پس از آتشبس در جنگ ایران و اسرائیل بسیاری از کنشگران و ناظران خواستار تغییرات اساسی در سازمان صدا و سیما شدهاند.
این دسته از فعالان سیاسی معتقدند اگرچه در طول جنگ انسجام ملی کمنظیری در برابر دشمن ایجاد شده بود، صداوسیما که باید آیینه این انسجام میبود همچنان بر مسیر قبلی خود پافشاری میکرد.
به گفته آنان به جز موارد تهییج که جنبه بسیجکنندگی داشت صداوسیما همان مسیر را طی میکرد.
نمونههای این مساله را در اظهارات واکنش برانگیز قائم مقام سازمان صداوسیما می توان دید که در واکنش به همبستگی ملی مطرح شده از سوی افکار عمومی، لفظ آغل را برای وطن به کار برد و گفت: عدهای می گویند برای حفظ وحدت ملی اسم خدا و پیغمبر را نیاورید. میخواهند وطن را به آغل تبدیل کنند.
این قبیل اظهارات به همینجا ختم نشد، احسان خاندوزی وزیر اقتصاد دولت سیزدهم نیز مدعی شد که در دولت دوازدهم، سپاه زمین میفروخته تا بتواند موشک بسازد.
بسیاری از کنشگران، اساتید دانشگاه و اقتصاددانان در این میان خواستار تغییرات بنیادین در پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی کشور شدهاند و بر مدیریت و شیوه سازمان صداوسیما به عنوان یکی از مصادیق آن تاکید کرده اند.
یک فعال سیاسی اصلاح طلب حتی معتقد است که ضرورت تغییر در صداوسیما جزو بدیهیات است.
مرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزیر کشور در دولت اصلاحات می گوید که بیتوجهی سران قوا به نظارت بر صداوسیما و ادامه روند کنونی، جز خسارت و خطر برای کشور نتیجهای ندارد.
به اعتقاد او، صدا و سیما حتی در دوران جنگ بستهتر و انحصاریتر از گذشته عمل کرد. این وضعیت پس از جنگ هم بدتر شده است؛ چرا که آنها دچار غرور کاذب شدند و تصور کردند که همه چیز تمام شده، و بنابراین، همان مسیر گذشته را تکرار میکنند.
مشروح گفتگوی این فعال سیاسی با خبرآنلاین را در ادامه بخوانید؛
*****
* آقای مبلغ! در جنگ ۱۲ روزه، نوعی انسجام ملی میان افراد و گروههای مختلف جامعه شکل گرفت؛ اما بعد از جنگ، بههرحال صداهایی از صداوسیما شنیده شده است. وزیر پیشین اقتصاد در اظهارات عجیبی گفته بود که در دولت دوازدهم، یعنی دولت آقای روحانی، سپاه زمین میفروخته تا بتواند موشک بسازد. یا چند روز قبلتر از آن، آقای وحید جلیلی واژه «آغل» را در مورد وطن به کار برده بودند. من میخواهم از شما بپرسم در شرایطی که هنوز معلوم نیست سایه جنگ کاملاً برطرف شده باشد، این تریبونها که باید عامل وحدت باشند، خودشان تبدیل به توپخانه شدهاند. به نظر شما چقدر ضرورت دارد این نگاه اصلاح شود؟
متأسفانه ما با مجموعهای از مصیبتها در کشور و در نحوه حکمرانی مواجه هستیم که آدم را با تمام وجودش تعجب میکند. سوالبرانگیز است که چرا قوه عاقله نظام، سران قوا، مقامات ارشد و عالی کشور که قطعاً اینگونه مسائل را درک میکنند، به آن توجه نمیکنند و اجازه میدهند این مصیبتها ادامه پیدا کند.
یکی از اصلیترین این مصیبتها، یکهتازی نیروهای تندرو، متصلب و متحجر است که متأسفانه جایگاه اصلی آنها در صداوسیماست؛ رسانهای که باید تابلوی نظام باشد و نماد عقلانیت حاکمیت و البته عقلانیت جامعه عمل کند. اما میبینیم که به مهمترین پایگاه همین جریانهای نادان و غیرمسئول تبدیل شده است.
اگر نگوییم پشت بعضی از آنها جریانات مشکوکی وجود دارد، که احتمالاً هم هست، باید گفت برخی افراد قطعاً تحتتأثیر چنین جریانهاییاند. ما در همین جنگ ۱۲روزه دیدیم که نفوذ چطور خود را نشان داد و چه فاجعهای به بار آورد. تعجبآور این است که چطور اجازه داده میشود این روند ادامه پیدا کند.
