نسخه جدید احمدینژاد دنبال نفوذ به کابینه رئیسی!
زاکانی در طول مناظرههای تلویزیونی چنان ظاهر شد که برای بسیاری یاد و خاطرات ادبیات و رفتار محمود احمدینژاد در مناظرههای سال ۸۸ را زنده کرد. ادبیاتی تند و تهاجمی همراه با حاشیه امنیت برای گفتن آنچه که میخواهد بگوید.
به گزارش تازهنیوز، حدادعادل سال ۹۱ دربارهاش گفته بود که او مثل فرزند من است؛ او علیرضا زاکانی را میگفت. کسی که امسال نامزد انتخابات ریاستجمهوری بود ولی تاییدکننده امسالِ او(شورای نگهبان)، در سالهای ۹۲ و ۹۶ وی را فاقد صلاحیت لازم برای نامزدی ریاستجمهوری دانسته بود.
هرچند زاکانی در این انتخابات هم تا پای صندوق نماند تا معلوم شود چه میزان رای و اقبال دارد ولی از همان اول هم معلوم بود برای گرفتن ضربات احتمالی به ابراهیم رئیسی و پوشش دادن او وارد کارزار شده است.
امری که در طول مناظرهها خود را نشان داد؛ وقتی که همتی و مهرعلیزاده روی سخنشان با رئیسی بود و او را مورد انتقاد قرار میدادند، خود رئیسی کمتر در این باره صحبت میکرد و به جای او این زاکانی بود که به آن دو به خصوص همتی حمله و انتقاد میکرد. او برای اینکه از جایگاهی که در آن ایفای نقش میکرد خود را مبری کند، همواره تاکید داشت که پوششی نیست و برنامههای جامعی دارد! اما پیش از پایان فرصت تبلیغات اعلام کرد که به نفع رئیسی کنار میرود و او را نسبت به خودش اصلح میداند.
بسیاری پس از این گفتهها نسبت به این رفتار او انتقاد کردند که چطور تا قبل از این نمیدانسته که رئیسی نسبت به او اصلح است و در طول این سه هفته متوجه شده است؟! او در نخستین روزهای تبلیغات گفته بود که برنامههایش نسبت به سایر نامزدها جامعتر است و نسبت دادن نامزد پوششی به او، هم توهین به رئیسی است و هم توهین به خودش؛ که البته پس از کنار رفتنش تکلیف این توهین مشخص نشد!
«پذیرفتن» برای «نیاز جبهه انقلاب»
زاکانی برای ریاستجمهوری ۱۴۰۰ ساعاتی پس از آنکه علی لاریجانی با حضور در وزارت کشور اقدام به ثبتنام کرد، وارد کارزار انتخاباتی شد؛ خودش پس از ثبتنام برای ریاستجمهوری گفت که «تصمیمم تا دیروز نیامدن بود و همه تلاش خود را معطوف به تبیین شرایط سخت کشور و انسجام جبهه انقلاب نمودم، اما آرایش جدیدی در صحنه رقابت شکل گرفته است».
او در سخنانش تلویحا نقش پوششی را هم پذیرفته بود و گفته بود که «جبهه انقلاب به سطحی از بلوغ و عقلانیت و هوشمندی رسیده است که هیچ نگرانی بابت تصمیمگیری جمعی در رسیدن به نامزد واحد نخواهیم داشت». زاکانی همچنین ثبتنامش را «در پاسخ به نیاز جبهه انقلاب و با اهتمام به منطق وحدت» خوانده بود که «پذیرفته» است؛ جملاتی که نشاندهنده نقش زاکانی در رقابتهای انتخابات بود.
«نیاز جبهه انقلاب» احتمالا همان نظری است که ناظران درباره او میگفتند و در طول رقابتهای انتخاباتی به خصوص در مناظرهها مشاهده شد؛ زبان منفصل رئیسی برای حمله به رقبای احتمالی که البته به لطف رد صلاحیتهای گستردهی شورای نگهبان رئیسی رقبایی نه چندان قوی داشت و زاکانی هم هر طور که میخواست در مناظرهها علیه رقبای رئیسی صحبت کرد. اینکه او از فعل «پذیرفتم» درباره ثبتنامش استفاده کرده نشانگر یک تصمیم تشکیلاتی در آنچه «جبهه انقلاب» خوانده میشود است؛ به عبارت دیگر احتمالا پشتپردهی این جبهه زاکانی را برای کمک به نامزد اصلی «جبهه انقلاب» به انتخابات اعزام کردهاند.
