پشتپرده حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران
با وجود اینکه اسرائیل بهتر از هر کس دیگری میداند که ایران به سلاح هستهای علاقهای ندارد، اما به خوبی از این واقعیت آگاه است که حل این مسئله میتواند یکی از مهمترین موانع خصومت میان آمریکا و ایران را از بین ببرد و راه را برای بهبود روابط بین دو کشور باز کند.
به گزارش تازهنیوز و به نقل از اقتصادنیوز، در پی حمله اخیر به مجتمع غنیسازی نطنز، محاسبات پیرامون روند احیای توافقنامه هستهای میان ایران و قدرتهای دنیا با پرسشهای فراوانی مواجه شده است. در شرایطی که انگشت اتهام در این ماجرا به سوی اسرائیل است، نقش آمریکا در این ماجرا و نحوه موضعگیری نسبت بدان هم از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.
در واقع اسرائیل به عنوان بازیگری که بارها قصد خود را ناکام گذاشتن برجام به صراحت اعلام کرده است اما آمریکاییها در خلال نشستهای کمیسیون برجام از عزم جدی خود برای بازگشت به برجام حتی به قیمت برداشتن تمامی تحریمهای مغایر با برجام سخن گفته بودند. اما تلاشهای آنها در این زمینه با حملات اخیر که ایران آنها را متنسب به اسرائیل می داند وارد مرحله دشوارتری شده است. بالاخص که جمهوری اسلامی اعلام کرده که در حال آغاز چرخه غنیسازی شصتدرصدی است.
جان قزوینیان این موضوع را مورد توجه خود قرار داده و دست به انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیلی رسپانسیبل استیتکرفت با عنوان «چرا اسرائیل تاسیسات هستهای ایران را مورد هدف قرار میدهد؟» زده و معتقدست چنین حملاتی اهدافی فراتر از متوقف ساختن برنامه هستهای ایران دارد.
جان قزوینیان روزنامهنگار و مورخ ایرانی-آمریکائی و دارنده مدرک دکترای تاریخ از دانشگاه آکسفورد است. او مدیر موقت مرکز خاورمیانه در دانشگاه پنسیلوانیا است و برای نشریاتی چون نیشن، نیوزویک، جی کیو و ویرجینیا مینویسد.
به حاشیه بردن دیپلماسی
هر اتفاقی که در طول روزهای آینده در نمایش درام پر مخاطب برنامه هستهای ایران رخ دهد، از یک مسئله میتوانیم اطمینان خاطر داشته باشیم: حمله آشکار و جسارتبرانگیر اسرائیل به تأسیسات غنیسازی ایران در نطنز بارها و بارها در رسانه های ایالات متحده به عنوان اقدامی با هدف «عقب راندن برنامه هستهای ایران» بازنمایی خواهد شد. با این حال ماجرا اینگونه نیست. در واقع هدف اسرائیل از حملات اخیر به تأسیسات ایران، به تاخیر انداختن پیشرفت این کشور در دسترسی خیالی به سلاح هستهای نبود. این اقدامی در جهت کنار گذاشتن دیپلماسی بود. و این تاکتیکی است که اسرائیلیها مدتهاست از آن بهره میبرند.
افزون بر دو دهه است که اسرائیل به سختی در تلاش است تا در هر حرکتی که ممکن است ایالات متحده و ایران در جهت حل اختلافات خود انجام دهند، اختلال ایجاد کند -و همیشه هم درست در لحظاتی که احتمال گرم شدن روابط شدت میگیرد حادثهای به وقوع میپیوندد. من این سابقه طولانی خرابکاری را به طور مفصل در کتاب جدید خود شرح میدهم – از ماجرای کارین آ یا (عملیات کشتی نوح) در سال ۲۰۰۲ گرفته تا ترور دانشمندان هستهای در سال های ۲۰۱۱-۲۰۱۲. قابل توجهترین وجه مشترک این رشته عملیاتها این است که اسرائیل اینگونه جلوه میدهد که بهبود روابط واشنگتن و تهران منجر به بالا رفتن احتمال دسترسی ایران به سلاح هستهای میشود.
تغییر اساسی در سیاست خاورمیانهای آمریکا
برای همه این ها یک دلیل ساده وجود دارد: با وجود اینکه اسرائیل بهتر از هر کس دیگری میداند که در واقع ایران به سلاح هستهای علاقهای ندارد -واقعیتی که نیویورک تایمز در مارس ۲۰۱۲ به طور کامل آن را اثبات و مستند کرده است و من در کتابم به طور کامل توضیح دادهام-اما اسرائیل به خوبی از این واقعیت آگاه است که حل این مسئله میتواند یکی از مهمترین موانع خصومت میان آمریکا و ایران را خاتمه بخشد و راه را برای بهبود روابط بین دو کشور باز کند.
حل این ماجرا احتمالاً منجر به یک تغییر شکل اساسی در سیاست ایالات متحده در خاورمیانه خواهد شد که در نهایت از اهمیت نسبی اسرائیل نزد آمریکا خواهد کاست. برای اسرائیل، یک فضای تنشآلود و دشمنی مداوم میان ایران و ایالات متحده، همراه با انزوا و مجازاتهای شدید -به شکل تحریمهای اقتصادی سخت علیه تهران- همیشه مطلوبترین حالت است. و یکی از سهلترین و مطلوب ترین گزینه ها برای حفظ چنین فضایی، اطمینان از این است که مسئله هستهای هرگز از میان نخواهد رفت.