هیچ کس حق ندارد در صداوسیما برای مردم هزینه بتراشد
اینکه این وضعیت باید اصلاح شود، از بدیهیات است. این مسیر جز فاجعه، خطر و هزینه برای کشور چیزی ندارد؛ واقعاً جای تأسف دارد که حتی پس از این فاجعه جنگی و تجاوز شنیعی که به کشور شد، باز هم برخی میخواهند بر همان روند گذشته پافشاری کنند.
بالاخره میدانیم ممکن است در کشور، برخی افراد در مواضع شخصی خود تندروی کنند. هرکسی میتواند برای خودش حرفی بزند. اما صداوسیما و تریبونهای عمومی که بهعنوان تابلوی کشور و تابلوی نظام عمل میکنند، حق ندارند هزینهای روی دست مردم بگذارند. آنها نباید منویات غلط، ناکارآمد و متحجرانه خود را به کشور تحمیل کنند.
جای تعجب است که سران قوا نسبت به صداوسیما بیتفاوتاند
واقعاً جای تعجب دارد که چرا سران قوا که هرکدام دو عضو ناظر در صداوسیما دارند نسبت به این موضوعات چنین بیتفاوتاند؛ چطور اینقدر دقت نمیکنند؟ چرا نظارت و پیگیری نمیشود؟ چرا نمیآیند برنامههای این نهاد مهم را زیر نظر بگیرند و اجازه ندهند چنین اتفاقاتی رخ دهد؟ و اصلاً چطور حاکمیت اجازه میدهد این نوع مدیریت بر صداوسیما حاکم باشد؟
من مطمئنم بدنه صداوسیما، بسیاری از مدیران زحمتکش آن، خودشان هم از این روند ناراحت و ناراضی هستند. اما وقتی مدیران ارشد اجازه میدهند زمینه برای ترویج افکار غلط، انحرافی، تندرو و متوهمانه فراهم شود، نتیجهاش اینهمه مصیبت برای کشور است.
رسیدگی به وضعیت مدیریت صداوسیما از نان شب هم واجبتر است
اینکه در اسرع وقت به نحوه مدیریت صداوسیما رسیدگی شود از نان شب هم واجبتر است. در این شرایط فوقالعاده حساس داخلی و بینالمللی، باید این سازمان به مسیر درست بازگردد، انحرافات و اشکالاتش اصلاح شود، و از کسانی که درکی از واقعیتهای داخلی، شرایط بینالمللی و مسائل سیاسی ندارند، فاصله بگیرد؛ چون همین افراد هستند که مدام برای جامعه، کشور، نظام و حاکمیت، آسیب و هزینه ایجاد میکنند.
* در روزهای گذشته بحث تغییر رفتار حاکمیت در عرصههای مختلف بسیار مطرح شده. آیا عقلانیت یا ارادهای برای تغییر، بهویژه در صداوسیما، میبینید؟
بالاخره در حاکمیت قطعاً عقلانیتی وجود دارد. همین ماههای گذشته، در موضوع مذاکره و تعاملات بینالمللی، روند مثبتی طی شد. اینطور نبود که فقط دولت در این مسیر فعال باشد؛ دولت در پیشانی کار بود، اما کل حاکمیت پشت ماجرا قرار داشت.
اما متأسفانه معلوم نیست چه دستهایی در کار است که در برخی حوزههای دیگر، این عقلانیت به کار گرفته نمیشود. و این واقعاً جای نگرانی دارد. وگرنه قوه عاقله نظام، سران و مسئولان ارشد، بهخوبی این مسائل را درک میکنند؛ توجه به چنین موضوعاتی جزو بدیهیات است.
تحلیلهای آبکی صداوسیما جز خسارت چیز دیگری برای کشور ندارد
به نظر من، همه آنها این مسائل را میفهمند. اما چرا توجه لازم نمیشود؟ چرا اجازه میدهند این روند غلط ادامه پیدا کند؟ پشت این ماجرا چیست؟ چه ملاحظات یا جریانهایی مؤثرند؟ اینها سؤالهایی است که واقعاً جای نگرانی دارد.
هر کسی که کمترین درکی از واقعیتهای جامعه، مناسبات بینالمللی و شرایط حساس کشور داشته باشد، میداند که بعضی از این مواضع، این تحرکات، این تحلیلهای آبکی که در صداوسیما یا برخی تریبونهای رسمی دیگر مطرح میشود، جز خسارت هیچ نتیجهای برای کشور ندارد. اما چرا جلوی آن گرفته نمیشود؟ چرا رویکردها اصلاح نمیشود؟ فقط بحث صداوسیما نیست؛ در بقیه عرصهها هم همینطور است.
