نقد روحانی به لاریجانی درباره مذاکرات هستهای
حسن روحانی در کتاب خاطرات خود، علی لاریجانی را به عنوان مذاکره کنندهای معرفی کرده است که نمیدانست چگونه از تعهدات اروپاییها به خوبی استفاده کند.
به گزارش تازهنیوز و به نقل از تسنیم، اواخر مردادماه ۱۳۸۴ تیم مذاکرهکننده علی لاریجانی جایگزین تیم حسن روحانی در روند مذاکرات هستهای شد. روحانی به مدت یک سال و ده ماه (از مرداد ۸۱ تا مهر ۸۲) در راس دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی روند مذاکرات را مدیریت میکرد و پس از او علی لاریجانی از ۲۵ مرداد ۸۴ تا ۲۹ مهر ۱۳۸۶ این مسئولیت را عهده دار بود.
تیم لاریجانی که حدود دو سال مسئولیت مذاکره پیرامون پرونده هستهای ایران را داشت ضعفهایی را دارا بود. حسن روحانی در صفحه ۶۰۰ کتاب « امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» با اشاره به تیم مذاکراتی لاریجانی مینویسد: «… شروع به کارِ تیم جدیدی که نمیدانست چگونه از تعهدات اروپایی به خوبی استفاده کند باعث شد که نه تنها از ظرفیت اروپا استفاده نشود، بلکه به عکس از اروپا فاصله گرفته شود. شاید در این شرایط آرزوی اروپا هم همین بود تا از زیر بار تعهداتش به راحتی شانه خالی کند. برداشت ما از اروپاییها و تجربهای که در کار با آنها داشتیم و تحلیل من و برخی کارشناسان این بود که حتی با همین دولت، اگر تیم هستهای همچون تیم قبلی عمل میکرد ، به احتمال قوی قطعنامه سپتامبر ۲۰۰۵ تا آن حد تند علیه ایران صادر نمی شد .»
حجتالاسلام سید محمود نبویان در بخشی از کتاب «چالش هستهای» با اشاره به ضعفهای آقای علی لاریجانی و تیم مذاکراتی وی مینویسد: «تیم مذاکراتی بعد از آقای روحانی و مسئول آن تیم ـ یعنی آقای علی لاریجانی که در تاریخ ۲۴/۵/۱۳۸۴ بعد از آقای روحانی، مسئولیت پرونده هستهای ایران را پذیرفت ـ دارای مشکلات زیر بودند:
الف ـ اخذ سیاست تقابلی
به اعتقاد آقای روحانی، در زمان تیم قبل از او ـ یعنی آقای آقازاده ـ بدترین قطعنامه را گرفتیم و در زمان بعد از او – یعنی زمان آقای لاریجانی- نیز با اتخاذ سیاست تقابلی، بدترین ماهها در آژانس و در فضای بینالمللی را داشتهایم: «در آن مقطع، اکثر مسئولین با از سرگیری فعالیتهای هستهای موافق بودند. اما از منظر «سیاست و مسئولیت»، در حوزه داخلی، یک بررسی دقیق میتواند ابعاد پرونده هستهای و مسئولیتپذیریها را روشنتر کند. از ابتدای کار تا به امروز، چهارنفر مسئولیت پرونده را به عهده داشتهاند: مهندس آقازاده، اینجانب (روحانی)، دکتر لاریجانی و دکتر جلیلی. بدترین قطعنامه در سه سال اول، قطعنامه سپتامبر۲۰۰۳ مربوط به زمان مسئولیت مهندس آقازاده بود و پذیرش ترتیبات فرعی هم در آن زمان صورت گرفت. بنابراین، اگر فعالیت هر دوره مشخص و شفافسازی شود، قضاوتها دقیقتر خواهد بود، زیرا در واقع، ما در کُنش هستهای ایران، چهار مسئول متفاوت و دو جریان کلی داشتهایم: جریان تعامل منتقدانه با قدرتهای جهان و جریان تقابل.
در دوره اول، گرچه مسئولین در پی تقابل نبودند، ولی دنبال این بودند که به هر صورت ممکن، غنیسازی را ادامه دهند. در این دوره، به راهبردهای بلندمدت کمتر توجه میشد و درواقع، دوران روزمرگی فنی و سیاسی بود. این دوران روزمرگی، با قطعنامه سپتامبر۲۰۰۳ خاتمه پیدا کرد. پس از آن، استراتژی تعامل انتقادی آغاز شد و در نهایت از اواسط سال ۱۳۸۴، استراتژی تقابل به مرحله اجرا درآمد. بنابراین، با مقایسه شرایط سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴، میبینیم که ماههای پایانی سال ۱۳۸۴ به لحاظ حقوقی و سیاسی بدترین ماهها در آژانس و در فضای بینالمللی برای ما بود،به ویژه در همین ماهها بود که قطعنامه سپتامبر۲۰۰۵ راه را برای ارجاع پرونده به شورای امنیت هموار و قطعنامه فوریه ۲۰۰۶ ارجاع به شورای امنیت را تصویب کرد.»
