روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: حمله مسلحانه سه تروریست وابسته به گروهک موسوم به جیش الظلم منجربه شهادت ۶ نفر از شهروندان زاهدانی از جمله یک مادر و کودک بلوچ و مجروح شدن دهها تن از مراجعین و رهگذران شد.
تجربه نشان داده که هرگاه رژیمصهیونیستی در حوزه سیاست یا در میدان، دچار مشکل شده، عمق استراتژیک این رژیم تحت عنوان گروهک جیشالعدل به بهانه حقوق شهروندان بلوچ دست به جنایت و کشتار زده است تا تمرکز حاکمیت معطوف به مرزهای جنوبشرقی شود این درحالی که این گروهک تروریستی نسبت به مهندسی اجتماعی توسط حکام پشتون افغانستان در ولایت نیمروز با اکثریت بلوچ، بیتفاوت است.
مناقشه هند و پاکستان بر سر کشمیر، موجب شده که پاکستان به سمت تقویت گروههای اسلام گرای کشمیر و هند به سمت تقویت گروههای بلوچ در ایالت بلوچستان پاکستان برود تا حوزه امنیتی کشورهای مورد تنش، در مواقع لزوم به چالش کشیده شود.
عدم سرمایهگذاری ایران بر روی گروههای قومی با اصالت ایرانی مانند اقوام بلوچ، کرد، تات، آذری، عرب و... در کشورهای همسایه موجب شده که سایر کشورها مانند هند و رژیم اسرائیل بر روی آنها سرمایهگذاری کرده و در جهت منافع خود بهره برند.
پاکستان بارها هند را نسبت به تقویت گروههای مسلح بلوچ مخالف اسلام آباد متهم کرده و پیرو آن، اسلام آباد محدودیتیهایی در حوزه صدور ویزا برای برخی از بلوچهایی که سابقه سفر به هند داشتند، اتخاذ کرده بود.
در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، پس از حمایت پاکستان از ایران، شاهد اعلام حمایت هند از اسرائیل به عنوان شریک راهبردیش بودیم که این تئوری را تقویت میکند.
روند شرارت در سیستان و بلوچستان و نگاه قومی و مذهبی اشرار به شیعه و سنی به قبل و بعد از ظهور گروهک تروریستی جندالله تقسیم میشود. تا پیش از ظهور عبدالمالک، جنایات به دلیل حمل مواد مخدر صورت میپذیرفت و غالبا در مواجهه با بلوچها و اهل سنت (به جز تنشهای طایفه که طرفین اهل سنت بودند) ملاحظاتی وجود داشت. ماجرای گروهک ریگی هم دو بخش دارد. قبل و بعد از کشتار تاسوکی. تا قبل از ماجرای تاسوکی این گروهک ملاحظات گذشته را نسبت به اهل سنت داشت و در اعلامیههای خود خواستار ترک سیستانیها از منطقه بلوچستان بودند.
رفته رفته در اثر تعامل با تلویزیونهای معاند آنسوی مرزها، این نگرش در ظاهر تغییر کرد و گروهک مذکور یک ایدئولوژی برای خود تعریف کرد و شعار آزادی ایران سر داد و نام جبهه مقاومت مردمی ایران را برای گروه خود انتخاب کرد. در ایدئولوژی گروهک ریگی، بلوچها و اهل سنت هم از شر تفکرات افراطی ایمن نبوده و به فجیعترین شکل ممکن به شهادت میرسیدند.
گروهک موسوم به جیش العدل که باقیمانده همان گروهک ریگی ست، با استفاده از تجارب این گروهک برای همراه کردن افکار عمومی، حاکمیت ایران را هدف قرار داده و هر کس که با امنیت و حفظ نظام موافق باشد، علیه آنهاست. حادثه تروریستی سیرکان سراوان که درآن پنج نفر از برادران اهل سنت بلوچ حامی امنیت منطقه به شهادت رسیدند و همچنین هدف قرار گرفتن شهروندان بلوچ در جریان حمله تروریستی به دادگستری سیستان و بلوچستان، نشان داد که این گروهک هیچ ملاحظه قومی و مذهبی ندارد و برای رسیدن به اهداف خود حاضر است که قوم بلوچ را به گلوله ببندد.
نابرابریهای اجتماعی، توسعه نیافتگی تاریخی، تبلیغات منفی معاندین با بهره گیری از فقر و فلاکت موجود و عدم تقویت جامعه مدنی موجب شده که منطقه جنوب شرق به فضای مطلوبی برای تحرکات گروهکهای تروریستی و تجزیه طلب بدل شود. از طرفی با تسلط گروه طالبان بر افغانستان ذیل قرارداد دوحه، این گروه پس از مدتی به تقویت گروه تحریک طالبان پاکستان پرداخت و این امر موجب افزایش سطح تنش میان اسلام آباد و طالبان شد. TTP پس از تسلط طالبان بر افغانستان، گستره نفوذ خود را در بخش بلوچ نشین ایالت بلوچستان پاکستان افزایش داد، اما افکار افراطی مذهبی تحریک طالبان با اندیشه سکولار جامعه بلوچستان پاکستان باعث وفاق آنها نشد و بالتبع، تحریک طالبان به سمت تقویت گروهکهای تروریستی افراطی مذهبی مثل جیش الظلم گام برداشت که ماحصل آن تغییر نحوه عملیات این گروهک و بکارگیری سلاحهای آمریکایی بجا مانده در افغانستان در حملات تروریستی در منطقه جنوب شرق بود.تواتر اقدامات ضد امنیتی گروهک جیش الظلم با افزایش سطح مناقشه ایران و رژیم صهیونیستی، مهر تأییدی بر تئوری اهداف قرارداد دوحه است.
نظر شما