وقتی گفته میشود انسجام ملی عامل نجات کشور بوده، یعنی مهمترین عامل بازدارنده در برابر تجاوز، خود مردم و جامعه ایران بودند. قدرت دفاعی هم مؤثر بود، اما انسجام ملی تأثیر بیشتری داشت؛ و این حرفی است که کل حاکمیت هم به آن اذعان دارد.
این انسجام باید پاس داشته شود. حفظ آن یعنی پذیرفتن اینکه کشور مال همه است؛ نه فقط یک قشر خاص، آن هم متأسفانه اغلب قشری که تندرو است و میخواهد یکهتازی کند. کشور باید متعلق به همه صداها، گرایشها و نظریهها باشد. حضور بالنده و دیدهشدن همه جریانهاست که انسجام ملی را تقویت و آن را تداوم میبخشد. این انسجام، بزرگترین عامل بازدارنده در آینده هم خواهد بود.
متأسفانه گویی وقتی خطر به طور موقت رفع میشود و شرایط بهتری پدید میآید، که بحمدالله با انسجام ملی و قدرت دفاعی این تجاوز دفع شد، فراموش میکنیم که باید این فضا حفظ و تقویت شود.
نیازمند تغییر رویکرد در همه عرصهها هستیم
ما نیاز به تغییر داریم؛ نیاز به تغییر رویکرد در همه عرصهها چیزی نیست که فقط تحلیلگران بفهمند؛ عادیترین مردم هم این را میفهمند.
حاکمیت باید این مسیر را آغاز کند. سران قوا باید بنشینند، فکر و جمعبندی کنند. اگر نیاز به مجوز رهبری است، آن را بگیرند و اقدامات را شروع کنند؛ به شکلی معقول و سازنده، در همه حوزهها—چه سیاسی و اجتماعی، چه در خصوص زندانیان سیاسی.
الان زمان مناسبی برای آزادی کسانی که صرفاً به دلیل دیدگاه سیاسی زندانی شدهاند و نقشی در جنایت و خرابکاری نداشتهاند، و نیز برای اصلاح روندهای نادرست در عرصه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
اگر این تغییرات بهموقع و سنجیده صورت بگیرد، اعتماد عمومی بهشدت افزایش پیدا میکند و حاکمیت به جایگاهی بسیار برتر از نظر سرمایه اجتماعی و اقتدار ملی خواهد رسید.
اینها همه بدیهی و روشن است؛ اما اینکه چرا در اجرا تعلل میشود، چرا توجه نمیشود، چرا کوتاهی ادامه دارد، واقعاً هم جای تعجب و تأسف دارد و هم نگرانی.
آتشبس فرصتی برای تغییر صداوسیما ایجاد کرد
عملکرد صداوسیما را در طول ۱۲ روز جنگ چگونه ارزیابی میکنید؟
نمیشود این عملکرد را به شکل یکدست و یکپارچه ارزیابی کرد. برخی بخشها عملکرد بسیار خوب، درست و سازندهای داشتند. اما در برخی دیگر، حتی در همان ایام جنگ هم دیدیم که مشکلاتی وجود داشت.
یعنی به شکل کاملاً انحصاری، یک گروه مشخص از افراد برای تحلیل و تفسیر دعوت میشدند. این شیوه حتی همان زمان هم محل نقد بود. البته نمیشود منکر شد که کارهای خوب و برجستهای هم انجام دادند. پس نمیتوان بهطور مطلق قضاوت کرد.
جریانهای دیگر مقطعی، محدود و به صورت استفاده ابزاری به صداوسیما دعوت میشوند
اما نکته مهمتر این است که بعد از آتشبس، فرصتی ایجاد شد که صداوسیما در مسیر تغییر قرار بگیرد و این فرصت همچنان وجود دارد. متأسفانه در برابر فشارها، گاهی صداوسیما چند نفر با دیدگاههای متفاوت را هم دعوت میکند، اما آن هم معمولاً موقتی و در چارچوبی است که خودشان تعیین کردهاند؛ یعنی نه واقعی است، نه از سر گشودگی نسبت به جامعه.