ب ـ اتخاذ مسیر نادرست
علیرغم اینکه در زمان چهار مسئول پرونده هستهای، ۱۲ قطعنامه از سوی شورای حکام علیه ملت ایران صادر شده و صرفا در زمان آقای روحانی، ۶ قطعنامه صادر شده است، آقای روحانی در این مورد میگوید: «تیم بعدی – تیم لاریجانی – علیرغم حسن نیت و تلاشهای فراوان و ایجاد نوعی امید،متاسفانه در آغاز کار مسیری را انتخاب کرد که با واقعیت صحنه بینالملل بسیار فاصله داشت…. روند قطعنامههای دوره مسئولیتم از نوامبر ۲۰۰۳ تا نوامبر۲۰۰۴، نشانگر حل و فصل تدریجی مسائل بود، به ویژه آخرین قطعنامه که نسبتا مناسب بود، اما در زمان دکتر لاریجانی، شیب منفی قطعنامهها از زمان مهندس آقازاده هم تندتر شد.»
ج ـ مشکل نظامی بودن آقای لاریجانی و عدم کارشناسی
مشکل دیگر آقای لاریجانی به اعتقاد آقای روحانی این بوده است که نظامی بوده است: «دلیل اینکه [اروپاییها] با تیم بعدی به نحو دیگری عمل کردند، این بود که از رئیسجمهور ناامید بودند. از سابقه آقای لاریجانی در سپاه هم آگاه بودند. اروپاییها نسبت به این مسئله که با کشوری مواجه باشند که کنش نظامیها در تصمیمگیری آن کشور زیاد باشد، حساس بودند. یکی از اساتید دانشگاه میگفت در زمستان ۱۳۸۴ در حاشیه نشستی وقتی با جمعی از جمله جک استراو مشغول صرف نهار بودیم، هنگامی که راجع به تیم هستهای بحث شد، جکاستراو گفت که در دوره تیم قبلی، ما حرفهای یکدیگر را میفهمیدیم، در ضمن تیمی بود که کارشناسی میدانست، و وقتی که به همدیگر قول میدادیم، میدانستیم که هر دو طرف به آن عمل میکنیم، ولی در مذاکره با تیم جدید، نه ما میفهمیم آنها چه میگویند و نه آنها میفهمند که ما چه میگوئیم. »
د ـ بار نظامشدن مسئله هستهای
به اعتقاد آقای روحانی، در زمان تصدی ایشان، مسئله هستهای از دوش نظام برداشته شد ولی در زمان تیم بعدی ـ یعنی تیم آقای لاریجانی ـ مسئله هستهای دوباره بار نظام شده بود: «درواقع، ما بار را از دوش نظام برداشتیم، فضا را آرام کردیم، کشور را از بحران دور کردیم و گام به گام پرونده را به سمت حلوفصل بردیم. به عبارتی موفق شدیم پرونده را از حالت اضطراری شورای حکام خارج کنیم. … در زمینه وام، اعتبار، پوشش بیمه، تجارت و سرمایهگذاری نیز وضع بهتری پیدا کردیم. در مجموع، میتوان گفت در آن مدت، دیگر مسئله حادی برای نظام وجود نداشت. … در این مدت، بار را از روی دوش نظام برداشته شده بود. اینکه در ماههای بعد برنامه هستهای دوباره تبدیل به بار نظام میشود، به سبب اتفاقاتی بود که افتاد و دوباره مسئله به جای حلوفصل نهایی، به بار نظام تبدیل شد.»
ه ـ نظامیشدن پرونده هستهای ایران
آقای روحانی مدعی است که در زمان مسئولیت او، مسئله نظامی به پرونده هستهای ایران وارد نشده بود، اما در تیم بعدی ـ یعنی تیم هستهای آقای لاریجانی ـ این مسئله وارد پرونده هستهای شد: «سومین مسئله حائز اهمیت، مراقبت بر این امر بود که آژانس به بهانههایی موضوع پرونده هستهای ایران را نظامی نکند. اقدامات بسیار دقیقی، هم از جانب دیپلماتها وحقوقدانان و هم از طرف مسئولین فنی سازمان انرژی اتمی ایران، در این زمینه انجام شد تا مبادا بحث هستهای ایران، روزی رنگ نظامی به خود بگیرد. … اما در عین حال یکی از توطئههای آمریکا و رژیم صهیونیستی واردکردن پرونده هستهای ایران به مسائل نظامی بود. خوشبختانه تا پایان دوره مسئولیت من، امریکا و رژیم صهیونیستی در این امر ناکام ماندند و فعالیت حسابشده و منسجم و دقیق تیم هستهای، نقشههای آنها را نقش برآب کرد، گرچه در سالهای بعد، به بهانههای مختلف، این موضوع به پرونده هستهای وارد شد.»