فکر نمیکردیم احمدینژاد رئیسجمهور شود!
باهنر با اشاره به دعوت اصولگرایان از رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰گفت: چند بار شخصا با آقای رئیسی صحبت کردم، ایشان گفت من نمیآیم، اما عالم سیاست اصلا این جذمیتها را ندارد؛ اینکه فردا چه اتفاقی میافتد و یا پس فردا چه اتفاقی میافتد.
به گزارش تازهنیوز، محمدرضا باهنر، فعال سیاسی اصولگرا و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در گفتگویی تفصیلی به بیان نکاتی پیرامون درباره فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات ۱۴۰۰، ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، کاندیداتوری قالیباف و رئیسی در انتخابات سال ۹۶ و … پرداخته است که در ادامه بخشی از این گفتگو را به نقل از نامه نیوز می خوانید.
چه اتفاقی افتاد که آقای احمدینژاد روی کار آمد؟ آیا تصور میشد احمدینژاد رئیسجمهور شود؟ آیا چنین نگاهی در اصولگرایان وجود داشت که بر روی او به عنوان نامزد نهایی سرمایهگذاری شود؟
احدی فکر نمیکرد که آقای احمدینژاد انتخاب شود. وقتی اسفند سال۸۳ او به کرمان آمده بود حتی یک ستاد حاضر نبود از او حمایت کند. هیچ کس تصور نمیکرد فردی مثل احمدینژاد رئیسجمهور شود.
بعضی روایتها حکایت از آن دارد که آقای احمدینژاد از ابتدای شهرداری خودش این تصمیم را داشت که در انتخابات شرکت کند. شما از چه موقع متوجه شدید او تمایل به را به ریاست جمهوری دارد؟
همان زمانی که اعلام کرد.. ما در انتخابات سال۷۶ شکست که خوردیم، شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را تأسیس کردیم. در آنجا کار کردیم و در شورای شهر تهران نیروهای ما انتخاب شدند. در آنجا هم اختلاف بود که آقای توکلی شهردار شود. در نهایت احمدینژاد برای شهرداری انتخاب شد که وزارت کشور آقای خاتمی حکم نداد و گفتند مشکل اطلاعاتی دارد. آقای ناطق من را مأمور کرد که بروم با وزیر اطلاعات صحبت کنم که آقای احمدینژاد مشکلش چیست. آقای یونسی، وزیر اطلاعات بود. او گفت آقای احمدینژاد در استان اردبیل یکسری معاملات مرزی داشته است. من گفتم در دولت آقای هاشمی تمام استانداران استانهای مرزی مجوز فعالیتهای مرزی داشتند، صادرات داشتند، واردات داشتند و کارهای عمرانی میکردند. اگر شخص او چیزی خورده و برده را بگویید، ولی این چیزها هست و همه جا بوده است. یک مقدار جر و بحث کردیم.
آخرین بار برای اینکه ما سیاسیون یک نیشگونی از هم بگیریم، به آقای یونسی گفتم مشکل شهرداری آقای احمدینژاد که حل شد، ولی شما خودت بدان، به آقای خاتمی هم بگو که احمدینژاد رئیس جمهور آینده ما است، اگر میخواهد دلتان بسوزد، اونطوری دلتان بسوزد. بهعنوان یک ویشگون یا متلکی که بگویم گفتم.
تصور میکردم که احمدینژاد یک زمانی بخواهد رئیس جمهور شود، ولی فکر نمیکردم دو سال بعد رئیس جمهور شود. میگفتم ۱۵-۱۰سال دیگر یواشیواش رشد میکند و شکل بگیرد. اینها را آدم نمیتواند مستند کند که مثلا باهنر پیشبینی کرده است.
من خودم هم فکر نمیکردم. در بین نیروهای انقلاب و نیروهای ائتلاف عملا آقای قالیباف کاندیدا بود و تا همان روزهای آخر هم آقای قالیباف کاندیدا بود اما دیگر مسئله احمدینژاد یک سونامی از پایین اتفاق افتاد، یعنی حتی فرض کنیم بسیج محلات و فرماندهان طرفدار آقای قالیباف بودند. آقای خاتمی اونطوری رئیسجمهور شد، آقای احمدینژاد هم غیر از خودش هیچ کسی فکر نمیکرد که ایشان بتواند رئیس جمهور شود. آقای روحانی هم اگر سال ۹۲ چهار تا اتفاق نیفتاده بود؛ اگر آقای هاشمی صلاحیتش رد نشده بود، اگر کاندیداهای ما چهار تا بودند، یکی شده بودند؛ آقای لاریجانی بود، آقای ولایتی بود، محسن رضایی بود، قالیباف بود، از این چهار نفر یکی. اگر به آقای عارف فشار نیاورده بودند و کنار نرفته بود. هر کدام از این اگرها اتفاق نیفتاده بود، آقای روحانی رأی نمیآورد.