این بیشتر شبیه استفاده ابزاری از برخی جریانهاست تا بتوانند کار خود را جلو ببرند. روش درست این نیست. روش درست آن است که مدیریتی سازنده و گشوده بر صداوسیما، که تابلوی نظام و کشور است، حاکم شود؛ مدیریتی که با بهرهگیری از نظر کارشناسان معتبر و برجسته کشور، بر این نهاد مهم نظم و رویکرد صحیحی حاکم کند.
همین مسأله در مورد سایر نهادها نیز صدق میکند، اما صداوسیما بهدلیل جایگاه ویژهاش، از نظر ضرورت و فوریت، در رأس توجه قرار دارد.
صداوسیما در دوران جنگ هم بسته عمل کرد
یعنی شما معتقدید که حتی در همان ۱۲ روز جنگ هم، آن انسجامی که در میان مردم شکل گرفته بود، در صداوسیما دیده نمیشد؟ درست است؟
کاملاً معلوم بود. در همان زمان، در کنار برخی عملکردهای خوب و مناسب که بهخاطر شرایط جنگی و برای تحریک روحیه مردم صورت میگرفت، وقتی دقیقتر نگاه کنید میبینید که ترکیب کارشناسان دعوتشده بسیار بسته بود.
حتی در مقایسه با دوران آتشبس، انحصار بیشتری وجود داشت.
معلوم نیست کارشناسان صداوسیما از کجا آمدهاند
افراد خاصی دعوت میشدند؛ بسیاری از آنها چهرههایی گمنام بودند که مشخص نبود سابقهشان چیست، از کجا آمدهاند و اساساً تحلیلهایشان چه میزان اعتبار دارد.
در همان روزها، میشد از نیروهای ملی و چهرههایی استفاده کرد که میتوانستند انسجام ملی را تقویت کنند، حضور مردم را جدیتر و معنادارتر کنند. اما متأسفانه از این افراد اصلاً استفاده نشد. این موضوع بسیار واضح و روشن است؛ اگر به برنامههای آن روزها رجوع کنید، در کنار کارهای خوبی که انجام شد، این مشکل جدی همچنان وجود داشت.
بعد از آتشبس هم همین روند ادامه پیدا کرد و حتی بدتر شد. برخی از این جریانها، دچار نوعی غرور کاذب شدند؛ غرور نادرستی که گمان کردند همه چیز تمام شده، و با همین نگاه، همان مسیر گذشته را تکرار میکنند، بهجای اینکه فضا را باز کنند و از دیدگاههای مختلف بهره ببرند.
متأسفانه ما با این مسائل زیاد مواجه هستیم. ریشه اصلی ماجرا هم این است که در عمل، میدان را به نیروهای تندرو و جاهل واگذار شده، جریاناتی که حالا برخیشان خودشان تبدیل به معضل شدهاند و خطراتشان برای کشور آشکار شده.
ارادهای برای بهحاشیه بردن تفکرات غلط دیده نمیشود
ما از پشتپرده خبر نداریم، نمیدانیم جریان نفوذ چگونه عمل کرده، یا این جریانات افراطی دقیقاً چه نقشی داشتهاند. اما آنچه روی صحنه دیده میشود، متأسفانه همین وضعیت نگرانکننده است. و آنچه جای تأسف دارد، این است که هنوز اراده جدیای برای به حاشیه راندن این تفکرات غلط دیده نمیشود.
همانطور که عرض کردم، تعجبم از این است که حاکمیتی که در برخی عرصهها، در همین چند ماه اخیر، نشان داده قوه عاقلهای در آن وجود دارد و میتواند تصمیمات سازنده بگیرد، چرا به این مسائل فوقالعاده مهم بیتوجه است یا کمتوجهی میکند.
باید به این موضوعات رسیدگی شود. الان زمان مناسبی است. باید چهرهها و نیروهای ملی را دعوت کنند، میدان بدهند، آنها را وارد گفتوگو و عمل کنند، تا اعتماد عمومی تقویت شود.
این مشارکت، این حضور گسترده و دلگرمکننده مردم، خودش پیامی روشن به جهان متجاوز و جنایتکاری مانند اسرائیل و آمریکا است؛ پیامی که میگوید جامعه ایران بهمثابه سدی مستحکم در برابر آنها ایستاده و این بزرگترین عامل بازدارنده خواهد بود.
بههرحال، تنها کاری که میتوان کرد، اظهار امیدواری، توصیه و خواهش از مقامات ارشد نظام و قواست؛ که هرچه سریعتر و جدیتر به این مسائل بنیادین بپردازند و تصمیمهای درستی بگیرند.
Your Comment