گاندو، دغدغه نفوذ یا علامت نفوذ؟
«گاندو» نام سریالی تلویزیونی با مضمون اکشن ـ امنیتی و محصول شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی ایران است. موضوع این مجموعه تلویزیونی، مساله نفوذ دستگاههای امنیتی بیگانه در حوزههای خبرنگاری، نویسندگی، هنر، تجارت، کنشگری محیط زیست، شهروندان دوتابعیتی و البته ساختارهای دولتی مانند وزارت خارجه است. شخصیتهای جاسوس این سریال، علاوه بر خدمات پنهان جاسوسی، عموماً یک خصلت مشترک را دنبال میکنند: «نقد عملکرد حاکمیت».
به گزارش تازهنیوز، مهدی معتمدیمهر در روزنامهی سازندگی نوشت: ساخت فیلم یا سریالهای تلویزیونی در ژانر جاسوسی و امنیتی که پرده از ساختارهای فساد سیاسی و اقتصادی حکومتها بر میدارند، در اکثر سینماهای موفق جهان، امر بیسابقهای نیست. «خانه پوشالی» و «لبه تاریکی» دو نمونه قابل ذکر در این راستا به شمار میروند که بخشهایی از آنها طی سالیان گذشته از صدا و سیمای ایران نیز پخش شدهاند. اما ساخت و انتشار محصولات تصویری و سینمایی که نمایانگر «بحران فساد» و «مساله نفوذ» در ارکان حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی ایران باشد، سابقه و تنوع چندانی ندارد؛ اگرچه به نمونههایی مانند «قلادههای طلا» و «تعبیر وارونه یک رویا» و «آقازاده» و «عالیجناب» میتوان اشاره کرد که واقعیت نفوذ را تایید میکند و ساحت آن را تا تراز معاون وزیر اطلاعات یا مقام ارشد قوه قضاییه بالا میبرد، اما این آثار هرگز به ریشهها و امکانهایی نمیپردازند که زمینهساز خشونت بوده است و توضیح نمیدهند که ورود نفوذیها به چنین موقعیتهای موثر و عالی در عرصه ساختار قدرت، در سایه کدام فرصتها و وضعیتها به دست آمده است؟
آن شاخص یا شاخصهایی که فیلمها یا سریالهای با مضمون امنیتی در سینمای جهان و ایران را متمایز میکند، افزون بر ظرفیتهای هنری مانند ظرافتهای بازیگری، ظرفیتهای کارگردانی، موسیقی، جلوههای ویژه و جاذبههای دراماتیک نمونههای خارجی که بر کمیت مخاطبان و گستره عرضه بیمرز این محصولات فرهنگی اثرگذار است، ماهیت غیرسفارشی این آثار و عدم وابستگی سیاسی عموم سازندگان این آثار به نهادهای حکومت است که در عدم تعهد به مصالح حکومتی و الزامناپذیری به نتیجهگیری نهایی در خصوص سلامت ساختارهای حاکمیتی نشان داده میشود.
شرکتهای خصوصی یا غیروابسته به دولت مانند «نتفلیکس» عهدهدار ساخت و پخش سریال خانه پوشالی میشود که بدون هیچ ملاحظه و پردهپوشی، رازهای نهاد ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا را برملا میسازد و شبکه سوم سیمای ایران با مدیریتی که اقرار صریح کرد که تعهدی در قبال مخاطب ندارد و تنها متعهد به «ماندگاری بر مدار» است و آن سوابق به یادماندنی که فقط یک مورد آن، حذف برنامه مردمی ۹۰ بود، تولید سریال گاندو را به عهده میگیرد. به نظر میرسد که همین توضیحات مجمل کافی است تا ضمن طرح جنبههای تصنعی و سفارشی، دلایل موفقیت یا عوامل شکست چنین مجموعههای تلویزیونی و سینمایی را شرح دهد.
«گاندو» نام سریالی تلویزیونی با مضمون اکشن ـ امنیتی و محصول شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی ایران است. موضوع این مجموعه تلویزیونی، مساله نفوذ دستگاههای امنیتی بیگانه در حوزههای خبرنگاری، نویسندگی، هنر، تجارت، کنشگری محیط زیست، شهروندان دوتابعیتی و البته ساختارهای دولتی مانند وزارت خارجه است. شخصیتهای جاسوس این سریال، علاوه بر خدمات پنهان جاسوسی، عموماً یک خصلت مشترک را دنبال میکنند: «نقد عملکرد حاکمیت».