احیای استراتژی دستدومی احمدینژاد
او در طول مناظرههای تلویزیونی چنان ظاهر شد که برای بسیاری یاد و خاطرات ادبیات و رفتار محمود احمدینژاد در مناظرههای سال ۸۸ را زنده کرد. ادبیاتی تند و تهاجمی همراه با حاشیه امنیت برای گفتن آنچه که میخواهد بگوید؛ به طوری که بسیاری او را نامزد بداخلاق رقابتهای ریاستجمهوری ارزیابی کردند. او در این مناظرهها ادبیاتی نه در حد و اندازه یک نامزد ریاستجمهوری داشت؛ آنجا که خطاب به همتی گفت «باید به شما نوبل شیمی بدهند که پول ملی را نابود کردید» و این متلک را تنها یک بار به کار نبرد. او در جواب پوششی خواندنش توسط همتی با لحنی تهدیدآمیز گفت که «به من میگویند نامزد پوششی که ان شاءالله دفعه آخری باشد که چنین چیزی را میگویند».
یا در سخنانی دیگر خطاب به همتی با لحنی دور از شان نامزدهای ریاستجمهوری گفت که «به آنهایی که به شما یاد میدهند چنین حرفهایی بزنید…». اظهارات دیگری هم مانند این داشت: «اگر واقعا پینوکیویی در عالم واقع پیدا میشد باید دماغش چند دور دور زمین می چرخید، اگر قرار بود در کسوت این آقایان قرار گیرد».
در مجموع میتوان گفت استراتژی زاکانی در مناظرهها مبتنی بر غوغاسالاری و گفتن حرفهایی از جنس احمدینژاد بود. او سعی داشت تا سیاست دستدومی احمدینژاد را با استفاده از کلیدواژههایی مانند غارت و غارتگری و فساد و … دوباره استفاده کند؛ در حالی که او ۱۳ سال در مجلس به عنوان نماینده حضور داشته و دارد و میتوانسته و میتواند آنچه در جریان ایفای نقشش در طول رقابتهای ریاستجمهوری میگفته را آن سالها پیگیر باشد و مطالبه کند.
نکته حضور زاکانی در انتخابات این بود که در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ ریاستجمهوری ردصلاحیت شده بود و پس از این سالها شورای نگهبان صلاحیت نامزد شدن برای ریاستجمهوری را در سوابق او پیدا کرد.
اما زاکانی تا پیش از اینکه «بپذیرد» در «پاسخ به نیاز جبهه انقلاب» وارد انتخابات ریاستجمهوری شود، در دورههای هفتم، هشتم و نهم مجلس از حوزه انتخابیه تهران به مجلس رفته بود؛ او برای انتخابات مجلس یازدهم اما نه از تهران که از قم نامزد شد و راهی مجلس شد؛ با رایی کمتر از ۲۰۰ هزار رای از مجموع بیش از ۸۰۰ هزار واجد شرایط رای دادن در قم. او در انتخابات مجلس دهم که مشارکت مردم تهران بالا بود، از مجموع ۳ میلیون و ۴۴۰ هزار رای ماخوذه تنها توانست به ۷۶۷ هزار رای دست پیدا کند؛ در شرایطی که نفر اول تهران ۹۰۰ هزار رای بیشتر از او داشت.
او در یکی از مناظرهها از لزوم بومیگزینی صحبت کرد؛ در حالی که خودش وقتی شانسی برای حضور در لیست اصولگرایان در تهران ندید، به قم رفت تا با دو نامزد نزدیک به پایداری یعنی امیرآبادی و ذوالنور وارد انتخابات شود که به عنوان سومین نماینده راهی مجلس یازدهم شد.