برخی میگویند اگر آقای قالیباف در سال ۹۶ داخل ائتلاف نبود، میتوانست شانس بیشتری برای ریاست جمهوری داشته باشد. نظر شما چیست؟
حالا منهای آن ائتلاف، کاندیداها در سال۹۶ محدود شد و نهایتا آمد و به آقای رئیسی و آقای قالیباف رسید. اینها هر کدامشان یک مزیتهای رأی داشتند، یک معایب رأی داشتند و بحث هم زیاد شد. حتی هنوز بعضی معتقدند اگر به جای آقای رئیسی آقای قالیباف نامزد نهایی میشد، رأی میآورد. من چنین اعتقادی ندارم، ولی میخواهم بگویم حرفهای هیچ کدام ما جذبی نیست. مثلا آقای قالیباف اگر بود، یک طیفی از اصولگرایان تند حتما به آقای قالیباف رأی نمیدادند که به آقای رئیس رأی دهند و بالعکس، اگر آقای قالیباف بود، یک طیفی از معتدلین حتی اصلاحطلب ممکن بود به آقای قالیباف رأی دادند که هیچ کدام به رئیسی رأی ندادند. حالا اینکه کدام یک از اینها لبههایشان سنگینتر بود، الان خیلی قابل بحث نیست.
برخی میگویند اگر هر دو اینها با هم میآمدند، ممکن بود انتخابات به دور دوم بکشد.
همه اینها تحلیل است. از یک طرف هم هر کدام اینها باید کارهای پژوهشی شود. مثلا من تقریبا حسام این است؛ در بعضی از نظرسنجیها این را نشان میدهد. ما حدود ۱۰-۱۵درصد از صاحبان حق رأی در کشورمان میگویند ما میخواهیم به کسی رأی بدهیم که رأی میآورد. به اصطلاح عوام میگویند ما میخواهیم رأیمان خراب نشود. بنابراین اینکه شما میفرمایید اگر این دو تا کنار نرفته بودند درست است، ممکن است یک تجمع آرایی داشته باشند، اما از یک طرف هم خیلیها به این جمعبندی رسیدند که اصولگراها رأی نمیآورند، اینها با هم نتوانستند کنار بیایند.
سبد ۱۶میلیون رای که طبیعتا در اختیار اصولگرایان بود که به آقای رئیسی رای دادند اما سبد رأی طبقه متوسط توسعهخواه که میتوانست ازآن آقای قالیباف باشد به سمت آقای روحانی نرفت؟
نه؛ حتما در این حرف گزارهای که شما میگویید بحث وجود دارد. اینکه حتما آن ۱۶ میلیون به رئیسی رأی میدادند، اصلا اینطوری نبود. یک عدهای به رئیسی رأی دادند، چون قالیباف نبود؛ میگفتند ما چارهای نداریم، ما بین رئیسی و روحانی، رئیسی را ترجیح میدهیم، اما اگر رئیسی و قالیباف بودند، قالیباف را ترجیح میدادند. یعنی آراء ترجیحی بود. نمیخواهم بگویم چه طیفی، چه کسانی ولی یک عدهای از کسانی که قرار بود به قالیباف رأی دهند، وقتی آقای قالیباف رفت کنار، بین آقای روحانی و رئیسی، رئیسی را انتخاب کردند. البته حتما یک عدهای که به قالیباف میخواستند رأی دهند، رفتند به روحانی رأی دادند، یک عده هم به رئیسی رأی دادند. اینطوری نبود که کل آرای قالیباف به سبد رأی روحانی برود. در آینده صحن میدان رقابت هست که یکسری از آراء را شکل میدهد، یعنی خودِ من سیاسی؛ من ممکن است چهار تا سناریو در ذهنم باشد. اگر الف و ب باشند، من به الف رأی میدهم و اگر الف و ج باشند، من به ج رأی میدهم. بستگی دارد به آن صحنه رقابت.
آقای باهنر! اگر آقای قالیباف در سال۹۲ داخل در ائتلاف نبود و به صورت مستقیم وارد انتخابات میشد نمیتوانست رأیآورد باشد؟ برخی میگویند آقای جلیلی باعث شد یک ترسی از اصولگرایی به وجود بیاید که یک سونامی به نفع روحانی ایجاد کرد.