در شرایطی که کارگردانان برجستهای مانند بیضایی و میرباقری و …. یا ممنوعالکارند و یا محذوف از فعالیت، کارگردان و تهیه کننده این سنخ سریالها، چهرههای شناختهشدهای در عالم هنر و سینما نیستند و بدون سابقه درخوری در عرصه سریالهای تلویزیونی که از حساسیت و بودجههای گزافی برخوردارند، به منظور عهدهداری این ماموریت خطیر انتخاب شدهاند.
همین قدر اطلاعات کافی است تا افزون بر جایگاه حمایتگران «گاندو» به ماهیت سفارشی این مجموعه تلویزیونی، هویت برنامهریزان، اهداف، جهتگیری و ارزشهای هنری آن پی ببریم. حضور برخی بازیگران نامآشنا مانند آقای شریفینیا که سابقه حضور و همکاری در محصولات هنری سفارشی مانند «اخراجیها» را دارند، در راستای ظرفیت منابع مالی عظیم این پروژه و وجوه یادشده، قابل فهم است.
سریال گاندو، علاوه بر آن که از شاخصها و جذابیتهای لازم هنری و برخوردار نیست، ریتمی کسالتبار و کشدار دارد، مبتلا به شخصیتپردازیهای کلیشهای و مطلقنگر، خطوط منقطع داستانی، باورناپذیری روایی است و از عنوانی بیمسما بهره میگیرد که کاملاً ساختگی و غیرمتناسب با ساختار و محتوای سریال به نظر میرسد و حتی باورهای عمومی مردم محروم سیستان و بلوچستان را نادیده میگیرد که تمساحهای پوزهکوتاه موسوم به گاندو را نماد برکت و آبادانی میدانند و مرگ این حیوان باهوش و محتاط را معادل با خشکسالی و قحطی تلقی میکنند، اما به نظر میرسد که نسبت به مجموعههای تلویزیونی و سینمایی قبلی ایران، یک قدم پا را فراتر گذاشته و حوزهای را نشانه گرفته است که متعین در تصمیمسازیهای نهادهای بالادستی نظام و ناظر بر اهداف معین انتخاباتی با رویکرد حمایت از «نظامیگری» به مثابه تنها امکان «نجات ایران» و «بقای انقلاب اسلامی» است.
ساخت این سریال گرانقیمت و سفارشی که تاریخ مصرفی کوتاه مدت دارد و طبیعتاً نمیتواند در عداد سریالهای ارزشمند تاریخی ایران مانند «هزاردستان» و «سربداران» یا «امام علی» قرار گیرد، فینفسه از این جهت میتواند مفید باشد که اگرچه بسیار خطکشیده و محافظهکارانه، اما «مساله نفوذ» به مثابه یک بحران موثر به رسمیت شناخته شده است و نشان میدهد که «دغدغه نفوذ» دیگر «توهم» قلمداد نمیشود؛ امری که تا سالها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کتمان و در خصوص رخدادهایی مانند ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ یا دادگاههای کودتای نوژه و یا بمبگزاریهای دفتر نخستوزیری و حزب جمهوری اسلامی، متعمدانه نادیده گرفته میشد.
«گاندو» افزون بر برخورداری از پشتیبانیهای غیررسمی مالی و مشوقهای غیرشفاف سیاسی که اعتراض شدید آقای حسامالدین آشنا، مقام سابق امنیتی و رییس کنونی مرکز بررسیهای استراتژیک را هم برانگیخت، اگرچه دربرگیرنده کاستیها و محدود به لایههایی از نفوذ است که در ارکان قوه مجریه یا برخی نهادهای جامعه مدنی مانند رسانههای غیردولتی یا فعالان محیط زیستی جاری است و از این جهت، سفارشی از سوی نهادهای مدیریت ویژه امنیتی کشور تلقی میشود تا به توجیه عملکرد و تصمیمات آنان در پروندههای مشهور امنیتی و سیاسی منجر شود و بحران نفوذ در سایر ارکان حاکمیتی و ساختارهای انتصابی و دولت پنهان را انکار میکند و مروج برداشتی یکسونگرانه است که هنوز هم به دنبال سرنخهای جاسوسی در محافل روشنفکری و مجامع دگراندیشی و نقد سیاسی است و احیاناً مطامع انتخاباتی ۱۴۰۰ را دنبال میکند و اگرچه در راستای اهداف خویش، بیهیچ پردهپوشی و ملاحظه، از تخریب مفاخر ملی و سرمایه اجتماعی ایران نیز ابایی ندارد و از زبان یک شخصیت منفی آمریکایی، حتی «حکمت سعدی» را بزرگترین نقشه و جدیترین راه تقابل با ایرانیها و فراتر از منابع مالی و قدرت سیاسی دولت آمریکا قلمدد میکند، اما اعترافی بیسابقه به بحرانی است که در حدود چهار دهه کتمان میشد و در عین حال، چه بسا نشانه نفوذ نفوذیهایی است که علاوه بر «جمهوریت»، بقای ایران و تمامیت ارضی کشور را هدف گرفتهاند.