مرکز پژوهشها؛ آخرین گزینه
زاکانی پس از ورود به مجلس یازدهم یکی از گزینههای نواب رئیس یا حداقل هیات رئیسه در رسانهها بود اما اینگونه نشد و هیچیک از صندلیهای هیات رئیسه به او نرسید. او در همین مجلس عضو کمیسیون اصل ۹۰ شد که آنجا هم توفیقی نداشت و نتوانست به ریاست کمیسیون برسد. نهایتا او که از کرسیهای مهم مجلس محروم مانده بود با تصویب هیات رئیسه به ریاست مرکز پژوهشهای مجلس رسید. فعالیتها و نحوه مدیریت او در مرکز پژوهشها در همین مدت کم، مورد انتقاد برخی نمایندگان مجلس شد. از افزایش معاونتها و تاسیس دفتر مرکز پژوهشها در قم گرفته تا انتصاب برادر دامادش در مرکز پژوهشها.
مسئول بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران در زمان حوادث کوی دانشگاه
زاکانی در سالهای ۷۷ تا ۷۹ مسئولیت بسیج دانشجوئی دانشگاههای استان تهران را عهده دار بود؛ در این فاصله زمانی که زاکانی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران بود، حوادث کوی دانشگاه تهران در تیر ماه ۷۸ رقم خورد. پس از این دوره او از سال ۷۹ تا ۸۲ که راهی مجلس شد، مسئول بسیج دانشجویی کل کشور شد.
تغییر فرمان به سمت پایداریها
زاکانی موسس جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی است که در سال ۸۸ تاسیس شد. این جمعیت توانست بین تشکلهای اصولگرا سری در سرها در بیاورد و از تاثیرگذاران این جبهه سیاسی شود. با گذشت زمان این جمعیت وارد خیمه بزرگ اصولگرایی به نام جبهه متحد اصولگرایان شد که در انتخابات مجالس هشتم و نهم به گردآوری نیروهای اصولگرا پرداختند. او اما برای انتخابات مجلس یازدهم با ناامیدی از لیست تهران، یک تغییر فرمان داد و به پایداریهای قم نزدیک شد و از آنجا توانست به مجلس راه پیدا کند.
از بهارستان به پاستور؟
هرچند حرف و حدیثهایی پیرامون مدرک زاکانی وجود دارد ولی او همواره آنها را رد میکند؛ تجدیدیهای زمان دبیرستانش را به حضور در جبهه مرتبط میداند؛ دلیل دو ترم مشروطی در دانشگاه را دیر ثبت شدن نمرات بیان میکند و یک ترم مشروطی دیگر را بابت گرفتاریهای زندگی و مسئولیتش در بسیج دانشجویی و کار با ماشین برای گذران زندگی میداند. او دکترای پزشکی هستهای دارد و در مجلس نهم رئیس کمیسیون ویژه بررسی برجام بود. او یکی از سرسختترین مخالفان برجام در مجلس نهم و یازدهم است.
با این وجود برخی گمانهزنیها از حضور او در دولت ابراهیم رئیسی خبر میدهند؛ هرچند که رئیسی تا به حال حرفی از ترکیب کابینهاش نزده ولی از گوشه و کنار شایعات یا گمانهزنیهایی به گوش میرسد که احتمالا او یکی از نامزدهای وزارت کشور یا وزارت علوم و یا سازمان انرژی اتمی باشد؛ گمانهزنیهایی که هیچکدامشان فعلا تایید نشدهاند اما گفته می شود پشت پرده این گمانه زنی ها خود زاکانی هم هست.
اما اگر هم این گمانه ها درست باشد چنان دور از ذهن نیست؛ هر چه باشد او «پذیرفته» بود که «در پاسخ به نیاز جبهه انقلاب و با اهتمام به منطق وحدت» نامزد ریاستجمهوری شود و ابراهیم رئیسی را «کاور» کند یا به عبارت دیگر پوشش دهد و مانع از اصابت ضربات به او شود. البته با این منطق تعداد بیشتری از نمایندگان مجلس احتمالا راهی دولت خواهند شد؛ چرا که فعالیتهای مجلس در طول مدت انتخابات و پیش از آغاز رقابتها نشانگر تلاشهای زیادشان برای پیروزی رئیسی در انتخابات بود؛ از نامهی درخواست حضور رئیسی گرفته تا دیدار با رئیسی پیش از اعلام نظر شورای نگهبان.