در جریان مذاکرات هستهای با ایران انجام دهد. باید توجه داشت که امارات نیز همانند سایر کشورهای کوچک خلیج فارس، عملا هیچ عمق استراتژیکی ندارد و مانند سایر کشورهای منطقه از دفاع موشکی محدودی برخوردار است.
ترامپ و قطر؛ از خواسته آمریکا برای فشار دوحه بر حماس تا موضوع استفاده از پایگاههای آمریکایی در قطر برای حمله نظامی علیه ایران
قطر هنوز در حال مدیریت یک معمای دیپلماتیک دشوار و حتی خطرناک با واشنگتن بر سر حمایت دیپلماتیک تاریخی و مداوم از حماس، با توجه به حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به جنوب اسرائیل است. دوحه با مهارت توانسته از بحران بر سر این موضوع با واشنگتن جلوگیری کند، به ویژه با پاسخ هوشمندانه به اشارات ایالات متحده در مورد این که آیا باید از رهبران دفتر سیاسی حماس را که اکثر آنان در سال ۲۰۲۴ به ترکیه منتقل شدهاند، میزبانی کند یا خیر. دولت ترامپ مطمئنا از دوحه خواهد خواست تا از نفوذ خود بر حماس برای وادار کردن آن گروه فلسطینی به آزادی گروگانهای اسرائیلی، به ویژه یک شهروند دوتابعیتی آمریکایی که گمان میرود در میان گروگانهای زنده باقی مانده باشد، استفاده کند.
رابطه قطر با ایالات متحده با همکاری نظامی آن کشور با واشنگتن از طریق ارائه پایگاه هوایی و نظامی ضروری "العدید" بدون هیچ هزینهای برای پنتاگون و با صلاحیت فراسرزمینی مؤثر برای آن نهاد نظامی، به طور گسترده تقویت شده است. دولت ترامپ به طور مشابه به دنبال سرمایهگذاریهای عمده قطریها هم بر روی دلار آمریکا و هم در اقتصاد آمریکا در کلیت آن خواهد بود. شرکت هواپیمایی قطری "قطر ایرویز" آماده است تا با برنامهای برای سفارش ۱۰۰ جت مسافربری پهنپیکر بوئینگ، بزرگترین سرمایهگذاری منفرد را در منافع ایالات متحده در بین کشورهای خلیج فارس انجام دهد. واشنگتن همانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی مطمئنا قطر را به عنوان یک کشور دوست دیگر قلمداد میکند که باید مایل به ادامه سرمایهگذاری بر روی دلار باشد، هرچند با شرایط کمتر از حد معمول، تا در نتیجه آن آمریکا بتواند از جایگاه ارز ذخیره جهانی خود محافظت کند و در عین حال به درجهای از کاهش ارزش دلار دست یابد.
ایالات متحده احتمالا به دنبال شفافسازی و رفع هرگونه اعتراض قطر به استفاده از پایگاه هوایی العدید برای حملات احتمالی علیه تاسیسات هستهای ایران خواهد بود، زیرا باندهای آن پایگاه هوایی به مراتب نزدیکترین باندها به ایران هستند که میتوانند بمبافکنهای B-۲ را که بمبهای سنگرشکن و سایر سلاحهای متعارف عظیم مورد نیاز برای چنین حملهای را حمل میکنند، در خود جای دهند. قطر بالعکس ممکن است تاکید کند که با چنین استفادهای مخالف است و دو کشور ممکن است مجبور شوند در مورد این موضوع به تفاهم برسند، زیرا جایگزین توافق با ایران ممکن است اقدام نظامی باشد.
در جبهه شخصی، ترامپ قطعا تجارت مهمی با قطر دارد. یک فروند بوئینگ ۷۴۷ که قبلا متعلق به نخست وزیر سابق قطر بود، به عنوان یک راه حل موقت در حال تعمیر اساسی است، در حالی که بوئینگ در حال گذر از تاخیرهای عمده در تحویل دو فروند جت جایگزین ایر فورس وان است.
سازمان ترامپ به دنبال ساخت یک باشگاه گلف بینالمللی ترامپ در دوحه با همکاری "دار گلوبال" و شرکت دولتی "قطری دیار" است که یکی دیگر از سرمایهگذاریهای مهم برای شرکت خانوادگی رئیس جمهوری آمریکا محسوب میشود.
نظر شما