در سال ۹۲ اصلا سونامی وجود نداشت. آقای جلیلی بالاخره نمایندگی یک طیفی را داشت. سال ۷۶ هم میگفتند اگر ناطق رأی بیاورد، در خیابانها میخواهد دیوار بکشد که یک طرف خانمها راه بروند و یک طرف آقایان. میگفتند در دانشگاهها میخواهند چنین و چنان کنند. اینها بحثهای پروپاگاندای تبلیغاتی است. اینکه چهقدر تاثیر گذاشت یا نه بحث دیگری است. بله، ممکن است یک عدهای تصور کنند مثلا آقای جلیلی طرفدار درگیری و جنگ است، وگرنه آرای آقای روحانی اگر بخواهیم حرف مرحوم آقای هاشمی را در نظر بگیریم، آقای روحانی پنج درصد رأی بیشتر نداشت. من خودم یادم میآید تا همین سال ۹۲ که بحث کاندیدا بود، ما با یکی از بزرگان، یکی از آدمهای سیاسی داشتم حدود سه، چهار ماهش قبلش نشسته بودیم و اسامی را گذاشته بودیم جلویمان که آقای ولایتی، آقای قالیباف، آقای لاریجانی، آقای رضایی، آقای روحانی، یکی یکی مزایای اینها را بگوییم، اشکالاتشان را هم بگوییم. با همدیگر داشتیم تحلیل میکردیم. یکی یکی اسم بردم، به اسم آقای روحانی رسیدم، طرف گفت روحانی در این مملکت رئیس جمهور بشو نیست، برو نفر بعدی. یعنی اینقدر اطمینان داشتیم که آقای روحانی اصلا نمیتواند. آقای هاشمی هم حرف آخر را زد و گفت اگر ما حمایت نکرده بودیم، اصلا آقای روحانی پنج، شش درصد بیشتر رأی نداشت. سونامیهای اینطوری بود.
آقای لاریجانی در انتخابات نامزد میشود؟
واقعا اطلاعی ندارم. من یک چیز کلی در مورد آقای لاریجانی میدانم که ایشان معمولا بیحساب و کتاب یک کاری را نمیکنند، یعنی فکر میکند، برنامهریزی میکند، طراحی میکند تا اخیرا هم که من البته مدتهاست با ایشان ملاقات نداشتم، یعنی ملاقات گپ و گفتی نداشتم، یعنی مجمع دیدم و سلام و علیک میکنیم، ولی بنشینیم و گپ و گفت داشته باشیم نه، الان شاید دو، سه ماه است که ایشان را ندیدم، ولی خبرهایی که میرسد و از ایشان میپرسم، ایشان هنوز میگوید نه، من تصمیمی ندارم.
آقای باهنر! یک خبری در این یکی، دو روز درباره آقای رئیسی منتشر شد که ممکن است بیاید و احتمالش قوی شد که بیاید و اینکه چندوقت پیش خود ایشان در روز دانشجو نشستی که با دانشجویان داشتند، گفتند من نمیآیم، برنامه پنجساله هم دادند برای قوه قضاییه، اما اخیرا بازهم از او دعوتهایی به عمل آمد. آیا آقای رئیسی نامزد میشود؟
من خودم هم که چند بار شخصا با آقای رئیسی صحبت کردم، ایشان گفت من نمیآیم، اما عالم سیاست اصلا این جذمیتها را ندارد؛ اینکه فردا چه اتفاقی میافتد و یا پس فردا چه اتفاقی میافتد.
آقای قالیباف چهطور؟
رفتارهایی که دیده میشود بیش از آنکه به رئیس قوه مقننه شبیه باشد به نامزد ریاستجمهوری میآید.
اگر هر دو اینها نامزد شوند، اجماع اصولگرایی برای کدام خواهد بود؟
الان اسامی اصولگراها زیاد دارد مطرح میشود. در مجلس یک نفر میگفت ما پنج نفر کاندیدای ریاست جمهوری داریم. اما بنده میگویم اگر آقای رئیسی بیاید، قاعدتا اجماع خیلی سریع انجام میشود و حتی من پیشبینیام این است که مثلا آقای قالیباف هم ممکن است یکسری مقاومتهایی بکند، ولی نهایتا همراه میشود، ولی اگر رئیسی نیاید، آن وقت من اجماع در جامعه اصولگرایی را خیلی سخت میبینم و نگرانم که اصلا داستان سال ۹۲ تکرار شود. اگر آقای رئیسی بیاید میشود سال ۹۶، البته بارها و بارها قدرتمندتر و قویتر، اگر آقای رئیسی نیاید، میشود سال ۹۲.