«تحلیل امنیتی» در غیاب بهرهمندی از گردش آزاد اطلاعات، متکی به نظامهای نشانهشناسی در ساحت تاویل متن است و گاهی باید از «ناکفتهها» و «نانوشتهها» و به تعبیر فقهای اصولی، از «اثر» به «موثر» پی برد. از این منظر، «گاندو» نه تنها از «نفوذ» سخن میگوید، بلکه میتواند «نشانه نفوذ» باشد که هدفی جز تخریب ظرفیتهای درونزا و دمکراتیک ندارد و به دنبال توجیه حضور نظامیها در ارکان سیاسی کشور است و از این رو، «گاندو» نشانه تلاش نفوذیها علیه «جمهوریت» است و از آنجا که در نظام جمهوری اسلامی ایران، از همان بدو امر، «اسلامیت» فرع بر «جمهوریت» و خواست اکثریت مردم مسلمان بود، «گاندو» فقط یک سریال تلویزیونی نیست و بلکه باید آن را در قامت تهدیدی علیه ارکان اسلامی نظام هم دید و خطی است که اهدافی تجدیدنظرطلبانه و فراتر از جمهوریتزدایی را در سر دارد و مستظهر به قدرتی فراتر از مقامات و مراجع ساختارهای رسمی است که حتی دولت رسمی کشور هم در برابر آن قدرتی ندارد و احیاناً در آینده نیز ادامه خواهد داشت.
چهل سال پیش و متعاقب برملا شدن نقش نفوذیها در انفجارهای تروریستی دفتر جزب جمهوری و نخستوزیری، سیاستمداران خیرخواهی مانند زندهیاد دکتر ابراهیم یزدی هشدار دادند که باید نسبت به نقش نفوذیها توجه داشت و با فرار عاملانی مانند کلاهی و کشمیری نباید کار را تمامشده دانست و نسبت به این خطر بیاعتنا ماند و بلکه باید در لیست نیروهایی که توسط این افراد در رکن دوم ارتش یا نهادهای امنیتی و قضایی وارد شدهاند، بازبینی کرد.
دکتر یزدی طی مقالات و مصاحبهها و سخنرانیهای مکرری که بعدها در کتاب ارزشمند «دکترین امنیت ملی» به چاپ رسید، توضیح مداد که «امنیت ملی پایدار» در غیاب آزادی و دمکراسی و نهادهای ناظر مدنی و در شرایط «اختناق و سرکوب» به دست نمیآید و بنا بر تجربه جهانی، امنیتی شدن جامعه، زیرساخت بنیادین ناامنی و مترادف یا نقض توامان «حاکمیت ملت» و «حاکمیت ملی» است و از این منظر، «دمکراسی» فراتر از یک مطالبه سیاسی و در چارچوب الگویی مدیریتی برای خروج از بحرانهای ساختاری جامعه در حال گذار ایران قابل ارزیابی است که مانع فساد، ناکارآمدی و نفوذ میشود. این هشدار البته نادیده گرفته شد و حتی به تحمیل تضییقات و هزینههای سیاسی و امنیتی بر یزدی و یاران بازرگان در نهضت آزادی ایران منجر شد و در نهایت، در برههای آشکار شد که سندروم «سعید امامی» ریشه در تداوم همین نگرش «امنیت ملی منهای دمکراسی» داشته است. پرسش واپسین آن که: «گاندو» دغدغه نفوذ است یا نشانه بازتولید باند سعید امامیها؟