نظارت صداوسیما بر نمایش خانگی؛ شما اگر بیلزنی…
تصور کنید مدیریت باشگاه بارسلونا را به رئال مادرید بدهند و مادریدیها برای بارسا سرمربی و بازیکن بخرند و تعیین کنند چه بازیکنانی اجازه حضور در بارسا دارند یا خیر و …
به گزارش تازهنیوز، کاوه معینفر در عصر ایران نوشت: در ماههای گذشته بحث واگذاری صدور مجوز برای محصولات شبکه نمایش خانگی به صداوسیما در فضای رسانهای داغ شده و واکنشهای بسیاری در پی داشته است و این قضیه باعث شده تا یک کلاف سردرگم، پیچیده و آشفته ایجاد شود.
روز گذشته ۱۳ صنف سینمایی در بیانیه مشترکی نسبت به واگذاری مسئولیت شبکه نمایش خانگی از وزارت ارشاد به سازمان صدا و سیما انتقاد کردند. و دربخشهایی از این بیانه ذکر شد: «ما اعضای صنوف سینمای ایران که حرفه و معیشت خود و خانواده هایمان مستقیماً وابسته به تولید محصولات فرهنگی تصویری است، اعتراض شدید خود را نسبت به انتقال مسئولیت شبکه نمایش خانگی از سازمان سینمایی به صدا و سیما اعلام می داریم.
فرصتهای شغلی بوجود آمده از تولید محصولات شبکه نمایش خانگی و پلتفرمهای “وی او دی ” بالغ بر سه تا پنج هزار فرصت شغلی مستقیم و غیر مستقیم در سال است که سیاست های غیر پاسخگوی صدا و سیما بدون شک باعث فرار سرمایه از این صنعت شده و ضرر معیشتی هنگفتی به اهالی سینما وارد خواهد کرد.
در حالی که میتوان پیش بینی کرد که صداوسیما با رقابت ناصحیح با این پدیده نوپا و شاید هم با قصد حذف رقیب، باعث از دست رفتن مخاطبین رسانه ای داخلی شده و این عرصه را نیز در اختیار شبکههای ماهوارهای قرار خواهد داد.»
واقعیت این است که صداوسیما با توجه به امکانات و ظرفیتهایی که دارد در جذب مخاطب عملکرد ضعیفی داشته و به نوعی میتوان گفت یک رسانه شکست خورده است و حال سپردن مسئولیت شبکه نمایش خانگی که اتفاقا در حال رونق گرفتن است به صداوسیما با هیچ معیار و ملاکی نه منطقی است و نه قابل فهم. علی الخصوص وقتی که این ۲ تولید کننده محتوای تصویری در رقابت با همدیگر هم قرار دارند.
این ۲ رسانه به لحاظ ماهیت وجودی هم از پایه و اساس با هم تفاوت دارند، صداوسیما کاملا نهادی دولتی یا حکومتی است به دلیل این که تمام بودجه آن را دولت میدهد و هر سال ردیف بودجه ان در مجلس تصویب میشود ولی حیات شبکه نمایش خانگی کاملا بر اساس سرمایهگذاری بخش خصوصی شکل گرفته است. (البته با چشم پوشی از استثاهایی مانند آقازاده سازمان اوج).
برای درک عجیب و غریب بودن این تصمیم ناچارم مثالی فوتبالی بزنم مثلا تیمهای رئال مادرید و بارسلونا در اسپانیا همواره با همدیگر رقیب بوده و در واقع رقابت آنها جدای از فوتبال به مباحث غیرفوتبالی هم کشیده شده است و از مصاف مستقیم این ۲ تیم (ال کلاسیکو) به عنوان بزرگترین رویارویی ۲ تیم باشگاهی در جهان یاد میشود.
حال تصور کنید بر اساس یک قانون مکانیزمی اتخاذ شود تا مدیریت یکی از این باشگاهها به باشگاه رقیب واگذار شود مثلا مدیریت باشگاه بارسلونا را به رئال مادرید بدهند و مادریدیها برای بارسا سرمربی و بازیکن بخرند و تعیین کنند چه بازیکنانی اجازه حضور در بارسا دارند یا خیر و …
دیگر این رقابت و این رویارویی اعتباری نخواهد داشت، حتی اگر تصمیم گیرندههای رئال مادریدی با وجدان و شرافت قصد هیچ دخل و تصرفی در باشگاه بارسلونا نداشته باشند و با نهایت صداقت و شرافت هم کار کنند هیچ کس باور نخواهد کرد. یعنی از اساس نمیتوان چنین مسالهای را قبول کرد و تمامی برد و شکستهای هر ۲ تیم زیر سوال خواهد رفت.
حال قضیه صداوسیما و شبکه نمایش خانگی هم همین است آنها قرار است در موازات و رقابت با همدیگر رشد کیفی و کمی محصولات نمایشی تصویری را رقم بزنند و بالطبع مخاطب بیشتری را به سمت خود جذب کنند.
قرار دادن یکی از آنها در زیر مجموعه دیگری از بین بردن این پیش فرض اولیه است. چون صداوسیما در این قضیه خود ذینفع است و رقیب شبکه نمایش خانگی محسوب میشود هر گونه تصمیم بر قرار دادن یکی در زیر نظارت دیگری واقعا نه قابل درک است و نه قابل هضم.
شاید هم از اساس تصمیم بر این است که این رشد کمی وکیفی رقم نخورد که در آن صورت مصداق همان حرف ۱۳ صنف سینمایی در بخشی دیگر از بیانیه است:
«ما اصناف سینمائی از مسئولین و دلسوزان این عرصه می خواهیم که با جلوگیری از این اشتباه تاریخی، مخاطبان شبکه های داخلی را به سوی رسانه های خارجی سوق ندهند و به ایجاد بی ثباتی و فرار سرمایه گذاری مشروع از این حوزه فرهنگ و هنر دامن نزنند.»
انگار صداوسیما بقای شیشه عمرش را در انحصار و رقابتگریزی میداند و غیر از این را برنمیتابد، پس سعی دارد به هر قیمتی شده آنرا حفظ کند حتی با قیمت نابود کردن شبکه نمایش خانگی.
آیا لازم است که بنویسم صداوسیما اگر بیل زن بودی باغچه خودش را بیل میزد. با این حجم از امکانات و بودجه چنین فراری دادن مخاطب واقعا خود از عجایب روزگار است که صداوسیما توانسته آنرا محقق سازد.