اقدامی استراتژیک؛ ارسال پیام برای مذاکرات هستهای
از نگاه اسرائیل، حملاتی مانند آنچه در روزهای اخیر شاهدش بودیم، به دلایل متعددی اقدامی علنی، منطقی و استراتژیک بود. با این اقدام آنها واشنگتن را در موقعیت غیرممکن قرار میدهند. تیم بایدن اکنون دو گزینه اصلی برای واکنش به این ماجرا دارد. یا میتواند این اقدام را به سختی محکوم کند و اعلام کند که هیچ ارتباطی با این حمله ندارد. اما در این صورت به دلیل انتقاد از اسرائیل، در داخل کشور تحت فشار قرار میگیرد.
یا اینکه در قبال این ماجرا سکوت کند، که از نظر سیاسی کار بسیار راحتتری است. اما این کار هم با این خطر مواجه است که این تصور را ایجاد میکند که واشنگتن این حمله را تأیید میکند (یا حتی به نوعی در این امر شریک بوده است).
کاملاً واضح است که معنای این امر برای مذاکرات هستهای چیست. اگر کوچکترین احتمالی مبنی بر نوعی چراغ سبز واشنگتن به اسرائیل برای حمله به تأسیسات هستهای ایران وجود داشته باشد، ایران ایالات متحده را به داشتن سوءنیت در مذاکرات اخیر در وین متهم میکند. از این گذشته، سیاست رسمی دولت بایدن این بوده است که متعهد به احیای توافق هسته ای ۲۰۱۵ است، که در سال ۲۰۱۸ ترامپ آن را ترک کرد، و در روزهای اخیر سعی دارد جدیت واقعی خود را در مورد برداشتن گامهایی سخت در این زمینه نشان دهد. حتی باید منتظر واکنش سایر اعضای ۱ + ۵ هم باشیم وقتی با این واقعیت مواجه شوند که این همه فقط یک دیپلماسی جعلی بود و واشنگتن به طور مخفیانه در طول هفته قصد حمله به ایران را داشته است.
البته یک گزینه سوم نیز وجود دارد و آن این که دولت اطمینان خاطر بدهد که در حمله مشارکت نداشته و آن را تأیید نمیکند. اما چنین واکنشی هم بیدردسر نیست. به یاد داشته باشیم که این حمله در طی بازدید پر سرو صدای وزیر دفاع ایالات متحده، لوید آستین از اسرائیل صورت گرفت و این دیدار با هدف اطمینان بخشیدن نسبت به تعهد واشنگتن در قبال امنیت اسرائیل در منطقه انجام شد. اذعان شرمآور واشنگتن مبنی بر اینکه از این حمله برنامهریزی شده اطلاعی نداشته و یا میدانسته ولی تلاشی برای جلوگیری از آن نداشته، رئیس پنتاگون را در موقعیت خوبی قرار نمیدهد.
اما واقعیت این است که اسرائیل در حال پیچیده کردن فرآیند بازگشت واشنگتن به برجام و تبعیت مجدد تهران از محدودیتها در غنیسازی است.
اصل ماجرا
البته اصل ماجرا در اینجا این است که به یاد داشته باشیم ، بعد از همه این حرفها، موضع دولت جدید آمریکا این است که تنها در صورت بازگشت ایران به تعهداتش در توافق، به توافق برمیگردد. اما کدام دولت چنین امتیازاتی را میدهد، آن هم در شرایطی که تأسیسات هستهایاش مورد حمله قرار میگیرند؟ در حال حاضر مشخص نیست در شرایطی که اینکه نشانه آشکاری از عدم مشارکت واشنگتن و سایر کشورهای ۱ + ۵ در این حمله باشد، آیا ایران موافقت خواهد کرد که غنی سازی اورانیوم را کاهش دهد.
همه این ها ناشی از یک تاکتیک هوشمندانهای است که تنها از جانب اسرائیل برمی آید.کشورهای دیگری نیز در منطقه وجود دارند که راغبند در مذاکرات هستهای کارشکنی کنند. اما تنها تصور کنید اگر عربستان سعودی به تأسیسات هستهای ایران حمله می کرد چه اتفاقی میافتاد. در میان نمایندگان دموکرات موجی از اعتراض و محکومیت به وجود میآمد که سیاست خارجی رئیس جمهور بایدن از سوی متحدانش مورد تعرض قرار گرفته است. با این حال مطمئناً چنین گروهی اسرائیل را محکوم نخواهند کرد.
خریدن صندلی اضافه پشت میز ۱ + ۵
در حقیقت، اگر اسرائیل در پشت این حمله باشد، از پیش چنین اهرم فشار منحصر به فردی برای خود مفروض داشته است. گر چه به طور رسمی اسرائیل عضوی از گروه مذاکره کننده ۱ + ۵ نیست، اما نشان داده است که برای اهداف عملیاش، قادر به وتو و یا حداقل تاثیر بر تصمیمات بعضی از اعضا و پیچیده کردن ماجرا است. و این شاید قویترین تأثیر اقدامات این چنینی باشد. اسرائیل با برداشتن گامهای تهاجمی علیه ایران که واشنگتن قادر و یا مایل به جلوگیری از آن نیست، در واقع یک صندلی پشت میز ۱ + ۵ را برای خود میخرد، و اگر غیر این بود نادیده گرفته می شد.
شاید همه اینها قابل توجه باشد، اما چیز جدید رخ نداده است. لااقل از اواخر قرن گذشته تاکنون این داستان نمایشنامه اسرائیلی بوده است.